مشاعره با شعر سعدی

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مـا با تو ایم و با تو نه ایم اینت بوالعجب
در حلقه ایم با تو و چون حلقه بر دریـم
:gol:

مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا
گر تو شکیب داری ، طاقت نمانده ما را
باری به چشم احسان در حال ما نظر کن
کز خوان پادشاهان ، راحت بود گدا را
....
 

joey

عضو جدید
مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا
گر تو شکیب داری ، طاقت نمانده ما را
باری به چشم احسان در حال ما نظر کن
کز خوان پادشاهان ، راحت بود گدا را
....

اگر مراد تو ای دوست بی مرادی ماست
مراد خویش دگره باره من نخواهم خواست
 

joey

عضو جدید
دل دردمند ما را چو اسیر توست یارا
بوصال مرهمی نه چو به انتظار خستی
 

joey

عضو جدید
تو نه مثل آفتـابی که حضـــور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
 

joey

عضو جدید
دوست دارم من من این نالیدن دلسوز را
تا به هر نوعی که باشد بگذرانم روز را
 

Similar threads

بالا