مست است خبر از تو و يا خود خبري
خيره است نظر در تو و با تو نظري
در هم شده خانهي دل از حور و پري
و ز ديده تو از گو شگکي مينگري
خيره است نظر در تو و با تو نظري
در هم شده خانهي دل از حور و پري
و ز ديده تو از گو شگکي مينگري
ای وای من از این جان من...دل به فرمانت نگارا!چون غلام و برده بود
جسم و جان لبریز شوق از مهر تو آکنده بود
پاسخت با گریه های من طنین خنده بود
شور فرهادم به پرسش سر به زیر افکنده بود
ای لب شیرین!جواب تلخ سر بالا چرا؟
زدرد عشق تو با کس حکایتی که نکردمتو نای باش که مسعود سعد می مانم
برای این من آواره از وطن امروز
زمانه کنده تو را چون کتیبه ای بر من
تراش داده مرا دست کوهکن امروز
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آیدزدرد عشق تو با کس حکایتی که نکردم
چرا جفای تو کم شد ؟ شکایتی که نکردم
چه شد که پای دلم را ز دام خویش رهاندی
از آن اسیر بلکش حمایتی که نکردم
.........................................
سلام دوستان... امیدوارم امشب بتونم بمونم و با هم مشاعره ی خوبی داشته باشیم
داشتم دلقی و صد عیب مرا می پوشید
خرقه ره می و مطرب شد و زنار بماند
سلام یامین جان
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |