مشاعرۀ سنّتی

cute

عضو جدید
کاربر ممتاز
تابی به گیسویت بده چرخی بزن نترس
امشب دوباره هرچه بخواهی همان شود


....
آقا یاسر سلام...بسم الله...
 

zarnaz_a

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دردا که بهار عیش ما آخر شد
دوران گل از باد فنا آخر شد
شب طی شد و رفت صبحی از محفل ما
افسانه افسانه سرا آخر شد
..............................
آقا یاسر رفتن متاسفانه...
 

aloosha

عضو جدید
تو به من گفتی از این عشق حذر کن
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب آیینه عشق گذران است تو که امروز نگاهت به نگاهی گذران است
باش فردا که دلت با دگران است
 

myparsa

عضو جدید
تو محشری و بشر زنو نان گیرد
حرمان نکند که عاقبت آن گیرد
امشب دل ما هوای انسان دارد
ره باز ولی سرمه به ایمان دارد...
 

cute

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست دارم بروم سربه سرم نگذارید
گریه ام را به حساب سفرم نگذارید

....
دشمنت شرمنده
 

cute

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو فقط پلک بزن کار تو جاری شدن است
بغض اگر هست فشرده است گلوگاه مرا

....

زرناز جان...باران...آلوشا...شب خوش:gol::gol:
 

sisah

عضو جدید
آن کیست که دل نهاد و فارغ بنشست
پنداشت که مهلتی و تأخیری هست
گو میخ مزن که خیمه می‌باید کند
گو رخت منه که بار می‌باید بست
 

باران بهاری

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو رفتی و من تنها به انتهای زمین
رسیدم و همه ی شهر مرد با دیروز

وَ من غریب ترین مرد این جهان یک عمر
اگر تمام جهان می شد آشنا دیروز..
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
در ره عشق از آن سوی فنه صد خطر است
تا نگویی که چو عمرم بسرآمد رستم
بعد از اینم چه غم از تیر کج انداز حسود
چون به محجوب کمان ابروی خود پیوستم
 

mim-shimi

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند
که اعتراض بر اسرار علم غیب کند
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
در این زمانه ی بی های و هوی لال پرست
خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست...
محمد علی بهمنی
 

sisah

عضو جدید
روی خود را زعفرانی کن به بیداری شب
تا به روز حشر روی ارغوانی باشدت
گر به ترک عالم فانی بگویی مردوار
عالم باقی و ذوق جاودانی باشدت
 

mim-shimi

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا مگر همچو صبا باز به زلف تو رسم
حاصلم دوش به جز ناله شبگیر نبود
 

googooli

عضو جدید
با عشوه گرداني سخن ، هم فتنه در عالم کني
بي پرده مي گويم تو را ، اين خود مگر آزار نيست؟
 

mim-shimi

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا جمالت عاشقان را زد به وصل خود صلا
جان و دل افتاده اند از زلف و خالت در بلا
 

googooli

عضو جدید
از بوسه هاي آتشين ، وز خنده هاي دلنشين
صد شعله در جانش زنم ، صد فتنه در کارش کنم
 

sisah

عضو جدید
مسرور عیش او را این عیش عادتی غم
بیمار هجر او را این مرگ صورتی تب
نقشی نگاشت خطش از مشک سوده بر گل
دامن فکند زلفش بر روز روشن از شب
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا