اي سينه درحرارت سوزان خود بسوز
ديگر سراغ شعله آتش ز من مگير
ميخواستم كه شعله شوم سركشي كنم
مرغي شدم به كنج قفس بسته و اسير
مرا عشق او چنگ اندوه ساخت
که جز غم در این چنگ آهنگ نیست
به لب جز سرود امیدم نبود
مرا بانگ این چنگ خاموش کرد
مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
جهان پر فتنه خواهد شد از آن چشم و از آن ابرو
تا کی چو شمع گریم ای درین شب تار
چون صبح نوشخندی تا جان دهم به بویت
عزیزم پس ماا الان داریم چیکار میکنیم؟!شعر عشقولانه لطفآ
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |