این روزا ارقام و اعداد مربوط به سن ازدواج در بین جوانان از رسانه ها و منابع اینترنتی به وفور ثبت و گزارش شده است
در این بین با امار قابل توجهی روبرو شدم که بسی جای بحث و تأمل دارد . توجه شما را به این مطلب جلب مینمایم
11میلیون و ۲۰۰هزار نفر در ایران در سن ازدواج قرار دارند ، اما مجردند.اين ارقام درحالي اعلام ميشود كه مسئولان از رشد روز افزون طلاق و ورود اعضاي ديگري به جمع مجردان خبر ميدهند. ( این آمار مربوط به سال 92 می باشد )
اما در سال جاری 20 ميليون دختر جوان ايراني نيازمند ازدواج هستند اما 7 ميليون آنها هرگز شريك ايدهآلشان را پيدا نميكنند. مجردها در حالي شمعهاي بالاتر رفتن سنشان را فوت ميكنند كه ترس از نداشتن همراهي براي سالهاي پاياني جواني و نداشتن مراقبي براي گذراندن روزهاي پيري رهايشان نميكند.
در سالهاي منتهي به 30 سالگي نشانههاي اختلال سازگاري در خانمهاي ايراني پيدا ميشود. اين زنان نهتنها به خاطر تمايل خود به ازدواج بلكه بهخاطر فشارهاي آشكار يا ناآشكار خانواده، دوستان و جامعه دچار آسيبهايي ميشوند و به مرور علائم افسردگي و اضطراب را بروز ميدهند.
اين نشانهها معمولا به شكل ترس از آينده و نگراني در برابر آينده، مشكلات خواب يا ارزيابي بدبينانه نسبت به دور نماي زندگي ديده ميشود.
بحرانهاي ناشي از تجرد طولاني مدت، تنها محدود به كشور ما نميشود و در همه جوامع به اندازههاي متفاوتي ديده ميشود اما بهخاطر ساختار جامعه ما، اين مشكلات با شدت بيشتري بروز پيدا ميكند.
شايد در كشورهاي پيشرفته، سن شروع اضطرابها و بحرانهاي ناشي از تجرد حدود 32 سالگي باشد اما در ايران بهخاطر فشارهاي خانواده و اجتماع از 28 سالگي بسياري از زنان مجرد وارد مرحله بحران ميشوند.
در كشور ما تحمل تجرد براي زناني كه مطلقه هستند آسانتر است، چون فانتزيها و آرزوها و رؤياهاي رنگارنگ و خيالپردازانهاي كه دختران هرگز ازدواج نكرده در مورد ازدواج دارند، در ذهن آنها جايي ندارد. اين زنان بهخاطر تجربهاي كه داشتهاند، با واقعيت زندگي آشناترند و آسانتر ميتوانند تنهايي را تحمل كنند.
زنان مطلقه ميدانند كه ازدواج به هر قيمتي آنها را به سعادت نميرساند و به همين دليل نداشتن يار را پايان راه خوشبختي خود نميبينند. گذشته از اين، زنان مطلقه به دليل دوشيزه نبودن بيشتر ازامكان ازدواج موقت برخوردار هستند.
تحمل تاخير سن ازدواج، براي آقايان آسانتر است چراكه در جامعه كنوني ما بهتر ميتوانند با ازدواج موقت كنار بيايند و به لحاظ بيولوژيك محدوديت زماني خاصي براي بچهدار شدن ندارند و تا 60 سالگي هم ميتوانند بچه سالم داشته باشند اما در خانمها با افزايش سن احتمال به دنيا آوردن نوزادي كه دچار نقصهاي كروموزومي باشد افزايش پيدا ميكند.
به همين دليل با هر سال بالاتر رفتن سن، ترس از دست دادن فرصت طلايي ازدواج هم بيشتر ميشود و اين هراس كه به دلايل مختلف ايجاد ميشود، خانمهاي مجرد را هر روز بيشتر آزار ميدهد.
حالا به نظر شما مشکلات بالا رفتن سن ازدواج برای خانوم ها چه پیامد هایی دارد ؟؟
پیامد های این معضل بیشتر متوجه کدام قشر میشود ..؟؟ خانوم ها یا آقایان ؟؟
جامعه در حال حاضر چقدر پذیرای تجرد است؟
چ مشکلاتی بیشتر ناشی از این مسئله است و راهکار یا پیشنهاد شما چیست؟
و به عنوان یک مجرد چقدر توانایی تحمل تجرد را دارید ؟؟
در این بین با امار قابل توجهی روبرو شدم که بسی جای بحث و تأمل دارد . توجه شما را به این مطلب جلب مینمایم
11میلیون و ۲۰۰هزار نفر در ایران در سن ازدواج قرار دارند ، اما مجردند.اين ارقام درحالي اعلام ميشود كه مسئولان از رشد روز افزون طلاق و ورود اعضاي ديگري به جمع مجردان خبر ميدهند. ( این آمار مربوط به سال 92 می باشد )
اما در سال جاری 20 ميليون دختر جوان ايراني نيازمند ازدواج هستند اما 7 ميليون آنها هرگز شريك ايدهآلشان را پيدا نميكنند. مجردها در حالي شمعهاي بالاتر رفتن سنشان را فوت ميكنند كه ترس از نداشتن همراهي براي سالهاي پاياني جواني و نداشتن مراقبي براي گذراندن روزهاي پيري رهايشان نميكند.
در سالهاي منتهي به 30 سالگي نشانههاي اختلال سازگاري در خانمهاي ايراني پيدا ميشود. اين زنان نهتنها به خاطر تمايل خود به ازدواج بلكه بهخاطر فشارهاي آشكار يا ناآشكار خانواده، دوستان و جامعه دچار آسيبهايي ميشوند و به مرور علائم افسردگي و اضطراب را بروز ميدهند.
اين نشانهها معمولا به شكل ترس از آينده و نگراني در برابر آينده، مشكلات خواب يا ارزيابي بدبينانه نسبت به دور نماي زندگي ديده ميشود.
بحرانهاي ناشي از تجرد طولاني مدت، تنها محدود به كشور ما نميشود و در همه جوامع به اندازههاي متفاوتي ديده ميشود اما بهخاطر ساختار جامعه ما، اين مشكلات با شدت بيشتري بروز پيدا ميكند.
شايد در كشورهاي پيشرفته، سن شروع اضطرابها و بحرانهاي ناشي از تجرد حدود 32 سالگي باشد اما در ايران بهخاطر فشارهاي خانواده و اجتماع از 28 سالگي بسياري از زنان مجرد وارد مرحله بحران ميشوند.
در كشور ما تحمل تجرد براي زناني كه مطلقه هستند آسانتر است، چون فانتزيها و آرزوها و رؤياهاي رنگارنگ و خيالپردازانهاي كه دختران هرگز ازدواج نكرده در مورد ازدواج دارند، در ذهن آنها جايي ندارد. اين زنان بهخاطر تجربهاي كه داشتهاند، با واقعيت زندگي آشناترند و آسانتر ميتوانند تنهايي را تحمل كنند.
زنان مطلقه ميدانند كه ازدواج به هر قيمتي آنها را به سعادت نميرساند و به همين دليل نداشتن يار را پايان راه خوشبختي خود نميبينند. گذشته از اين، زنان مطلقه به دليل دوشيزه نبودن بيشتر ازامكان ازدواج موقت برخوردار هستند.
تحمل تاخير سن ازدواج، براي آقايان آسانتر است چراكه در جامعه كنوني ما بهتر ميتوانند با ازدواج موقت كنار بيايند و به لحاظ بيولوژيك محدوديت زماني خاصي براي بچهدار شدن ندارند و تا 60 سالگي هم ميتوانند بچه سالم داشته باشند اما در خانمها با افزايش سن احتمال به دنيا آوردن نوزادي كه دچار نقصهاي كروموزومي باشد افزايش پيدا ميكند.
به همين دليل با هر سال بالاتر رفتن سن، ترس از دست دادن فرصت طلايي ازدواج هم بيشتر ميشود و اين هراس كه به دلايل مختلف ايجاد ميشود، خانمهاي مجرد را هر روز بيشتر آزار ميدهد.
حالا به نظر شما مشکلات بالا رفتن سن ازدواج برای خانوم ها چه پیامد هایی دارد ؟؟
پیامد های این معضل بیشتر متوجه کدام قشر میشود ..؟؟ خانوم ها یا آقایان ؟؟
جامعه در حال حاضر چقدر پذیرای تجرد است؟
چ مشکلاتی بیشتر ناشی از این مسئله است و راهکار یا پیشنهاد شما چیست؟
و به عنوان یک مجرد چقدر توانایی تحمل تجرد را دارید ؟؟
آخرین ویرایش: