مردانگی کورش در برخورد با پانته آ ي بسيار زيبا

وضعیت
موضوع بسته شده است.

sami1984

عضو جدید
کاربر ممتاز
در لغت نامه ی دهخدا زیر عنوان «پانته آ» بر اساس روایت «گزنفون» آمده است که هنگامی که مادها پیروزمندانه از جنگ شوش برگشتند، غنائمی با خود آورده بودند که بعضی از آنها را برای پیشکش به کورش بزرگ عرضه می کردند.
در میان غنائم زنی بود بسیار زیبا و به قولی زیباترین زن شوش به نام پانته آ که همسرش به نام « آبراداتاس» برای مأموریتی از جانب شاه خویش رفته بود. چون وصف زیبایی پانته آ را به کورش گفتند، کورش قبول نکرد که زنی شوهردار را از همسرش بازستاند و حتی هنگامی که توصیف زیبایی زن از حد گذشت و به کورش پیشنهاد کردند که حداقل فقط یک بار زن را ببیند، اما از ترس اینکه به او دل ببازد، نپذیرفت. پس او را تا باز آمدن همسرش به یکی از نگاهبان به نام «آراسپ» سپرد. اما اراسپ خود عاشق پانته آ گشت و خواست از او کام بگیرد، به ناچار پانته آ از کورش کمک خواست.
کوروش آراسپ را سرزنش کرد و چون آراسپ مرد نجیبی بود و به شدت شرمنده شد و در ازا از طرف کوروش به دنبال آبراداتاس رفت تا او را به سوی ایران فرا بخواند. هنگامی که آبرداتاس به ایران آمد و از موضوع با خبر شد، به پاس جوانمردی کوروش برخود لازم دید که در لشکر او خدمت کند.
می گویند هنگامی که آبراداتاس به سمت میدان جنگ روان بود پانته آ دستان او را گرفت و در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بود گفت: «سوگند به عشقی که میان من و توست، کوروش به واسطه جوانمردی که حق ما کرد اکنون حق دارد که ما را حق شناس ببیند. زمانی که اسیر او و از آن او شدم او نخواست که مرا برده خود بداند و نیز نخواست که مرا با شرایط شرم آوری آزاد کند بلکه مرا برای تو که ندیده بود حفظ کرد. مثل اینکه من زن برادر او باشم.»
آبراداتاس نیز خود را مدیون کورش می‌دانست و برای وی ارابه‌های جنگی ساخت که از عوامل مهم برد کورش در جنگ با لیدیان شورشی و همچنین شکست دادن حکومت بابل گشت.
آبراداتاس در جنگ مورد اشاره کشته شد و پانته آ بر سر جنازه ی او رفت و شیون آغاز کرد. کوروش به ندیمان پانته آ سفارش کرد تا مراقب باشند که خود را نکشد، اما پانته آ در یک لحظه از غفلت ندیمان استفاده کرد و با خنجری که به همراه داشت، سینه ی خود را درید و در کنار جسد همسر به خاک افتاد و ندیمه نیز از ترس کورش و غفلتی که کرده بود، خود را کشت. هنگامی که خبر به گوش کوروش رسید، بر سر جنازه ها آمد.
آرامگاه آنان را به دستور کورش بسیار باشکوه ساختند. اکنون بقایایی از آن هنوز موجود است
 

*farnaz

عضو جدید
واقعا روحش شاد
من که باورم نمیشه الانم یه همچنین روحیه هایی باشه
شما چی؟؟؟
 

Tutulmaz

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه روز یه نفر از کنار ریل رد میشد یهو میبینه ای داد بیداد سنگا رو ریل جمع شده،چیکار کنه نکنه می پره جولو قطار و وقتی بهش نزدیک میشه یه نارنجک از جیبش در میاره و می ندازه تو قطار و قطاره میره هوا، بعدش یکی از مسافرا که زنده می مونه میگه آهای مرد حسابی این چه کاری بود که کردی!؟، مرده سرش رو می ندازه پایین و متوجه اشتباهش میشه، میگه:

ببخشید من همیشه دهقان فداکار رو با حسین فهمیده قاطی می کنم،

جالبه بدونید که دهقان نمای فداکار داستان راستان رو هم با چوپان دروغگو قاطی می کرد،

من این داستان رو یه جوره دیگه ش البته در مورد حضرت یوسف(ع) شنیده بودم،

تعصبات روبزاریم کنار و خودمون رو اصلاح کنیم شاید رستگار شدیم.
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
According to Professor Richard Nelson Frye:[79]
“ It is a testimony to the capability of the founder of the Achaemenian empire that it continued to expand after his death and lasted for more than two centuries. But Cyrus was not only a great conqueror and administrator; he held a place in the minds of the Persian people similar to that of Romulus and Remus in Rome or Moses for the Israelites. His saga follows in many details the stories of hero and conquerors from elsewhere in the ancient world. The manner in which the baby Cyrus was given to a shepherd to raise is reminiscent of Moses in the bulrushes in Egypt, and the overthrow of his tyrannical grandfather has echoes in other myths and legends. There is no doubt that the Cyrus saga arose early among the Persians and was known to the Greeks. The sentiments of esteem or even awe in which Persians held him were transmitted to the Greeks, and it was no accident that Xenophon chose Cyrus to be the model of a ruler for the lessons he wished to impart to his fellow Greeks. In short, the figure of Cyrus has survived throughout history as more than a great man who founded an empire. He became the epitome of the great qualities expected of a ruler in antiquity, and he assumed heroic features as a conqueror who was tolerant and magnanimous as well as brave and daring. His personality as seen by the Greeks influenced them and Alexander the Great, and, as the tradition was transmitted by the Romans, may be considered to influence our thinking even now. In the year 1971, Iran celebrated the 2,500th anniversary of the founding of the monarchy by Cyrus.
” On another account, Professor Patrick Hunt states:[80]
If you are looking at the greatest personages in History who have affected the World, 'Cyrus the Great' is one of the few who deserves that epithet, the one who deserves to be called 'the Great'. The empire over which Cyrus ruled was the largest the Ancient World had ever seen and may be to this day the largest empire ever.
 

fatemeh biglar

عضو جدید
دستور دادم پس از مرگم جسدم را بدون تابوت دفن کنند تا ذره ذره بدنم خاک ایران را تشکیل دهد
(کورش کبیر)

نیاکان ما انسانهای بزرگی بودن حیف که بجای شناسوندن اونا فقط بما گفتن محمد رضا بد رضاخان بد و....
بما نیمه خالی این لیوانو نشون دادن
حیف...
 

safa13

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاساندان تنها همسر کوروش بزرگ، شهبانوی ایران (ملکه جهان) دختر فرناسپه از شاهدختان و دختر فرناسپه هخامنشی از دودمانی بود که از نجبای پارس محسوب می شدند و پدر واجدادش در چند نسل شاه پارسیان بودند. کاساندان ملکه ۲۸ کشور آسیائی بوده و همواره در کنار همسرش کوروش بزرگ پادشاهی میکرده و پس از او نخستین فرد قدرتمند و سیاستمدار دربار هخامنشیان بشمار می آمده است. او ۵ فرزند با نام های کمبوجیه، بردیا، آتوسا، رکسانه و ارتیستونه داشت. هر یک از فرزندان کاساندان و کوروش بزرگ به نحوی در تاریخ هخامنشیان دارای نقش تعیین کننده بوده اند و از نشانه ها چنین بر می اید که آنها از تربیتی خاص برخوردار بودند. به نقل از هرودوت: کاساندان در ۶ نوامبر ۵۳۹ پیش از میلاد فوت کرد و هنگام مرگ وی در بابل ۶ روز همه به سوگواری همگانی فراخوان شدند. کاساندان قبل از کورش درگذشت و بعد از او کورش در اندوهی فراوان ماند و برای همیشه و به احترام همسرش تنهایی را برگزید. مقبره شهبانو کاساندانه در پاسارگاد، در کنار آرامگاه کوروش بزرگ میباشد.
راستی ممنون از مطلبتون...تشکر نداشتم:gol:
 

behnam5670

عضو جدید
کاربر ممتاز
من همیشه تعجب می کنم چرا به اکثر حوادث اسلام توو 1400 سال قبل که اون همه مورخ و ... همه چیز رو ثبت کردن نمی تونن با قطعیت استدلال کنن (که اگه کرده بودند الان مسلمان ها یه بام و دو هوا نبودن) که اینطور بوده یا نبوده ولی یه اتفاق قبل از میلاد با این جزئیات ثبت شده! مثلا نمی دونم چه اصراری هست که سخنان ارنست همینگوی رو به اسم کوروش توو امضا گذاشت یا اینکه وقتی اسمی از کوروش در قرآن نیومده، و حتی حضرت علی (ع) نقل کرده است که ذوالقرنین پیامبر نبوده، و هر نژاد اعم از عرب و هندو و ... هم ذوالقرنین رو متعلق به خود می دونن، به یک باره ذوالقرنین رو پیامبر می کنند بعد نژاد فارس می دهند بعد برابر با کوروش می کنند

"گزنفون با همهٔ آوازهٔ جهانگیرش، نویسنده‌ای طراز اول شمرده نمی‌شود او در واقع تاریخ‌نگار و فیلسوفی خودساخته است و در بیشتر نوشته‌هایش عنایت و گرایش خاص او به اخلاق و مسایل تعلیم و تربیت به چشم می‌خورد. "

"کوروش نامه رمانی است سیاسی درباره پرورش و آموزش فرمانروایی آرمانی که برای فرمانرانی و پیشبرد یک سرزمین با خودکامگی خردمندانه در برابر بندگانی فرمانبردار و ستایشگر آماده شده است. هر چند روشن است که گزنفون نمی خواسته تاریخ نگاری کند، ولی نمی توان بدرستی گونه ادبی این اثر را تمیز داد. آیا کورش نامه تاریخ خاندان هخامنشی را به درستی بازتاب می دهد؟ بسیاری در این باره تردید دارند. چرا که بسیاری از رخدادهای آن دوران پس و پیش شده اند یا با همتای تاریخی آن یگانگی ندارند. همدوران نبودن گزنفون ( ۴۳۱ تا ۳۵۵ پیش از میلاد) و کوروش ( ۵۸۰ تا ۵۳۰ پیش از میلاد) به خوبی نشان می دهد چرا برخی رخدادها در کوروش نامه به دوره‌های پس از وی اشاره می کند."
 

mina jojo

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو یه جا اشاره شده زن رو به عنوان کنیز نگرفت مگه اون موقع بعنوان کنیز میگرفتن؟:razz:

میاد تو داستان میگه میان پیشش از زیبایی زن تعریف میکنن و پیشنهاد ... میدن اما چون شوهر داشت قبول نکرد ، یعنی اونموقع میومدن از زیباییی زن تعریف میکردن و پادشاه انتخاب میکرد:razz:
 

Food science eng

عضو جدید
تو یه جا اشاره شده زن رو به عنوان کنیز نگرفت مگه اون موقع بعنوان کنیز میگرفتن؟:razz:

میاد تو داستان میگه میان پیشش از زیبایی زن تعریف میکنن و پیشنهاد ... میدن اما چون شوهر داشت قبول نکرد ، یعنی اونموقع میومدن از زیباییی زن تعریف میکردن و پادشاه انتخاب میکرد:razz:

فکر میکنم زدی توخال .

اگر داستان واقعیه پس فساد شاه رو میرسونه !
اگر هم واقعی نیست که دیگه لزومی نداره ازش به خاطر این کار تمجید کنند و مو به تنشون سیخ بشه !

کوروش هم یک شاه بود مثل شاهان دیگه. واقعاً نمیدونم 2هزارو اندی سال پیش بشر به چه رشدی رسیده بود که آیا میشد نظام دیکتاتوری حاکم نباشه ؟ ولی این رو میدونم که از ورود اسلام به این ور بشر به چنین رشدی رسیده بود. و البته نظام شوری 30 سال بیشتر دوام نیاورد و باز تبدیل شد به همان نظام شاهانه قبل . که الان هم با اسمی دیگر وجود دارد !
 

anjam.vazife

عضو جدید
فکر میکنم زدی توخال .

اگر داستان واقعیه پس فساد شاه رو میرسونه !
اگر هم واقعی نیست که دیگه لزومی نداره ازش به خاطر این کار تمجید کنند و مو به تنشون سیخ بشه !

کوروش هم یک شاه بود مثل شاهان دیگه. واقعاً نمیدونم 2هزارو اندی سال پیش بشر به چه رشدی رسیده بود که آیا میشد نظام دیکتاتوری حاکم نباشه ؟ ولی این رو میدونم که از ورود اسلام به این ور بشر به چنین رشدی رسیده بود. و البته نظام شوری 30 سال بیشتر دوام نیاورد و باز تبدیل شد به همان نظام شاهانه قبل . که الان هم با اسمی دیگر وجود دارد !
بشر به اون حدی رسیده بود که دانشگاهیی مثل جندی شاپور وجود داشت و هست نه ببخشید بشر فقط تونسته بعد اسلام پیشرفت کنه حواسم نبود

عجبببب حالا حاکمش کی بوده یا ببخشید رییس جمهورش کی بوده؟؟؟!!
 

anjam.vazife

عضو جدید
من همیشه تعجب می کنم چرا به اکثر حوادث اسلام توو 1400 سال قبل که اون همه مورخ و ... همه چیز رو ثبت کردن نمی تونن با قطعیت استدلال کنن (که اگه کرده بودند الان مسلمان ها یه بام و دو هوا نبودن) که اینطور بوده یا نبوده ولی یه اتفاق قبل از میلاد با این جزئیات ثبت شده! مثلا نمی دونم چه اصراری هست که سخنان ارنست همینگوی رو به اسم کوروش توو امضا گذاشت یا اینکه وقتی اسمی از کوروش در قرآن نیومده، و حتی حضرت علی (ع) نقل کرده است که ذوالقرنین پیامبر نبوده، و هر نژاد اعم از عرب و هندو و ... هم ذوالقرنین رو متعلق به خود می دونن، به یک باره ذوالقرنین رو پیامبر می کنند بعد نژاد فارس می دهند بعد برابر با کوروش می کنند

"گزنفون با همهٔ آوازهٔ جهانگیرش، نویسنده‌ای طراز اول شمرده نمی‌شود او در واقع تاریخ‌نگار و فیلسوفی خودساخته است و در بیشتر نوشته‌هایش عنایت و گرایش خاص او به اخلاق و مسایل تعلیم و تربیت به چشم می‌خورد. "

"کوروش نامه رمانی است سیاسی درباره پرورش و آموزش فرمانروایی آرمانی که برای فرمانرانی و پیشبرد یک سرزمین با خودکامگی خردمندانه در برابر بندگانی فرمانبردار و ستایشگر آماده شده است. هر چند روشن است که گزنفون نمی خواسته تاریخ نگاری کند، ولی نمی توان بدرستی گونه ادبی این اثر را تمیز داد. آیا کورش نامه تاریخ خاندان هخامنشی را به درستی بازتاب می دهد؟ بسیاری در این باره تردید دارند. چرا که بسیاری از رخدادهای آن دوران پس و پیش شده اند یا با همتای تاریخی آن یگانگی ندارند. همدوران نبودن گزنفون ( ۴۳۱ تا ۳۵۵ پیش از میلاد) و کوروش ( ۵۸۰ تا ۵۳۰ پیش از میلاد) به خوبی نشان می دهد چرا برخی رخدادها در کوروش نامه به دوره‌های پس از وی اشاره می کند."

عزیزم مطلبو گپی پیست میکنی همهشو گپی کن و منبعشو هم بگو


چه بسا، خاور زمینان برای شناسایی زندگی کوروش به رمان گزنفون تکیه بسیار می کنند. هر چند تورات زندگینامه کوروش را به گونه دیگری نگاشته است، در آمریکا گروه سیاسی بنیانگذار جمهوری ایالات متحده (که در آنجا به پدران بنیانگزار مشهورند) آن را نمونه خوبی برای الهامگیری میدانستند. از همین رو توماس جفرسون نیز دو نسخه از آن را همواره با خود داشت. در آن دوران، خواندن کوروش نامه اثر گزنفون و شهریار نوشته نیکولو ماکیاولی برای همه سران کشور اجباری بود. کوروش نامه از آثار کلاسیک دوران یونان باستان شناخته شده است و برخی آن را پاسخی به رساله جمهور نوشته افلاتون می دانند.

حالا کی میخواد بگه ذوالقرین همون کوروشه کوروش آوازش جهانیه نه اسلامی نه مال ایران نه اریایی بلکه جهانی سردر سازمان حقوق بشرو خوندی نخوندی بخون اونجا نژاد مژاد مطرح نیست من تعجب میکنم اتفاقات قبل میلادو با جزییات قبول نداری ولی اتتفاقات بعد اسلامو با جزییات قبول داری !!!ببخشید چرا تو این همه آدم که از کوروش گفتن کسی نگفته که اون آدم بدی بوده ؟!!چرا نمیگن که کوروش به فرماندش گفته 800 تا اسیرو گردن بزنه ؟؟!!!!
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
علامه طباطبایی پاسخ می‌دهد:


آیا کوروش هخامنشی همان ذوالقرنین است؟

اندیشه - علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، این سخن را که ذوالقرنین قرآن، همان کورش پادشاه هخامنشى ایران، و یاجوج وماجوج از قوم مغول بوده اند، به تفصیل بررسی کرده است.
در اینجا بخش هایی از تفسیر المیزان را که به این موضوع اختصاص دارد ذکر می کنیم.
بعضى گفته اند: ذوالقرنین همان کورش یکى از ملوک هخامنشى در فارس است که در سالهاى (539 - 560) ق م مى زیسته وهموبوده که امپراطورى ایرانى را تاسیس ومیان دومملکت فارس وماد را جمع نمود. بابل را مسخر کرد وبه یهود اجازه مراجعت از بابل به اورشلیم را صادر کرد، ودر بناى هیکل کمک ها کرد ومصر را به تسخیر خود درآورد، آنگاه به سوى یونان حرکت نموده بر مردم آنجا نیز مسلط شد وبه طرف مغرب رهسپار گردیده آنگاه روبه سوى مشرق نهاد وتا اقصى نقطه مشرق پیش رفت .
این قول را یکى از علماى نزدیک به عصر ما ذکر کرده وی کى از محققین هند در ایضاح وتقریب آن سخت کوشیده است . اجمال مطلب اینکه : آنچه قرآن از وصف ذوالقرنین آورده با این پادشاه عظیم تطبیق مى شود، زیرا اگر ذوالقرنین مذکور در قرآن مردى مؤ من به خدا وبه دین توحید بوده کورش نیز بوده ، واگر اوپادشاهى عادل ورعیت پرور وداراى سیره رفق ورأ فت واحسان بوده این نیز بوده واگر اونسبت به ستمگران و دشمنان مردى سیاستمدار بوده این نیز بوده واگر خدا به اواز هر چیزى سببى داده به این نیز داده ، واگر میان دین وعقل وفضائل اخلاقى وعده و عده وثروت وشوکت وانقیاد اسباب براى اوجمع کرده براى این نیز جمع کرده بود.
و همانطور که قرآن کریم فرموده کورش نیز سفرى به سوى مغرب کرده حتى بر لیدیا وپیرامون آن نیز مستولى شده وبار دیگر به سوى مشرق سفر کرده تا به مطلع آفتاب برسید، ودر آنجا مردمى دید صحرانشین و وحشى که در بیابانها زندگى مى کردند. ونیز همین کورش سدى بنا کرده که به طورى که شواهد نشان مى دهد سد بنا شده در تنگه داریال میان کوه هاى قفقاز ونزدیکیهاى شهر تفلیس است . این اجمال آن چیزى است که مولانا ابوالکلام آزاد گفته است که اینک تفصیل آن از نظر شما خواننده مى گذرد.
اما مساله ایمانش به خدا وروز جزا:دلیل بر این معنا کتاب عزرا (اصحاح 1) وکتاب دانیال (اصحاح 6) وکتاب اشعیاء (اصحاح 44 و 45) از کتب عهد عتیق است که در آنها از کورش تجلیل وتقدیس کرده و حتى در کتاب اشعیاء او را راعى رب (رعیتدار خدا) نامیده ودر اصحاح چهل وپنج چنین گفته است : (پروردگار به مسیح خود در باره کورش چنین مى گوید) آن کسى است که من دستش را گرفتم تا کمرگاه دشمن را خرد کند تا برابر اودربهاى دولنگهاى را باز خواهم کرد که دروازه ها بسته نگردد، من پیشاپیشت رفته پشته ها را هموار مى سازم ، ودرب هاى برنجى را شکسته ، وبندهاى آهنین را پاره پاره مى نمایم ، خزینه هاى ظلمت ودفینه هاى مستور را به تومى دهم تا بدانى من که تو را به اسمت مى خوانم خداوند اسرائیلم به تولقب دادم وتومرا نمى شناسى )
واگر هم از وحى بودن این نوشته ها صرفنظر کنیم بارى یهود با آن تعصبى که به مذهب خود دارد هرگز یک مرد مشرک مجوسى ویا وثنى را (اگر کورش یکى از دومذهب را داشته ) مسیح پروردگار وهدایت شده اوومؤ ید به تایید او و راعى رب نمى خواند.

علاوه بر اینکه نقوش ونوشته هاى با خط میخى که از عهد داریوش کبیر به دست آمده که هشت سال بعد از اونوشته شده - گویاى این حقیقت است که اومردى موحد بوده ونه مشرک ، ومعقول نیست در این مدت کوتاه وضع کورش دگرگونه ضبط شود.
و اما فضائل نفسانى او: گذشته از ایمانش به خدا، کافى است باز هم به آنچه از اخبار وسیره اووبه اخبار وسیره طاغیان جبار که با اوبه جنگ برخاسته اند مراجعه کنیم وببینیم وقتى بر ملوک ماد و لیدیا وبابل و مصر ویاغیان بدوى در اطراف بکتریا که همان بلخ باشد وغیر ایشان ظفر مى یافته با آنان چه معامله مى کرده ، در این صورت خواهیم دید که بر هر قومى ظفر پیدا مى کرده از مجرمین ایشان گذشت وعفومى نموده وبزرگان وکریمان هر قومى را اکرام وضعفاى ایشان را ترحم مى نموده ومفسدین وخائنین آنان را سیاست مى نموده .
کتب عهد قدیم ویهود هم که اورا به نهایت درجه تعظیم نموده بدین جهت بوده که ایشان را از اسارت حکومت بابل نجات داده وبه بلادشان برگردانیده وبراى تجدید بناى هیکل هزینه کافى در اختیارشان گذاشته ، ونفائس گرانبهایى که از هیکل به غارت برده بودند ودر خزینه هاى ملوک بابل نگهدارى مى شد به ایشان برگردانیده ، وهمین خود مؤ ید دیگرى است براى این احتمال که کورش همان ذوالقرنین باشد، براى اینکه به طورى که اخبار شهادت مى دهد پرسش کنندگان از رسول خدا (صلى اللّه علیه وآله وسلم ) از داستان ذوالقرنین یهود بوده اند.
علاوه بر این مورخین قدیم یونان مانند هردوت و دیگران نیز جز به مروت وفتوت وسخاوت وکرم وگذشت وقلت حرص وداشتن رحمت ورأ فت ، اورا نستوده اند، واورا به بهترین وجهى ثنا وستایش ‍ کرده اند.



