مشاعرۀ سنّتی

shabnam777

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل بر این پیرزن عشوه گر دهر مبند
که ین عروسی ست که در عقد بسی داماد است
 

starlet.

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دل بر این پیرزن عشوه گر دهر مبند
که ین عروسی ست که در عقد بسی داماد است

تا کی ب تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد

دل پیش کسی باشد و وصلش نتوانی
لعنت به من و زندگی و عشق و جوانی


یک روز عنایت کن و تیری به من انداز

باشد که تفرج بکنم دست و کمانت

گر راه بگردانی و گر روی بپوشی

من می‌نگرم گوشه چشم نگرانت
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک روز عنایت کن و تیری به من انداز

باشد که تفرج بکنم دست و کمانت

گر راه بگردانی و گر روی بپوشی

من می‌نگرم گوشه چشم نگرانت
[FONT=&quot]تو به کس مهر نبندی ، مگر آن دم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]که ز خود رفته ، در آغوش تو باشد[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]لیک چون حلقه ی بازو بگشایی[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]نیک دانم که فراموش تو باشد[/FONT][FONT=&quot]...[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
تو به کس مهر نبندی ، مگر آن دم
که ز خود رفته ، در آغوش تو باشد
لیک چون حلقه ی بازو بگشایی
نیک دانم که فراموش تو باشد...
دستم نمی رسد به بلندای چیدنت
باید بسنده کرد به رویای دیدنت
یوسف ترین عزیز جهان هم که باشی ام
در سینه آتشی است به داغ خریدنت
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دستم نمی رسد به بلندای چیدنت
باید بسنده کرد به رویای دیدنت
یوسف ترین عزیز جهان هم که باشی ام
در سینه آتشی است به داغ خریدنت
[FONT=&quot]توبه کنم که بشکنم به هرنفس[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]لذت توبه کردنم توبه شکستن است و بس[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]نیست شبی توبه کنم, می نخورم بار دِگر[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]شب نرسیده به سحر, دوباره میکنم هوس[/FONT][FONT=&quot]


[/FONT]
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
توبه کنم که بشکنم به هرنفس
لذت توبه کردنم توبه شکستن است و بس
نیست شبی توبه کنم, می نخورم بار دِگر
شب نرسیده به سحر, دوباره میکنم هوس


ساقیا در گردش ساغر تعلل تا به چند
دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ساقیا در گردش ساغر تعلل تا به چند
دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش
[FONT=&quot]شاه شمشاد قدان خسرو شيرين دهنان[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]كه به مژگان شكند قلب همه صف شكنان[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]مست بگذشت و نظر بر من مسكين انداخت[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]گفت اي چشم و چراغ همه شيرين سخنان[/FONT]
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
شاه شمشاد قدان خسرو شيرين دهنان
كه به مژگان شكند قلب همه صف شكنان
مست بگذشت و نظر بر من مسكين انداخت
گفت اي چشم و چراغ همه شيرين سخنان
نی حدیث راه پر خون میکند
قصه های عشق مجنون میکند
نی حریف هر که از یاری برید
پرده هایش پرده های ما درید
شعرفوق العاده ایه .کاش ادامشم مینوشتین...شایدم دوبیتی باشه:razz:
غزل حافظه

شاه شمشادقدان خسرو شیرین‌دهنانکه به مژگان شکند قلب همه صف‌شکنان
مست بگذشت و نظر بر من درویش انداختگفت ای چشم و چراغِ همه شیرین‌سخنان
تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بودبنده‌ی من شو و برخور ز همه سیم‌تنان
کمتر از ذره نه‌ای پست مشو مهر بورزتا به خلوتگه خورشید رسی چرخ‌زنان
بر جهان تکیه مکن ور قدحی مِیْ داریشادی زهره جبینان خور و نازک‌بدنان
پیر پیمانه‌کش من که روانش خوش بادگفت پرهیز کن از صحبت پیمان‌شکنان
دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسلمرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان
با صبا در چمن لاله سحر می‌گفتمکه شهیدان که‌اند این همه خونین‌کفنان
گفت حافظ من و تو محرم این راز نه‌ایماز مِی لعل حکایت کن و شیرین‌دهنان
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نی حدیث راه پر خون میکند
قصه های عشق مجنون میکند
نی حریف هر که از یاری برید
پرده هایش پرده های ما درید

غزل حافظه

شاه شمشادقدان خسرو شیرین‌دهنانکه به مژگان شکند قلب همه صف‌شکنان
مست بگذشت و نظر بر من درویش انداختگفت ای چشم و چراغِ همه شیرین‌سخنان
تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بودبنده‌ی من شو و برخور ز همه سیم‌تنان
کمتر از ذره نه‌ای پست مشو مهر بورزتا به خلوتگه خورشید رسی چرخ‌زنان
بر جهان تکیه مکن ور قدحی مِیْ داریشادی زهره جبینان خور و نازک‌بدنان
پیر پیمانه‌کش من که روانش خوش بادگفت پرهیز کن از صحبت پیمان‌شکنان
دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسلمرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان
با صبا در چمن لاله سحر می‌گفتمکه شهیدان که‌اند این همه خونین‌کفنان
گفت حافظ من و تو محرم این راز نه‌ایماز مِی لعل حکایت کن و شیرین‌دهنان
سلام داداش فکر کنم منظورشون شعر خودتون بود

نی حدیث راه پر خون میکند
قصه های عشق مجنون میکند
نی حریف هر که از یاری برید
پرده هایش پرده های ما درید
[FONT=&quot]در شـب هجران مرا پروانه وصلی فرسـت[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]ور نه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمـع[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]بی جمال عالم آرای تو روزم چون شب است[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]با کمال عشق تو در عین نقصانم چو شمـع[/FONT]
 

saghar*20*

عضو جدید
سلام داداش فکر کنم منظورشون شعر خودتون بود

نی حدیث راه پر خون میکند
قصه های عشق مجنون میکند
نی حریف هر که از یاری برید
پرده هایش پرده های ما درید
در شـب هجران مرا پروانه وصلی فرسـت
ور نه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمـع
بی جمال عالم آرای تو روزم چون شب است
با کمال عشق تو در عین نقصانم چو شمـع

بله منظورمن این شعربود

دستم نمی رسد به بلندای چیدنت
باید بسنده کرد به رویای دیدنت
یوسف ترین عزیز جهان هم که باشی ام
در سینه آتشی است به داغ خریدنت
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
بله منظورمن این شعربود

دستم نمی رسد به بلندای چیدنت
باید بسنده کرد به رویای دیدنت
یوسف ترین عزیز جهان هم که باشی ام
در سینه آتشی است به داغ خریدنت

بفرمایید: (فقط شاعرشو نمیدونم کیه)

دستم نمی رسد به بلندای چیدنت

باید بسنده کرد به رویای دیدنت

یوسف ترین عزیز جهان هم که باشی ام
در سینه آتشی است به داغ خریدنت

من جلد بام خانه ی خود مانده ام و تو
هفت آسمان کم است برای پریدنت

ترسم رها کنم نفسم را و ناگهان
پیراهنی نباشد و شوق دریدنت

در دامن دلم چو ترنجی نشسته ای
شیرین ترین توهم دستم بریدنت

رویای کال سیبی و هرچند در خیال
یک عمر، منتظر به امید رسیدنت

بالاتر از نگاه منی! آه! ماه من!
دستم نمی رسد به بلندای چیدنت
 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز

بفرمایید: (فقط شاعرشو نمیدونم کیه)

دستم نمی رسد به بلندای چیدنت

باید بسنده کرد به رویای دیدنت

یوسف ترین عزیز جهان هم که باشی ام
در سینه آتشی است به داغ خریدنت

من جلد بام خانه ی خود مانده ام و تو
هفت آسمان کم است برای پریدنت

ترسم رها کنم نفسم را و ناگهان
پیراهنی نباشد و شوق دریدنت

در دامن دلم چو ترنجی نشسته ای
شیرین ترین توهم دستم بریدنت

رویای کال سیبی و هرچند در خیال
یک عمر، منتظر به امید رسیدنت

بالاتر از نگاه منی! آه! ماه من!
دستم نمی رسد به بلندای چیدنت

بنظرم واسه مرحوم قیصر امین پور باشه..
 

gelayor14

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تا دست به اتفاق بر هم نزنیم
پایی ز نشاط بر سر هم نزنیم
خيزيم و دمی زنیم پيش از دم صبح
کاين صبح بسی دمد که ما دم نزنیم
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
تا دست به اتفاق بر هم نزنیم
پایی ز نشاط بر سر هم نزنیم
خيزيم و دمی زنیم پيش از دم صبح
کاين صبح بسی دمد که ما دم نزنیم
میان عاشق و معشوق فرق بسیار است
چو یار ناز نماید شما نیاز کنید
نخست موعظه پیر صحبت این حرف است
که از مصاحب ناجنس احتراز کنید
 

gelayor14

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
میان عاشق و معشوق فرق بسیار است
چو یار ناز نماید شما نیاز کنید
نخست موعظه پیر صحبت این حرف است
که از مصاحب ناجنس احتراز کنید
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
آمدم نعره مزن، جامه مدر، هیچ مگو
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا