كوي دوست

سپنت دات

عضو جدید
مگه میشه یه پرنده بمونه بی آب و دونه
مگه میشه یه قناری توی بغض آواز بخونه
اگه تو بری ز پیشم من همون قناری میشم
که تو بغض گریه هاشم میگه می خوام با توباشم

مگه میشه که ستاره توی آسمون نباشه
یا گلی به خاطراتم عطر یاد تو نپاشه
اگه تو بری زپیشم من همون ستاره میشم
که تو هفتا آسمونم نمی خوام بی تو بمونم
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
خیال روی تو در هر طریق همره ماست
نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست

به رغم مدعیانی که منع عشق کنند
جمال چهره تو حجت موجه ماست

ببین که سیب زنخدان تو چه می‌گوید
هزار یوسف مصری فتاده در چه ماست

اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد
گناه بخت پریشان و دست کوته ماست

به حاجب در خلوت سرای خاص بگو
فلان ز گوشه نشینان خاک درگه ماست

به صورت از نظر ما اگر چه محجوب است
همیشه در نظر خاطر مرفه ماست

اگر به سالی حافظ دری زند بگشای
که سال‌هاست که مشتاق روی چون مه ماست
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
زعشقت آتشی در بوته دیرم
در آن آتش دل و جان سوته دیرم

سگت ار پا نهد بر چشمم ایدوست
بمژگان خاک پایش روته دیرم
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
جرم رهی دوستی روی تست
آفت سودای دلش موی تست

دل نفس از عشق تو تنها نزد
در همه دلها هوس روی تست

ناوک غمزه مزن او را که او
کشتهٔ هر غم‌زدهٔ خوی تست

هست بسی یوسف یعقوب رنگ
پیرهنی را که درو بوی تست

از در خود عاشق خود را مران
رحم کن انگار سگ کوی تست
 

barg

عضو جدید
کاربر ممتاز
جادوی بی اثر!!!!

جادوی بی اثر!!!!

پر کن پياله را

کاين آب آتشين
ديري است ره به حال خرابم نمي برد

اين جام ها که در پي هم مي شود تهي
درياي آتش است که ريزم به کام خويش
گرداب مي ربايد وآبم نمي برد.

من با سمند سرکش وجادويي شراب

تا بيکران عالم پندار رفته ام :
تا دشت پر ستاره ي انديشه هاي گرم
تا مرز ناشناخته ي مرگ وزندگي
تا کوچه باغ خاطره هاي گريزپا
تا شهر درياها

ديگر شراب هم
جز تا کنار بستر خوابم نمي برد !

هان اي عقاب عشق !

از اوج قله هاي مه آلود دوردست
پروازکن بدشت غم انگيزعمر من
آنجا ببر مرا که شرابم نمي برد

آن بي ستاره ام که عقابم نمي برد!

در راه زندگي
با اينهمه تلاش و تمنا و تشنگي
با اينکه ناله مي کشم از دل که :آب ،آب!
ديگر فريب هم به سرابم نمي برد .

پر کن پياله را......
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
هر لحظه در برم دل از اندیشه خون شود
تا منتهای کار من از عشق چون شود

دل برقرار نیست که گویم نصیحتی
از راه عقل و معرفتش رهنمون شود

یار آن حریف نیست که از در درآیدم
عشق آن حدیث نیست که از دل برون شود

فرهادوارم از لب شیرین گزیر نیست
ور کوه محنتم به مثل بیستون شود

ساکن نمی‌شود نفسی آب چشم من
سیماب طرفه نبود اگر بی سکون شود

دم درکش از ملامتم ای دوست زینهار
کاین درد عاشقی به ملامت فزون شود

جز دیده هیچ دوست ندیدم که سعی کرد
تا زعفران چهره من لاله گون شود

دیوار دل به سنگ تعنت خراب گشت
رخت سرای عقل به یغما کنون شود

چون دور عارض تو برانداخت رسم عقل
ترسم که عشق در سر سعدی جنون شود
 

م.سنام

عضو جدید
ای خاطرانگیزترین صبح بهاری
خوش طعم ترازدانه شیرین اناری
چشمان توباغی است زگلهای معطر
امروزبرای من خسته چه داری
ازفکر تووچشم پرازشوروشرابت
انگار ندارم به خداراه فراری
دورازتب احساس تو ارام ندارم
ای انکه برای دلم ارام وقراری
شعر وغزلم مثل توجاری وروان نیست
ای کاش براین برکه خشکیده بباری
دستی بکشی برسر ایینه ذوقم
یادامنی ازعطرنفسهات بیاری
عمریست که من منتظرم باز بیایی
درکوچه احساس قراری بگذاری
 

nima_tavana

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای خاطرانگیزترین صبح بهاری
خوش طعم ترازدانه شیرین اناری
چشمان توباغی است زگلهای معطر
امروزبرای من خسته چه داری
ازفکر تووچشم پرازشوروشرابت
انگار ندارم به خداراه فراری
دورازتب احساس تو ارام ندارم
ای انکه برای دلم ارام وقراری
شعر وغزلم مثل توجاری وروان نیست
ای کاش براین برکه خشکیده بباری
دستی بکشی برسر ایینه ذوقم
یادامنی ازعطرنفسهات بیاری
عمریست که من منتظرم باز بیایی
درکوچه احساس قراری بگذاری
هرچی احساس نیازه مال منhttp://blogfa.com/Desktop/%3Ca%20href=
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][/FONT]http://blogfa.com/Desktop/%3Ca%20href=[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] هرچی حرفای قشنگه مال تو[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] هرچی گوشه وکنایست مال من[/FONT]http://blogfa.com/Desktop/%3Ca%20href=
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][/FONT]http://blogfa.com/Desktop/%3Ca%20href=[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] هرچی آهنگ قشنگه مال تو[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] صدای ساز شکسته مال من[/FONT]http://blogfa.com/Desktop/%3Ca%20href=
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][/FONT]http://blogfa.com/Desktop/%3Ca%20href=[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] کوه بیستون با نقشش مال تو[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] تیشه ورنجش مال من[/FONT]http://blogfa.com/Desktop/%3Ca%20href=
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][/FONT]http://blogfa.com/Desktop/%3Ca%20href=[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] هرچی آسمون صاف مال تو[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] هرچی ابرای سیاهه مال من[/FONT]http://blogfa.com/Desktop/%3Ca%20href=
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][/FONT]http://blogfa.com/Desktop/%3Ca%20href=[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] هرچی روزای بلنده مال تو[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] شبای سیاه ابری مال من[/FONT]http://blogfa.com/Desktop/%3Ca%20href=
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][/FONT]http://blogfa.com/Desktop/%3Ca%20href=[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] اون شبای پرستاره مال تو[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] یه دونه ماه ونشونش مال من[/FONT]http://blogfa.com/Desktop/%3Ca%20href=
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][/FONT]http://blogfa.com/Desktop/%3Ca%20href=[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] هرچی دریاست توی دنیا مال تو[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] یه چیکه قطره بارون مال من[/FONT]http://blogfa.com/Desktop/%3Ca%20href=
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][/FONT]http://blogfa.com/Desktop/%3Ca%20href=[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] تموم رنگهای عالم مال تو[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] یه دونه رنگ قشنگش مال من[/FONT]http://blogfa.com/Desktop/%3Ca%20href=
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][/FONT]​
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
همه ذرات جان پيوسته با دوست
همه انديشه ام انديشه اوست
نمي بينم به غير از دوست اينجا
خدابا اين منم يا اوست اينجا ؟
 

saman saghari

عضو جدید
اگه بگم که قول مي دم تا هميشه باهات باشم
اگه بگم که حاضرم فداي اون چشات بشم
اگه بگم توآسمون عشق من فقط تويي
اگه بگم بهونه ي هر نفسم تنها تويي
اگه بگم قلبمو من نذر نگاهت مي کنم
اگه بگم زندگيمو بذر بهارت مي کنم
اگه بگم ماه مني هر نفس راه مني
اگه بگم بال مني لحظه ي پرواز مني
ميشي برام خاطره ي قشنگ لحظه ي وصال
ميشي برام باغبون ميوه هاي تشنه وکال
ميشي برام ماه شباي بي سحر
ميشي برام ستاره ي راه سفر
ولي بدون هرجا باشي يا نباشي مال مني
بدون اگه براي من هم نباشي عشق مني
براي سعادت شبا شعرامو من داد مي زنم
براي خوشبختي تو خدا رو فرياد مي زنم
 

saman saghari

عضو جدید
شبي غمگين شبي باراني و سرد
مرا در غربت فردا رها کرد
دلم در حسرت ديدار او ماند
مرا چشم انتظار کوچه ها کرد
به من مي گفت تنهايي غريب است
ببين با غربتش با من چه ها کرد
تمام هستي ام بود و ندانست
که در قلبم چه آشوبي به پا کرد
و او هرگز شکستم را نفهميد
اگر چه تا ته دنيا صدا کرد
 

saman saghari

عضو جدید
اومدي بشکني بشکن
از من ساده چي مونده
قبل تو هر کي بوده
تموم تار و پود سوزونده
دل ما اونقده پاره س ، موندنش مرگ دوباره س
آسمون سينه ما ، خيلي وقته بي ستاره س
هميني که باقي مونده ، واسه دلخوشي تو بشکن
تيکه تيکه هامو بردن ، آخرينشم تـــو بکن
نميخوام بگذره عمري ، خسته شي واسه فريبم
يقتو نميگيره هيچکس ، آخه من اينجا غريبم
بزنو برو عزيـزم ، مثل هر کس که زد و بـرد
طفلي اين دل که هميــشه ، به گناه ديگرون مــــــــرد
 

saman saghari

عضو جدید
وقتی کسی رو دوست داری

وقتی کسی رو دوست داری

وقتی کسی رو دوست داری


حاضری جون فداش کنی

حاضری دنیا رو بدی

فقط یه بار نگاش کنی

به خاطرش داد بزنی

به خاطرش دروغ بگی

رو همه چی خط بکشی

حتی رو برگ زندگی

وقتی کسی تو قلبته

حاضری دنیا بد بشه

فقط اونی که عشقته

عاشقی رو بلد باشه

قید تموم دنیارو

به خاطر اون می زنی

خیلی چیزارو می شکنی

تا دل اونو نشکنی

حاضری قلب تو باشه

پیش چشای اون گرو

فقط خدا نکرده اون

یه وقت بهت نگه برو

حاضری حرف قانونو

ساده بذاری زیر پات

به حرف اون گوش کنی و

به حرف قلب باوفات

حاضری مسخرت کنن

تموم آدمای شهر

امّا نبینی اون باهات

کرده واسه یه لحظه قهر

حاضری هر جا که بری

به خاطرش گریه کنی

بگی که محتاجشی و

به شونه هاش تکیه کنی
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ته بود خيال تو همزبان با من
که باز جادوي آن بوي خوش طلوع تو را
در آشيانه خاموش من بشارت داد
زلال عطر تو پيچيد در فضاي اتاق
جهان و جان را در بوي گل شناور کرد
در آستانه در
به روح باران مي ماندي
اي طراوت محض
شکوه رحمت مطلق ز چهره ات مي تافت
به خنده گفتي : تنها نبينمت
گفتم : غم تو مانده و شب هاي بي کران با من ؟
ستاره اي ناگاه
تمام شب را يک لحظه نور باران کرد
و در سياهي سيال آسمان گم شد
توخيره ماندي بر اين طلوع نافرجام
هزار پرسش در چشم روشن تو شکفت
به طعنه گفتم
در اين غروب رازي هست
به جرم آنکه نگاه تو برنداشته ام
ستاره ها ننشينند مهربان با من
نشستي آنگه شيرين و مهربان گفتي
چرا زمين بخيل
نمي تواند ديد
ترا گذشته يکروز آسمان با من ؟
چه لحظه ها که در آن حالت غريب گذشت
همه درخشش خورشيد بود و بخشش ماه
همه تلالو رنگين کمان ترنم جان
همه ترانه و پرواز و مستي و آواز
به ه ر نفس دلم از سينه بانگ بر مي داشت
که : اي کبوتر وحشي بمان بمان با من
ستاره بود که از آسمان فرو مي ريخت
شکوفه بود که از شاخه ها رها مي شد
بنفشه بود که از سنگ ها بيرون ميزد
سپيده بود که از برج صبح مي تابيد
زلال عطر تو بود
تو رفته بودي و شب رفته بود و من غمگين
در آسمان سحر
به جاودانگي آب و خاک و آتش و باد
نگاه مي کردم
نسيم شاخه بي برگ و خشک پيچک را
به روي پنجره افکنده بود از ديوار
که بي تو ساز کند قصه خزان با من
نه آسمان نه درختان نه شب نه پنجره آه کسي نمي دانست
که خون و آتش عشق
گل هميشه بهاري است
جاودان با من
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
نبودم
آنجا که باید ستاره میشدم
آسمان به ریسمان دلم بسته بود.
تمام زمزمه ها را
شنیدم
اما
صدا نبودم
آنجا که باید فریاد میشدم.
و
تو را به کوچه سپردم
آنجا که باید
کوه
کوه
کوه
کنار تو می ماندم
ستاره را به تو می بخشم
آسمان را به تو می بخشم
فریاد را به تو می بخشم
مرا ببخش
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تا دست‌ها کمر نکنی بر میان دوست
بوسی به کام دل ندهی بر دهان دوست

دانی حیات کشته شمشیر عشق چیست
سیبی گزیدن از رخ چون بوستان دوست

بر ماجرای خسرو و شیرین قلم کشید
شوری که در میان منست و میان دوست

خصمی که تیر کافرش اندر غزا نکشت
خونش بریخت ابروی همچون کمان دوست

دل رفت و دیده خون شد و جان ضعیف ماند
وان هم برای آن که کنم جان فدای دوست

روزی به پای مرکب تازی درافتمش
گر کبر و ناز بازنپیچد عنان دوست

هیهات کام من که برآرد در این طلب
این بس که نام من برود بر زبان دوست

چون جان سپرد نیست به هر صورتی که هست
در کوی عشق خوشتر و بر آستان دوست

با خویشتن همی‌برم این شوق تا به خاک
وز خاک سر برآرم و پرسم نشان دوست

فریاد مردمان همه از دست دشمنست
فریاد سعدی از دل نامهربان دوست
 
  • Like
واکنش ها: floe

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
کاش مي ديدم چيست
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاري است
آه وقتي که تو لبخند نگاهت را
مي تاباني
بال مژگان بلندت را
مي خواباني
آه وقتي که توچشمانت
آن جام لبالب از جاندارو را
سوي اين شتنه جان سوخته مي گرداني
موج موسيقي عشق
از دلم مي گذرد
روح گلرنگ شراب
در تنم مي گردد
دست ويرانگر شوق
پرپرم مي کند اي غنچه رنگين پر پر
من در آن لحظه که چشم تو به من مي نگرد
برگ خشکيده ايمان را
در پنجه باد
رقص شيطان خواهش را
در آتش سبز
نور پنهاني بخشش را
در چشمه مهر
اهتزاز ابديت را مي بينم
بيش از اين سوي نگاهت نتوانم نگريست
اهتزاز ابديت را ياراي تماشايم نيست
کاش مي گفتي چيست
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاري است
 

m-s

عضو جدید
[FONT=times new roman, times, serif]رفتم [FONT=times new roman, times, serif]مرا ببخش و مگو او[/FONT][/FONT]وفا نداشت
راهی بجز گریز برایم نمانده بود
این
عشق
آتشین پر از درد بی امید
در وادی گناه و جنونم کشانده بود
رفتم که داغ بوسه پر حسرت ترا
با اشکهای دیده ز لب شستشو دهم
رفتم که نا تمام بمانم در این سرود
رفتم که با نگفته بخود آبرو دهم
رفتم ‚ مگو ‚ مگو که چرا رفت ‚ ننگ بود
عشق
من و نیاز تو و سوز و ساز ما
از پرده خموشی و ظلمت چو نور صبح
بیرون فتاده بود یکباره راز ما
رفتم که گم شوم چو یکی قطره اشک گرم
در لابلای دامن شبرنگ زندگی

رفتم که در سیاهی یک گور بی نشان
فارغ شوم ز کشمکش و جنگ زندگی
من از دو چشم روشن و گریان گریختم
از خنده های وحشی طوفان گریختم
از بستر وصال به آغوش سر هجر

آزرده از ملامت وجدان گریختم
ای سینه در حرارت سوزان خود بسوز
دیگر سراغ شعله آتش زمن مگیر
می خواستم که شعله شوم سرکشی کنم
مرغی شدم به کنج قفس بسته و اسیر
روحی مشوشم که شبی بی خبر ز خویش
در دامن سکوت بتلخی گریستم
نالان ز کرده ها و پشیمان ز گفته ها

دیدم که لایق تو و عشق تو نیستم:w04:
 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
روزي خواهم امد و پيامي خواهم اورد

دررگها نور خواهم ريخت.

وصدا خواهم در داد:اي سبد هاتان پر خواب سيب اوردم ، سيب سرخ خورشيد.

دوره گردي خواهم شد ،كوچه ها را خواهم گشت،

رهگذاري خواهد گفت:راستي را شب تاريكي است ، كهكشاني خواهم دادش.

هر چه دشنام، از لب ها خواهم برچيد .

هر چه ديوار ،از جا بر خواهم كند.

رهزنان را خواهم گفت: كارواني امد، بارش لبخند

ابر را پاره خواهم كرد

من گره خواهم زد ، چشمان را با خورشيد ، دل ها را با عشق، سايه ها را با اب، شاخه هارا با باد.

باد بادك به هوا خواهم برد ،گلدان هاراآب خواهم داد ،

خواهم آمد سر هر ديواري ،ميخكي خواهم كاشت .

لب هر پنجره اي شعري خواهم خواند

هر كلاغي را ،كاجي خواهم داد.

اشتي خواهم داد ،

اشنا خواهم كرد،

دوست خواهم داشت .
 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
گر چه با يادش، همه شب، تا سحر گاهان نيلي فام،

بيدارم؛

گاهگاهي نيز،

وقتي چشم بر هم مي گذارم،

خواب هاي روشني دارم،

عين هشياري !

آنچنان روشن كه من در خواب،

دم به دم با خويش مي گويم كه :

بيداري ست ، بيداري ست، بيداري !

***

اينك، اما در سحر گاهي، چنين از روشني سرشار،

پيش چشم اين همه بيدار،

آيا خواب مي بينم ؟

اين منم، همراه او ؟

بازو به بازو،

مست مست از عشق، از اميد ؟

روي راهي تار و پودش نور،

از اين سوي دريا، رفته تا دروازه خورشيد ؟

***

اي زمان، اي آسمان، اي كوه، اي دريا !

خواب يا بيدار،

جاوداني باد اين رؤياي رنگينم !

 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سايه شدم و صدا كردم
كو مرز پريدن ها ديدن ها ؟ كو اوج نه من دره او ؟
و ندا آمد : لب بسته بپو
مرغي رفت تنها بود پر شد جام شگفت
و ندا آمد : بر تو گوارا باد تنهايي تنها باد
دستم در كوه سحر او مي چيد او مي چيد
و ندا آمد و هجومي از خورشيد
از صخره شدم بالا در هر گام دنيايي تنهاتر زيباتر
و ندا آمد : بالاتر بالاتر
آوازي از ره دور : جنگل ها مي خوانند ؟
و ندا آمد : خلوت ها مي آيند
وشياري ز هراس
و ندا آمد : يادي بود پيدا شد پهنه چه زيبا شد
او آمد پرده ز هم وا بايد درها ها و ندا آمد : پرها هم
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد
همه اندیشه ام اندیشهء فرداست
وجودم از تمنای تو سرشارست
زمان در بستر شب خواب و بیدارست
سیاهی تار میبندد
چراغ ماه لرزان از نسیم سرد پاییزست
دل بیتاب و بی ارام من از شوق لبریزست..
 

milkariz

عضو جدید
گله میکرد ز مجنون لیلی
که شده رابطه مان ایمیلی

حیف از آن رابطه ی انسانی
که چنین شد که خودت میدانی

عشق وقتی بشود دات کامی
حاصلش نیست بجز ناکامی

نازنین خورده مگير گرگ ترا
برده یا دات نت و دات ارگ ترا

بهرت ایمیل زدم پیشترک
جای سابجکت نوشتم به درک

به درک گر دل من غمگین است
به درک گر غم من سنگین است

به درک رابطه گر خورده ترک
قطع آنهم به جهنم به درک

آنقدر دلخور از این ایمیلم
که به این رابطه هم بی میلم

مرگ لیلی نت و مت را ول کن
همه را جای OK کنسل کن

OFF کن کامپیوتر را جانم
یار من باش و ببین من ON ام

اگرت حرفی و پیغامی هست
روی کاغذ بنویسش با دست

نامه یک حالت دیگر دارد
خط تو لطف مکرر دارد

خسته از font وز format شده ام
دلخور از گِردِلی @ (ات) شده ام ….

*******
کرد ریپلای به لیلی مجنون
که دلم هست از این سابجکت خون

باشه فردا تلفن خواهم کرد
هرچه گفتی که بکن خواهم کرد

زودتر پیش تو خواهم آمد
هی مرتب به تو سر خواهم زد

راست گفتی تو عزیزم لیلی
دیگر از من نرسد ایمیلی

نامه ای پست نمودم بهرت
به امیدی که سرآید قهرت
 

moein_13

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تقدیم به عریرترین کسم :

میخوام یه قصری بسازم پنجره هاش ابی باشه/من باشم و تو باشی یه شب مهتابی باشه.

امشبو میخوام از اسمون یاسهای خوشبو بچینم/امشب میخوام عکس تورو تو خواب گلها ببینم.

کاشکی بدونی چشماتو به صدتا دنیا نمیدم/یه موج گیسوی تورو به صدتا دریا نمیدم.

کاش تو هوای عاشقی همیشه پیشم بمونی/از تو کتاب زندگی حرفای رنگی بخونی.

حتی اگه دلت نخواد اسم تو تو قلب منه/چهره ی تو یادم میاد وقتی که بارون میزنه.

دوستت دارم......:heart:
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ساقیا سایه ابر است و بهار و لب جوی
من نگویم چه کن ار اهل دلی خود تو بگوی

بوی یک رنگی از این نقش نمی‌آید خیز
دلق آلوده صوفی به می ناب بشوی

سفله طبع است جهان بر کرمش تکیه مکن
ای جهان دیده ثبات قدم از سفله مجوی

دو نصیحت کنمت بشنو و صد گنج ببر
از در عیش درآ و به ره عیب مپوی

شکر آن را که دگربار رسیدی به بهار
بیخ نیکی بنشان و ره تحقیق بجوی

روی جانان طلبی آینه را قابل ساز
ور نه هرگز گل و نسرین ندمد ز آهن و روی

گوش بگشای که بلبل به فغان می‌گوید
خواجه تقصیر مفرما گل توفیق ببوی

گفتی از حافظ ما بوی ریا می‌آید
آفرین بر نفست باد که خوش بردی بوی
 

saman saghari

عضو جدید
روزي تمام احساسات آدمي گرد هم جمع مي شن و غايم موشک بازي ميکنن ديوانگي چشمميذاره همه مي رن غايم ميشن تنبلي اون نزديکا غايم ميشه حسادت ميره اون ور غايم ميشه عشق مي ره پشت يه گل رز ديوانگي همه رو پيدا مي کنه به جز عشق حسادت عشق رو لو ميده و به ديوانگي ميگه که رفت پشت گل رز عشق نمياد بيرون ديوانگي هرچي صدا مي زنه عشق بيا بيرون ديوانگي هم يه خنجر ور ميداره همينطور رز رو با خنجرش مي زنه تا عشق پيدا بشه يک دفعه عشق ميگه آخ چشمو کور کردی ديوانگي اشک مي ريزه به دست و پاي عشق بهش مي گه من چشم تو رو کور کردم تو هر کاري بگي من انجام ميدم عشق فقط يک چيز از اون می خواد بهش مي گه با من هم درد شو از اون وقت به بعد ديوانگي هم درد عشق کور شد و بس:king:
 

saman saghari

عضو جدید
روزی روزگاری ، در جزیره ای تمام احساسات با هم زندگی می کردند شادی ـ غم ، دانش و... و همچنین عشق .
روزی مشخص شد که جزیره به زودی درآب فرو خواهد رفت . بنابراین همه قایقی ساختند تا جزیره را ترک کنند به جز عشق !
عشق دوست داشت تا آخرین لحظه در جزیره باقی بماند .
اما هنگامی که جزیره در حال غرق شدن بود تصمیم گرفت از دوستانش کمک بگیرد .
پول پرستی ، با قایق بزرگ از کنار عشق گذشت عشق گفت می توانی مرا با خود ببری ؟
پول پرستی پاسخ داد : نه! نمی توانم . قایق من پر از طلاو نقره است جایی برای تونیست .
عشق تصمیم گرفت از غرور کمک بگیرد غرور با قایقی زیبا از کنار او می گذشت .
غرور لطفا به من کمک کن .
من نمی توانم به تو کمک کنم تو خیلی خیس هستی و ممکن است قایقم را خراب کنیۣ.
پس عشق به سوی غم رهسپار شد .
غم آیا اجازه می دهی با تو بیایم ؟
عشق عزیز من خیلی غصه دارهستم باید تنها باشم .
شادی از کنار عشق گذشت اما به قدری شادمان بود که صدای عشق رانشنید.
ناگهان صدایی شنیده شد : بیا عشق ، من تو را با خودم می برم .
صدا ، پیر ، آرامش بخش و متین بود . عشق حتی فراموش کرد که از او بپرسد که به کجا می روند . هنگامی که به زمین خشکی رسیدند
عشق از دانش پرسید :
چه کسی به من کمک کرد ؟
دانش پاسخ داد : زمان !
چرا زمان به من کمک کرد ؟
دانش با لبخندی اکنده از عقل و منطق پاسخ داد :
زیرا تنها زمان ظرفیت و گنجایش این را دارد که ارزش عشق را بداند

:king:
 

saman saghari

عضو جدید
نگات قشنگه وليكن يه كم عجيب و مبهمه

من از كجا شروع كنم دوست دارم يه عالمه

من و گذاشتي و بازم يه بار ديگه رفتي سفر

نمي دونم شايد سفر براي دردات مرهمه

تا وقتي اينجا بموني يه حالت عجيبيه

من چه جوري واست بگم بارون قشنگ ونم نمه

هواي رفتن كه كني واسه تو فرقي نداره

اما به جون اون چشات مرگ گلاي مريمه

آخرشم دق مي كنم تا من و دوست داشته باشي

مردن كه از عاشقيه يک دفعه نيست كه كم كمه

من نمي دونم تو چرا اينجور نگاهم مي كني

زير نگاه نافذت نگاه عاشقم خمه

مي پرسم از چشماي تو ممكنه اينجا بموني ؟

مي خندي و جواب مي دي رفتن من مسلمه

برو به خاطر خودت اما به من قول بده

هرجاي دنيا كه بري ديگه نشو مال همه

رسمه كه لحظه ي سفر يادگاري به هم مي دن

قشنگ ترين هديه ي تو تو قلب من يه مشت غمه

شايد اين و بهم دادي كه هميشه با من باشه

حق با تو،تو راست مي گي غمت هميشه پيشمه

ديدي گلا شب كه ميشه اشكاشونو رو پاک مي كنن

يادت باشه چشم منم هميشه غرق شبنمه

تو مي ري و اسم من واز رودلت خط مي زني

اسم قشنگ تو ولي هميشه هرجا يادمه

چشماي روشنت يه كم كاش هواي من رو داشت

تنها توقعم فقط يه بار جواب نامه:king:
 
  • Like
واکنش ها: floe
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
حــامد عضویت در گروه دوست داران حافظ ادبیات 0
yanic بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟ ادبیات 3656

Similar threads

بالا