و اما اینکه چرا کورش را ذوالقرنین گفته اند: هر چند تواریخ از دلیلى که جوابگوى این سؤ ال باشد خالى است لیکن مجسمه سنگى که اخیرا در مشهد مرغاب در جنوب ایران از اوکشف شده جاى هیچ تردیدى نمى گذارد که هموذوالقرنین بوده ، و وجه تسمیه اش این است که در این مجسمه ها دوشاخ دیده مى شود که هر دودر وسط سر اودر آمده یکى از آندوبه طرف جلوویکى دیگر به طرف عقب خم شده ، واین با گفتار قدماى مورخین که در وجه تسمیه اوبه این اسم گفته اند تاج ویا کلاه خودى داشته که داراى دوشاخ بوده درست تطبیق مى کند.
خواب دانیال : در کتاب دانیال هم خوابى که وى براى کورش نقل کرده را به صورت قوچى که دوشاخ داشته دیده است .در آن کتاب چنین آمده : در سال سوم از سلطنت بیلشاصر پادشاه ، براى من که دانیال هستم بعد از آن رؤ یا که بار اول دیدم رؤ یایى دست داد که گویا من در شوشن هستم یعنى در آن قصرى که در ولایت عیلام است مى باشم ودر خواب مى بینم که من در کنار نهر (اولاى) هستم چشم خود را به طرف بالاگشودم ناگهان قوچى دیدم که دوشاخ دارد و در کنار نهر ایستاده ودوشاخش بلند است اما یکى از دیگرى بلندتر است که در عقب قرار دارد. قوچ را دیدم به طرف مغرب وشمال و جنوب حمله مى کند، وهیچ حیوانى در برابرش مقاومت نمى آورد وراه فرارى از دست اونداشت واوهر چه دلش مى خواهد مى کند وبزرگ مى شود.
در این بین که من مشغول فکر بودم دیدم نر بزى از طرف مغرب نمایان شد همه ناحیه مغرب را پشت سر گذاشت و پاهایش از زمین بریده است ، واین حیوان تنها یک شاخ دارد که میان دوچشمش قرار دارد. آمد تا رسید به قوچى که گفتم دوشاخ داشت ودر کنار نهر بود سپس با شدت ونیروى هر چه بیشتر دویده ، خود را به قوچ رسانید با اودر آویخت وا ورا زد وهر دوشاخش را شکست ، ودیگر تاب وتوانى براى قوچ نماند، بى اختیار در برابر نر بز ایستاد. نر بز قوچ را به زمین زد واورا لگدمال کرد، وآن حیوان نمى توانست از دست اوبگریزد، ونر بز بسیار بزرگ شد.
آنگاه مى گوید: جبرئیل را دیدم واورؤ یاى مرا تعبیر کرده به طورى که قوچ داراى دوشاخ با کورش و دوشاخش با دو مملکت فارس وماد منطبق شد و نر بز که داراى یک شاخ بود با اسکندر مقدونى منطبق شد.
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
علامه طباطبایی پاسخ می‌دهد:


آیا کوروش هخامنشی همان ذوالقرنین است؟

اندیشه - علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، این سخن را که ذوالقرنین قرآن، همان کورش پادشاه هخامنشى ایران، و یاجوج وماجوج از قوم مغول بوده اند، به تفصیل بررسی کرده است.
در اینجا بخش هایی از تفسیر المیزان را که به این موضوع اختصاص دارد ذکر می کنیم.
بعضى گفته اند: ذوالقرنین همان کورش یکى از ملوک هخامنشى در فارس است که در سالهاى (539 - 560) ق م مى زیسته وهموبوده که امپراطورى ایرانى را تاسیس ومیان دومملکت فارس وماد را جمع نمود. بابل را مسخر کرد وبه یهود اجازه مراجعت از بابل به اورشلیم را صادر کرد، ودر بناى هیکل کمک ها کرد ومصر را به تسخیر خود درآورد، آنگاه به سوى یونان حرکت نموده بر مردم آنجا نیز مسلط شد وبه طرف مغرب رهسپار گردیده آنگاه روبه سوى مشرق نهاد وتا اقصى نقطه مشرق پیش رفت .
این قول را یکى از علماى نزدیک به عصر ما ذکر کرده وی کى از محققین هند در ایضاح وتقریب آن سخت کوشیده است . اجمال مطلب اینکه : آنچه قرآن از وصف ذوالقرنین آورده با این پادشاه عظیم تطبیق مى شود، زیرا اگر ذوالقرنین مذکور در قرآن مردى مؤ من به خدا وبه دین توحید بوده کورش نیز بوده ، واگر اوپادشاهى عادل ورعیت پرور وداراى سیره رفق ورأ فت واحسان بوده این نیز بوده واگر اونسبت به ستمگران و دشمنان مردى سیاستمدار بوده این نیز بوده واگر خدا به اواز هر چیزى سببى داده به این نیز داده ، واگر میان دین وعقل وفضائل اخلاقى وعده و عده وثروت وشوکت وانقیاد اسباب براى اوجمع کرده براى این نیز جمع کرده بود.
و همانطور که قرآن کریم فرموده کورش نیز سفرى به سوى مغرب کرده حتى بر لیدیا وپیرامون آن نیز مستولى شده وبار دیگر به سوى مشرق سفر کرده تا به مطلع آفتاب برسید، ودر آنجا مردمى دید صحرانشین و وحشى که در بیابانها زندگى مى کردند. ونیز همین کورش سدى بنا کرده که به طورى که شواهد نشان مى دهد سد بنا شده در تنگه داریال میان کوه هاى قفقاز ونزدیکیهاى شهر تفلیس است . این اجمال آن چیزى است که مولانا ابوالکلام آزاد گفته است که اینک تفصیل آن از نظر شما خواننده مى گذرد.
اما مساله ایمانش به خدا وروز جزا: دلیل بر این معنا کتاب عزرا (اصحاح 1) وکتاب دانیال (اصحاح 6) وکتاب اشعیاء (اصحاح 44 و 45) از کتب عهد عتیق است که در آنها از کورش تجلیل وتقدیس کرده و حتى در کتاب اشعیاء او را راعى رب (رعیتدار خدا) نامیده ودر اصحاح چهل وپنج چنین گفته است : (پروردگار به مسیح خود در باره کورش چنین مى گوید) آن کسى است که من دستش را گرفتم تا کمرگاه دشمن را خرد کند تا برابر اودربهاى دولنگهاى را باز خواهم کرد که دروازه ها بسته نگردد، من پیشاپیشت رفته پشته ها را هموار مى سازم ، ودرب هاى برنجى را شکسته ، وبندهاى آهنین را پاره پاره مى نمایم ، خزینه هاى ظلمت ودفینه هاى مستور را به تومى دهم تا بدانى من که تو را به اسمت مى خوانم خداوند اسرائیلم به تولقب دادم وتومرا نمى شناسى )
واگر هم از وحى بودن این نوشته ها صرفنظر کنیم بارى یهود با آن تعصبى که به مذهب خود دارد هرگز یک مرد مشرک مجوسى ویا وثنى را (اگر کورش یکى از دومذهب را داشته ) مسیح پروردگار وهدایت شده اوومؤ ید به تایید او و راعى رب نمى خواند.

علاوه بر اینکه نقوش ونوشته هاى با خط میخى که از عهد داریوش کبیر به دست آمده که هشت سال بعد از اونوشته شده - گویاى این حقیقت است که اومردى موحد بوده ونه مشرک ، ومعقول نیست در این مدت کوتاه وضع کورش دگرگونه ضبط شود.
و اما فضائل نفسانى او: گذشته از ایمانش به خدا، کافى است باز هم به آنچه از اخبار وسیره اووبه اخبار وسیره طاغیان جبار که با اوبه جنگ برخاسته اند مراجعه کنیم وببینیم وقتى بر ملوک ماد و لیدیا وبابل و مصر ویاغیان بدوى در اطراف بکتریا که همان بلخ باشد وغیر ایشان ظفر مى یافته با آنان چه معامله مى کرده ، در این صورت خواهیم دید که بر هر قومى ظفر پیدا مى کرده از مجرمین ایشان گذشت وعفومى نموده وبزرگان وکریمان هر قومى را اکرام وضعفاى ایشان را ترحم مى نموده ومفسدین وخائنین آنان را سیاست مى نموده .
کتب عهد قدیم ویهود هم که اورا به نهایت درجه تعظیم نموده بدین جهت بوده که ایشان را از اسارت حکومت بابل نجات داده وبه بلادشان برگردانیده وبراى تجدید بناى هیکل هزینه کافى در اختیارشان گذاشته ، ونفائس گرانبهایى که از هیکل به غارت برده بودند ودر خزینه هاى ملوک بابل نگهدارى مى شد به ایشان برگردانیده ، وهمین خود مؤ ید دیگرى است براى این احتمال که کورش همان ذوالقرنین باشد، براى اینکه به طورى که اخبار شهادت مى دهد پرسش کنندگان از رسول خدا (صلى اللّه علیه وآله وسلم ) از داستان ذوالقرنین یهود بوده اند.
علاوه بر این مورخین قدیم یونان مانند هردوت و دیگران نیز جز به مروت وفتوت وسخاوت وکرم وگذشت وقلت حرص وداشتن رحمت ورأ فت ، اورا نستوده اند، واورا به بهترین وجهى ثنا وستایش ‍ کرده اند.

و اما اینکه چرا کورش را ذوالقرنین گفته اند: هر چند تواریخ از دلیلى که جوابگوى این سؤ ال باشد خالى است لیکن مجسمه سنگى که اخیرا در مشهد مرغاب در جنوب ایران از اوکشف شده جاى هیچ تردیدى نمى گذارد که هموذوالقرنین بوده ، و وجه تسمیه اش این است که در این مجسمه ها دوشاخ دیده مى شود که هر دودر وسط سر اودر آمده یکى از آندوبه طرف جلوویکى دیگر به طرف عقب خم شده ، واین با گفتار قدماى مورخین که در وجه تسمیه اوبه این اسم گفته اند تاج ویا کلاه خودى داشته که داراى دوشاخ بوده درست تطبیق مى کند.
خواب دانیال : در کتاب دانیال هم خوابى که وى براى کورش نقل کرده را به صورت قوچى که دوشاخ داشته دیده است .در آن کتاب چنین آمده : در سال سوم از سلطنت بیلشاصر پادشاه ، براى من که دانیال هستم بعد از آن رؤ یا که بار اول دیدم رؤ یایى دست داد که گویا من در شوشن هستم یعنى در آن قصرى که در ولایت عیلام است مى باشم ودر خواب مى بینم که من در کنار نهر (اولاى) هستم چشم خود را به طرف بالاگشودم ناگهان قوچى دیدم که دوشاخ دارد و در کنار نهر ایستاده ودوشاخش بلند است اما یکى از دیگرى بلندتر است که در عقب قرار دارد. قوچ را دیدم به طرف مغرب وشمال و جنوب حمله مى کند، وهیچ حیوانى در برابرش مقاومت نمى آورد وراه فرارى از دست اونداشت واوهر چه دلش مى خواهد مى کند وبزرگ مى شود.
در این بین که من مشغول فکر بودم دیدم نر بزى از طرف مغرب نمایان شد همه ناحیه مغرب را پشت سر گذاشت و پاهایش از زمین بریده است ، واین حیوان تنها یک شاخ دارد که میان دوچشمش قرار دارد. آمد تا رسید به قوچى که گفتم دوشاخ داشت ودر کنار نهر بود سپس با شدت ونیروى هر چه بیشتر دویده ، خود را به قوچ رسانید با اودر آویخت وا ورا زد وهر دوشاخش را شکست ، ودیگر تاب وتوانى براى قوچ نماند، بى اختیار در برابر نر بز ایستاد. نر بز قوچ را به زمین زد واورا لگدمال کرد، وآن حیوان نمى توانست از دست اوبگریزد، ونر بز بسیار بزرگ شد.
آنگاه مى گوید: جبرئیل را دیدم واورؤ یاى مرا تعبیر کرده به طورى که قوچ داراى دوشاخ با کورش و دوشاخش با دو مملکت فارس وماد منطبق شد و نر بز که داراى یک شاخ بود با اسکندر مقدونى منطبق شد.
 

behnam5670

عضو جدید
کاربر ممتاز
عزیزم مطلبو گپی پیست میکنی همهشو گپی کن و منبعشو هم بگو


چه بسا، خاور زمینان برای شناسایی زندگی کوروش به رمان گزنفون تکیه بسیار می کنند. هر چند تورات زندگینامه کوروش را به گونه دیگری نگاشته است، در آمریکا گروه سیاسی بنیانگذار جمهوری ایالات متحده (که در آنجا به پدران بنیانگزار مشهورند) آن را نمونه خوبی برای الهامگیری میدانستند. از همین رو توماس جفرسون نیز دو نسخه از آن را همواره با خود داشت. در آن دوران، خواندن کوروش نامه اثر گزنفون و شهریار نوشته نیکولو ماکیاولی برای همه سران کشور اجباری بود. کوروش نامه از آثار کلاسیک دوران یونان باستان شناخته شده است و برخی آن را پاسخی به رساله جمهور نوشته افلاتون می دانند.

حالا کی میخواد بگه ذوالقرین همون کوروشه کوروش آوازش جهانیه نه اسلامی نه مال ایران نه اریایی بلکه جهانی سردر سازمان حقوق بشرو خوندی نخوندی بخون اونجا نژاد مژاد مطرح نیست من تعجب میکنم اتفاقات قبل میلادو با جزییات قبول نداری ولی اتتفاقات بعد اسلامو با جزییات قبول داری !!!ببخشید چرا تو این همه آدم که از کوروش گفتن کسی نگفته که اون آدم بدی بوده ؟!!چرا نمیگن که کوروش به فرماندش گفته 800 تا اسیرو گردن بزنه ؟؟!!!!

من نگفتم صحت اتفاقات بعد یا حین اسلام رو قبول دارم یا ندارم دقت کرده باشید گفتم که حتی اتفاقات بعد از اسلام رو که مثلا وقتی پیامبر یک حدیث می گفتند چند نفر می نوشتن الان رووش این همه اختلاف هست که باعث شده الان چند دستگی بوجود بیاد، به همین خاطر بنده گفتم که وقتی از 1400 سال پیش خبر دقیق نداریم چطور یک ماجرا که فقط 1 نویسنده آن هم چند قرن قبل از میلاد نقلش کرده با این جزئیات بدون اینکه در درستی اش یه لحظه درنگ برسه باید نقل بشه؟
من اون مطلب داخل گیومه گذاشتم که معلوم بشه مال خودم نیست و از یه جایی نقل کردم، منبعش هم ویکی پدیای فارسی هست که منبع معتبری نیست چون امثال من و شما اونو می نویسن، کات کردن مطلبم هم مفهوم رو عوض نکرد چون هدفم هم این نبود که بگم کوروش مرد بزرگ یا کوچکی بوده یا نبوده فقط خواستم متذکر بشم که نویسنده ی این مطلب بیشتر رمان نویس اخلاقی بوده و چه بسا از یک ماجرای ساده مثلا در همین حد که کوروش یک زن را به خاطر اینکه شوهر دار بوده نگرفته رو کلی برگ و ساقه بهش بده، اعم از اینکه زن بسیار زیبا بوده یا اینکه کوروش حتی خواسته اونو نبینه تا به آموزندگی و گیرایی داستان اضافه کنه هرچند که اصل مطلب تغییر نکنه

حالا اینکه شما مقاله ی اشپیگل رو خوندین یا نخوندین یا تاریخچه ی منشور رو می دونین یا نه یا اینکه قبول دارین سر بریدن سر بریدنه حالا چه با پنبه چه با شمشیر رو من کاری ندارم ولی همه ی این قضاوت ها نسبی هست، آتیلا رو خیلی از ایرانیا وحشی و گردن کش می دونن ولی کسای بیشتری اون رو نماد عدالت و شهامت می دونن؛ ضمنا همون طور که اول صحبتم عرض کردم تاریخ دقیقی در دست نیست و این منشور هم صرفا ثابت می کنه ظاهرا قوانین خوبی اون موقع حاکم بوده، ولی چیزی رو نمی رسونه مثال عینی اش هم همین کشور خودمون که قانون اساسی و مدنی نسبتا خوبی داره ولی در عمل چیز دیگه ای می بینیم


در جواب پست پائین پری خانم هم عرض کنم که من حداقل این قسمت از تفسیر المیزان رو خوندم، رو هم رفته هیچوقت یه عالم دینی نمیاد در مورد یه واقعه ی تاریخی رای قاطع بده، توو خود همین تفسیر المیزان هم روایت نقل شده که وقتی از امام علی (ع) در مورد پیامبری ذوالقرنین سوال می شود حضرت فقط به فضائل بالای ذوالقرنین اشاره می کند، تا اونجایی هم که من اطلاع دارم قرآن پیامبران رو صریحا پیامبر خطاب کرده پس دلیلی نداره ذوالقرنین از این مورد مستثنی باشه ولی هیج جای سوره ی کهف از ذوالقرنین با عنوان پیامبر یاد نشده
و اینکه این مطلبی که شما فقط بخشی از تفسیر هست چون جاهای دیگش از نظرات سایر علما و اقوام راجع به ذوالقرنین و دلایل آنها برای ربط دادن وی به هندو و اعراب آورده شده
 
  • Like
واکنش ها: Sarp

safa13

عضو جدید
کاربر ممتاز
فکر میکنم زدی توخال .

اگر داستان واقعیه پس فساد شاه رو میرسونه
!
اگر هم واقعی نیست که دیگه لزومی نداره ازش به خاطر این کار تمجید کنند و مو به تنشون سیخ بشه !

کوروش هم یک شاه بود مثل شاهان دیگه. واقعاً نمیدونم 2هزارو اندی سال پیش بشر به چه رشدی رسیده بود که آیا میشد نظام دیکتاتوری حاکم نباشه ؟ ولی این رو میدونم که از ورود اسلام به این ور بشر به چنین رشدی رسیده بود. و البته نظام شوری 30 سال بیشتر دوام نیاورد و باز تبدیل شد به همان نظام شاهانه قبل . که الان هم با اسمی دیگر وجود دارد !

واسه خودتون حکم میدین؟جالبه؟
شما تا حالا کتابای تاریخی رو خوندین؟اصلا کتاب هیچی...تخت جمشید به اون عظمت رو که نمیشه کتمان کرد...دیدین تو موزه ش فیش حقوقی کارگرها هست؟منشور کوروش هم حتما دروغه...این که تو تصاویر تخت جمشید حتی حیوونهایی مثل شیر ازاد و بدون قفس طراحی شدن تا روح ازادگی رو مقدس بدونن هم دروغه؟ و.. و ..و ..و هزار چیز دیگه اینا همه نشان دهنده اینه که ما ملت با تمدنی بودیم...چرا همه چیز رو به اسلام ربط میدین.....اگه بگن کوروش ادم بزرگی بوده به اسلام لطمه ای وارد میشه؟
شوروی چه ربطی به کوروش داره؟چرا سعی میکنین چیزای بی ربط رو به هم ربط بدین؟نکنه کوروش کمونیست بوده ما نمیدونستیم
 

mina jojo

عضو جدید
کاربر ممتاز
[
بشر به اون حدی رسیده بود که دانشگاهیی مثل جندی شاپور وجود داشت و هست نه ببخشید بشر فقط تونسته بعد اسلام پیشرفت کنه حواسم نبود

عجبببب حالا حاکمش کی بوده یا ببخشید رییس جمهورش کی بوده؟؟؟!!
اصلا بحث بعد اسلام و قبل اسلام نیست دوست عزیز

من میگم زوایا داستانو خوب بررسی کنید
اگه میگیم کوروش اینطور بود پس چرا زنای اسیر شده جنگ میگزفتن درباره ی زیباییشون پیش شاه میگفتن؟ یا این داستان دروغیه (که البته واسه این داستان یه نقاشی هم کشیده شده و تاریخیه) یا راست؟ اگه راسته کوروشی که اینقد ازش ستایش میکنن چرا اینکارو کرده؟
فکر میکنم زدی توخال .

اگر داستان واقعیه پس فساد شاه رو میرسونه !
اگر هم واقعی نیست که دیگه لزومی نداره ازش به خاطر این کار تمجید کنند و مو به تنشون سیخ بشه !

کوروش هم یک شاه بود مثل شاهان دیگه. واقعاً نمیدونم 2هزارو اندی سال پیش بشر به چه رشدی رسیده بود که آیا میشد نظام دیکتاتوری حاکم نباشه ؟ ولی این رو میدونم که از ورود اسلام به این ور بشر به چنین رشدی رسیده بود. و البته نظام شوری 30 سال بیشتر دوام نیاورد و باز تبدیل شد به همان نظام شاهانه قبل . که الان هم با اسمی دیگر وجود دارد !

انساناها 20000 ساله داره زندگی میکنن از این 20000 سال 7000 سالش تاریخ دارن و 1400 سالش اسلام اومده
هر جور حساب کنی به این رشد رسیده بودن که فرق بین خوب و بد بفهمن حالا عمل نمیکردن دلیلش منفعت طلبیه



اما من میگم شما که میشینید ستایش میکنید چرا باید دربار یه کشور طوری باشه که بیان از این مسایل تعریف بکنن؟؟؟ اینا میشه ضد گفتار نیک ، پندار نیک ، کردار نیک که

اصل عمل نیک بود شک نیست اما حواشیش داره از فساد تو دربار میگه
 

mina jojo

عضو جدید
کاربر ممتاز
[

واسه خودتون حکم میدین؟جالبه؟
شما تا حالا کتابای تاریخی رو خوندین؟اصلا کتاب هیچی...تخت جمشید به اون عظمت رو که نمیشه کتمان کرد...دیدین تو موزه ش فیش حقوقی کارگرها هست؟منشور کوروش هم حتما دروغه...این که تو تصاویر تخت جمشید حتی حیوونهایی مثل شیر ازاد و بدون قفس طراحی شدن تا روح ازادگی رو مقدس بدونن هم دروغه؟ و.. و ..و ..و هزار چیز دیگه اینا همه نشان دهنده اینه که ما ملت با تمدنی بودیم...چرا همه چیز رو به اسلام ربط میدین.....اگه بگن کوروش ادم بزرگی بوده به اسلام لطمه ای وارد میشه؟
شوروی چه ربطی به کوروش داره؟چرا سعی میکنین چیزای بی ربط رو به هم ربط بدین؟نکنه کوروش کمونیست بوده ما نمیدونستیم

این که کوروش پادشاه با تدبیری بوده شکی نیست اما فکر نمیکنی پادشاهیی که به منصف بودن مشهوره نباید تو دربارش این مسایل باشه

اگه به زنش وفادار بوده (که خیلی جاها خوندیم) چه لزومی داره هم خوابی با یه زن دیگه بهش پیشنهاد بشه؟ (یا باید به اصل داستان شک کنی یا انصاف کوروش)
 

anjam.vazife

عضو جدید
من نگفتم صحت اتفاقات بعد یا حین اسلام رو قبول دارم یا ندارم دقت کرده باشید گفتم که حتی اتفاقات بعد از اسلام رو که مثلا وقتی پیامبر یک حدیث می گفتند چند نفر می نوشتن الان رووش این همه اختلاف هست که باعث شده الان چند دستگی بوجود بیاد، به همین خاطر بنده گفتم که وقتی از 1400 سال پیش خبر دقیق نداریم چطور یک ماجرا که فقط 1 نویسنده آن هم چند قرن قبل از میلاد نقلش کرده با این جزئیات بدون اینکه در درستی اش یه لحظه درنگ برسه باید نقل بشه؟
من اون مطلب داخل گیومه گذاشتم که معلوم بشه مال خودم نیست و از یه جایی نقل کردم، منبعش هم ویکی پدیای فارسی هست که منبع معتبری نیست چون امثال من و شما اونو می نویسن، کات کردن مطلبم هم مفهوم رو عوض نکرد چون هدفم هم این نبود که بگم کوروش مرد بزرگ یا کوچکی بوده یا نبوده فقط خواستم متذکر بشم که نویسنده ی این مطلب بیشتر رمان نویس اخلاقی بوده و چه بسا از یک ماجرای ساده مثلا در همین حد که کوروش یک زن را به خاطر اینکه شوهر دار بوده نگرفته رو کلی برگ و ساقه بهش بده، اعم از اینکه زن بسیار زیبا بوده یا اینکه کوروش حتی خواسته اونو نبینه تا به آموزندگی و گیرایی داستان اضافه کنه هرچند که اصل مطلب تغییر نکنه

حالا اینکه شما مقاله ی اشپیگل رو خوندین یا نخوندین یا تاریخچه ی منشور رو می دونین یا نه یا اینکه قبول دارین سر بریدن سر بریدنه حالا چه با پنبه چه با شمشیر رو من کاری ندارم ولی همه ی این قضاوت ها نسبی هست، آتیلا رو خیلی از ایرانیا وحشی و گردن کش می دونن ولی کسای بیشتری اون رو نماد عدالت و شهامت می دونن؛ ضمنا همون طور که اول صحبتم عرض کردم تاریخ دقیقی در دست نیست و این منشور هم صرفا ثابت می کنه ظاهرا قوانین خوبی اون موقع حاکم بوده، ولی چیزی رو نمی رسونه مثال عینی اش هم همین کشور خودمون که قانون اساسی و مدنی نسبتا خوبی داره ولی در عمل چیز دیگه ای می بینیم


در جواب پست پائین پری خانم هم عرض کنم که من حداقل این قسمت از تفسیر المیزان رو خوندم، رو هم رفته هیچوقت یه عالم دینی نمیاد در مورد یه واقعه ی تاریخی رای قاطع بده، توو خود همین تفسیر المیزان هم روایت نقل شده که وقتی از امام علی (ع) در مورد پیامبری ذوالقرنین سوال می شود حضرت فقط به فضائل بالای ذوالقرنین اشاره می کند، تا اونجایی هم که من اطلاع دارم قرآن پیامبران رو صریحا پیامبر خطاب کرده پس دلیلی نداره ذوالقرنین از این مورد مستثنی باشه ولی هیج جای سوره ی کهف از ذوالقرنین با عنوان پیامبر یاد نشده
و اینکه این مطلبی که شما فقط بخشی از تفسیر هست چون جاهای دیگش از نظرات سایر علما و اقوام راجع به ذوالقرنین و دلایل آنها برای ربط دادن وی به هندو و اعراب آورده شده

کسنوفون -تروگ پمپه‌ای - برس کلدانی - کتزیاس - هرودوت - اینها همشون از کوروش گفتن و نوشتن به طروق مختلف از خوبی هاش همه یه جور تشبیهش کردن ولی کسی از اینها و بقیه نگفته که کوروش 40 تا زن داشت یا کسی نگفته کوروش به زنی دیگر تجاوز کرده کسی نگفته کوروش کنیز داشته همه از عدالت اون میگن اینطور نیست ؟ ثابت کن.
 

anjam.vazife

عضو جدید
[


این که کوروش پادشاه با تدبیری بوده شکی نیست اما فکر نمیکنی پادشاهیی که به منصف بودن مشهوره نباید تو دربارش این مسایل باشه

اگه به زنش وفادار بوده (که خیلی جاها خوندیم) چه لزومی داره هم خوابی با یه زن دیگه بهش پیشنهاد بشه؟ (یا باید به اصل داستان شک کنی یا انصاف کوروش)
شما دیگه ترکوندین خب اگه راست میگی اگه پیامبر به همسر اولش وفادار بود چرا چهل تا بعدش اورد باید به اصل داستان شک کرد یا به پیامبر بودنش؟؟؟؟
[
اصلا بحث بعد اسلام و قبل اسلام نیست دوست عزیز

من میگم زوایا داستانو خوب بررسی کنید
اگه میگیم کوروش اینطور بود پس چرا زنای اسیر شده جنگ میگزفتن درباره ی زیباییشون پیش شاه میگفتن؟ یا این داستان دروغیه (که البته واسه این داستان یه نقاشی هم کشیده شده و تاریخیه) یا راست؟ اگه راسته کوروشی که اینقد ازش ستایش میکنن چرا اینکارو کرده؟



انساناها 20000 ساله داره زندگی میکنن از این 20000 سال 7000 سالش تاریخ دارن و 1400 سالش اسلام اومده
هر جور حساب کنی به این رشد رسیده بودن که فرق بین خوب و بد بفهمن حالا عمل نمیکردن دلیلش منفعت طلبیه



اما من میگم شما که میشینید ستایش میکنید چرا باید دربار یه کشور طوری باشه که بیان از این مسایل تعریف بکنن؟؟؟ اینا میشه ضد گفتار نیک ، پندار نیک ، کردار نیک که

