مشاعرۀ سنّتی

[mohamad.fars1365]

یعنی من باختم؟؟

نی جدا زان لب ودندان چه نوایی دارد؟
من ز بی همنفسی ناله به دل میشکنم

 

[ni_rosa_ce]

نابرده رنج گنج میسر نمی شود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

دلم واسه کل کل باهات تنگ شده بود . حاضری ؟؟؟


در خور پروانه ام بزم جهان شمعی نداشت

سوختم از گرمی پرواز ، بال خویش را

 

[ni_rosa_ce]

یعنی من باختم؟؟

نی جدا زان لب ودندان چه نوایی دارد؟
من ز بی همنفسی ناله به دل میشکنم

نه . ولی اصولشه دیگه


ما و تو همدرد و همداغیم ای مرغ چمن

تو ز گل مینال و من از بیوفایی های او

 

[عطار]

دلم واسه کل کل باهات تنگ شده بود . حاضری ؟؟؟


در خور پروانه ام بزم جهان شمعی نداشت

سوختم از گرمی پرواز ، بال خویش را

منم دلم واسه تشکر نکردنات تنگ شده بود :دی

ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش

 

[ni_rosa_ce]

منم دلم واسه تشکر نکردنات تنگ شده بود :دی

ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش

لوس . من که همیشه تنکس میزنم ...

گفتم شب مهتاب بیا نازکنان گفت

آنجا که منم حاجت مهتاب نباشد

 

[mohamad.fars1365]

منم دلم واسه تشکر نکردنات تنگ شده بود :دی

ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش

شب سیاه اینه ز عکس ارزو تهی است
چه بودی ار پری رخی ز چادری در امدی

 

[عطار]

لوس . من که همیشه تنکس میزنم ...

گفتم شب مهتاب بیا نازکنان گفت

آنجا که منم حاجت مهتاب نباشد

در طریق عشقبازی امن و آسایش خطاست
ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرحمی

 

[ni_rosa_ce]

در طریق عشقبازی امن و آسایش خطاست
ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرحمی

یاری ار با من نداری باری از دردم مکاه

باش آزار دل ار آرام جانم نیستی

 

[عطار]

یاری ار با من نداری باری از دردم مکاه

باش آزار دل ار آرام جانم نیستی

یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت ان مونس جان ما را بس

 

[ni_rosa_ce]

یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت ان مونس جان ما را بس

سخت است رام کردم مرغ دلی که او

رم از طپیدن دل صیاد میکند

 

[عطار]

سخت است رام کردم مرغ دلی که او

رم از طپیدن دل صیاد میکند

در خور مستی ما، رطل و خم و ساغر نیست
ما از آن باده کشانیم، که دریا زده ایم........

 

[ni_rosa_ce]

در خور مستی ما، رطل و خم و ساغر نیست
ما از آن باده کشانیم، که دریا زده ایم........

من پیر سال و ماه نیم ، یار بیوفاست

بر من چو عمر میگذرد ، پیر از آن شدم

...

 

[عطار]

من پیر سال و ماه نیم ، یار بیوفاست

بر من چو عمر میگذرد ، پیر از آن شدم

...

ما خود نمی رویم دوان در قفای کس
او می برد که به کمند وی اندریم....

 

[ni_rosa_ce]

ما خود نمی رویم دوان در قفای کس
او می برد که به کمند وی اندریم....

میروی در شب ظلمانیم اما مشتاب

تا من از اشک چراغی سر راهت سازم

 

[عطار]

میروی در شب ظلمانیم اما مشتاب

تا من از اشک چراغی سر راهت سازم

مردی نبود فتاده را پای زدن
گر دست فتاده ای بگیری مردی

 

[ni_rosa_ce]

مردی نبود فتاده را پای زدن
گر دست فتاده ای بگیری مردی

یا به حالت ، یا به حیلت ، یا به زاری ، یا به زر

عاقبت اندر دل سخت تو راهی میکنم

 

[عطار]

یا به حالت ، یا به حیلت ، یا به زاری ، یا به زر

عاقبت اندر دل سخت تو راهی میکنم

زیباست....

می کند باد مخالف شور دریا را زیاد......
کی نصیحت می دهد تسکین، دل آزرده را

 

[nichol]

اگرچه موی میانت بچون منی نرسد
خوشست خاطرم از فکر این خیال دقیق

 

[ni_rosa_ce]

اگرچه موی میانت بچون منی نرسد
خوشست خاطرم از فکر این خیال دقیق

قسم به زلف سیهت چنان پریشان

که هر چه غیر تو از خاطرم فراموشست

 

[mohamad.fars1365]

قسم به زلف سیهت چنان پریشان

که هر چه غیر تو از خاطرم فراموشست

تا هوشیار باشی دست تو را نگیرند
تا زهد میفروشی مستان نمیستانند

 

[ni_rosa_ce]

تا هوشیار باشی دست تو را نگیرند
تا زهد میفروشی مستان نمیستانند

دردا که فراق ، ناتوان ساخت مرا

بر بستر ناتوانی انداخت مرا

 

[mohamad.fars1365]

دردا که فراق ، ناتوان ساخت مرا

بر بستر ناتوانی انداخت مرا

اسرار انالحق که کسی محرم ان نیست
گر سر برود جز به سر دار مگویید

 

[عطار]

اسرار انالحق که کسی محرم ان نیست
گر سر برود جز به سر دار مگویید

در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

 

[mohamad.fars1365]

در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

دلم از کج روی ادم و عالم بگرفت
کاش میزاد مرا ادم و حوای دگر

 

[salvador]

روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم

ساکن کوی بت عربده‌ جویی بودیم

 

[ni_rosa_ce]

روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم

ساکن کوی بت عربده‌ جویی بودیم

من بی تو هرگز خواب را باور ندارم

ای جاودان در دیده ی بیدار بنشین

...

 

[salvador]

نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی

که به دوستان یک دل، سر دست بر فشانی

 

[ni_rosa_ce]

نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی

که به دوستان یک دل، سر دست بر فشانی

یادگار جگر سوخته ی مجنون است

لاله ای چند که از دامن صحرا برخاست

 

[salvador]

تا دل ما در سر زلف تو شد

کار ما جز با کمند و دام نیست

 

[ni_rosa_ce]

ترا ز آیینه حال دلم شود روشن

اگر به حسرت من سوی خود نگاه کنی