اصل عمل نیک بود شک نیست اما حواشیش داره از فساد تو دربار میگه
چه ربطی داشت من تو کف شما موندم مثلا یکی میاد پیش من میگه زن نداری یه دختر خوب سراغ دارم برات بریم خواستگاری حالا من بدم یا یارویه یا اون دختره !!!!!
حواشی چیه بوی یفساد میده عزیزم این پندار و کردار اینجا چی کاره بودن شما یک جرم و به قل خودتون پندار و پفتار کردار بد از کوروش با سند ونقل کنین ببینم ؟؟؟؟
شما اول برید کتیبه هایی که تو تخت جمشید پیدا شده رو نیگا کنین متوجه میشید برید اونجا عین سند با خط اصلی و ترجمه فارسی و تمام جزییات وجود داره و مقایسه کنین با کتیبه هایی که تو مصر و یونان هست همین کتیبه حقوق بشر کوروش هم کشک نیست که دنیا ستایشش میکنن یا آزادی یهودی های بابلو کسی نتونسته انکار کنه یا کسی نتونسته ثابت کنه کوروس حرمسرا داشته
شما اصلا راجع به چی صحبت میکنید ؟؟؟؟
چی رو میخواهید ثابت کنید لطفا رک ر راست بگید نه اینکه من به این موضوع شک دارم شک داری خلافشو ثابت کن نه اینکه چون این موضوع وجود داشته پس حتما برعکسشو نقل کردن راست میگید با مدرک بیایید نه با صحب و شک تردید شما از استادا و تارخ دانان داخل و خارج چی زاید دارین چی میدونید که اونا نمیدونن بگید تا همشون زیر سوال برن فروتنی نکنید لطفا
راستی به من واس سرقت یه بانک پیشنهاد شده من قبول نکردم این نشون میده که پدرم هم بانک زنه ؟؟
 
آخرین ویرایش:

anjam.vazife

عضو جدید
این مطلب گپی پیست هستشششش:

ظر مورخ سويسي درباره کوروش، ايرانيان و يک کنفدراسيون جهاني

Aegidus Tschudi
پنجم فوريه زادروز اجيديوس تشودي (آژيديوس) Aegidus Tschudi تاريخنگار و فيلسوف سويسي است كه در 1505 به دنيا آمد و 67 سال عمر كرد و سه اثر بزرگ از او باقي مانده است. وي در تاليفات خود اشاره كرده است كه تا جهان به صورت يك كنفدراسيون درنيايد كه هر جامعه آن يك كاميونيتي دمكراتيك باشد، بشر روي آرامش و آسايش كامل به خود نخواهد ديد و در چنين وضعيتي، ملل كوچك و ضعيف مجبورند دائما از ملل قويتر در هراس باشند و در جوامع داخلي نيز مبارزه و درگيري برسر كسب قدرت مانع از تامين حلاوت زندگاني براي افراد (اتباع معمولي _ عوام الناس) خواهد شد و به عبارت ديگر؛ انسان در اين وضعيت زندگاني خوش و ارزشمند نخواهد داشت. رئيس و مديران يک ملت بايد صديق و بي نظر و هدفشان تامين سعادت همگان باشد[ذاتا خودخواه نباشند].
آژيديوس عقيده دارد: تا روزي كه ايجاد يك كنفدراسيون جهاني عملي نشود، بايد مللي كه داراي فرهنگ و تبار مشترك هستند و در طول زمان به عللي از هم جدا افتاده اند برادروار و بدون دشواري هاي مرزي و از اين قبيل با يكديگر روابط، همگاري و همياري داشته باشند.
Aegidus Tschudi در کتاب خود ـ کنفدراسیون ـ نوشته است که راه حل مسائل انسان از جمله قطع جنگ، جنایت، فقر و بدبختی ایجاد یک کنفدراسیون جهانی مرکب از همه ملل است و این، راه حل تازه ای نیست؛ کوروش بزرگ ـ شاه ایرانیان پنج قرن پیش از ولادت مسیح فرضیه ایجاد یک جامعه مشترک المنافع جهانی را اعلام داشت و به اجرا درآورد که پس از او، ناسیونالیسم ایرانی غلبه کرد و انترناسیونالیسم کوروش در آن محو شد. آژيديوس (تلفظ فرانسوي اين نام) كوروش ایران را شايسته ترين زمامدار در طول تاريخ معرفي كرده و نوشته است: از ديد کوروش (سايرس = سيروس) انسان بدون داشتن جهانی کنفدراتیو زندگاني خوش و ارزشمند نخواهد داشت. آژیدیوس سپس وارد ریشه و نژاد کوروش شده و نوشته است: ایرانیان آرین که کوروش (سایرس = سیروس) یکی از آنان بود هيچگاه بت پرست نبودند، زرتشت را يك آموزگار كامل و راهنما مي دانستند نه فرستاده از سوي خدا. در ميان آنان روسپيگري (خودفروشي زنان كه در يونان باستان و ... ديده مي شد) وجود نداشت، مهربان و باگذشت بودند، به دسترنج ديگران طمع نمي كردند، دروغ نمی گفتند، ریا و تزویر را نمی شناختند و بنابراين شايسته صفت «نجيب (نوبل)» هستند كه مورخان همراه اسکندر مقدونی در جریان تعرض او به ایران این صفات را در میان ایرانیان کشف کرده و برنگاشته اند. کوروش از میان این مردم دارای این صفات پا به عرصه وجود گذارد.
آژيديوس سويسي هارا ستوده و آنان را انسانهايي كه باهم دشمني و سر نزاع ندارند توصيف كرده است. وي نوشته است كه يك دولت رشيد، بالغ و بدون عيب همواره نگران رفاه و احوال اتباع بويژه سالخوردگان است، اتباعي كه به پايان عمر چشم دوخته اند و اميد ندارند
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
شما دیگه ترکوندین خب اگه راست میگی اگه پیامبر به همسر اولش وفادار بود چرا چهل تا بعدش اورد باید به اصل داستان شک کرد یا به پیامبر بودنش؟؟؟؟
دوست عزیز شما هر چی می خوای از کوروش دفاع کن اما به خودت حق نده که برای بالاتر بردن اون به پیامبر توهین کنی آن هم با تراوشات ذهنی خودتان!
 

anjam.vazife

عضو جدید
دوست عزیز شما هر چی می خوای از کوروش دفاع کن اما به خودت حق نده که برای بالاتر بردن اون به پیامبر توهین کنی آن هم با تراوشات ذهنی خودتان!

عزیزم من توهین نکردم و این تراوشات ذهنی نیست من فقط خواستم بگم تفصیری که دوست قبلی کردن چقدر نا مربوز بوده و اینکه پیامبر چهل تا زن داشت توهین حساب میشه ؟؟؟ مگه نداشت خب لابد من اشتباه کردم تو تعدادش 10 تاش که رسمی بود که همه قبول دارن و مگه کاره بدی هستش زن آوردن؟؟بعدش کوروش نیاز به بالا بردن نداره خودش اون بالا بالا هاست همه دنیا ازش رازی هست کی باهاش مخالف حتی کشور هایی که تصرف میکرد همه به استقبالش میومدن مثل بابل همه دوست داشتن به تمدن ایرانیاه بپیوندن غیر اینه ثابت کن
 

anjam.vazife

عضو جدید
شما دیگه ترکوندین خب اگه راست میگی اگه پیامبر به همسر اولش وفادار بود چرا چهل تا بعدش اورد باید به اصل داستان شک کرد یا به پیامبر بودنش؟؟؟؟

من از این جمله هیچ قصد توهین و تهمت ندارم و فقط این جمله خیلی شبیه تفسیری هست که دوست قبلی از کوروش کردن اگه اون درست باشه خب این هم باید روش کار کرد!!!
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا