قشنگ ترین شعرهایی که بلدی!!!!

sey

عضو جدید
تو کاردستی خدایی ،
و این کاردستی اش
دارد کار دستم می دهد ...
 

sey

عضو جدید
ما هیچوقت به هم نمی رسیم .
همیشه سوزنبانی هست ؛
که به وقت رسیدن مان ،
خط ها را عوض کند !

(رضا کاظمی)
 

sey

عضو جدید
برای من
دوست داشتن
آخرین دلیل دانایی است
اما هوا همیشه آفتابی نیست
عشق همیشه علامت رستگاری نیست
و من گاهی اوقات مجبورم
به آرامش عمیق سنگ حسادت کنم
چقدر خیالش آسوده است
چقدر تحمل سکوتش طولانی ست
چقدر ... علی صالحی
 

sey

عضو جدید
در این دیپلماسی سرد با تو
تنها گزینه ی روی میز من
"دوستت دارم" است
(جواد دهنوی
 

sey

عضو جدید
دلیل نیامدنت از این دو حالت خارج نیست؛
یا نمی خواهی ام،
یا...
یا ابوالفضل!
یعنی نمی خواهی ام؟!
 

Eshgh Khoodayi

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
بــــــــوی گندم مال مـــــــــــــن
هر چــــی که داااااااارم مال تو
:smile:
 

baran256016

عضو جدید
کاربر ممتاز
تویه روز سرد برفی با دلم مثل پرنده.هرچی گشتم جای گرمی بهتر از قلبت ندیدم.میشه دوستم داشته باشی؟؟؟؟؟؟اخه بیرون خیلی سرده.
 

دختر بهاری

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
صدا کن مرا
صدای تو خوب است
صدای تو گنجینه ی آن گیاهی ست که
درانتهای صمیمیت حزن میروید....
(سپهری)
 

sahel70

عضو جدید
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست
و دلم بس تنگ است .............
بی خیالی سپر هر درد است
آنقدر می خندیم که غم از رو برود:biggrin:
 

دختر بهاری

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
عشق را کنارتیرک راه بند تازیانه میزنند
روزگارغریبی ست
روزگارغریبی ست نازنین
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد....
(شاملو)
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکی یه دونه ی دل من محبــــــــــــــــو ب خوشگل من، من و دیگه نمیخاااااااااااای اینو میدونم، من به یاد گذشته براااات میخوووونم.
لالالالالالای لای
لالالالالالای لای


خخخ
:D
 

m.raiesi

عضو جدید
گاهی گمان نمی کنی و می شود/گاهی نمی شود که نمی شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است/گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدای گدایی و بخت با تو نیست/گاهی تمام شهرگدای تو می شود
 

fatima1996

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه توپ دالم خل خلیه
سلخ و سفید و ابیه
من این توپو نداشدم
مخشامو خوف نبشتم
بابام بهم عیدی دات
ی توپ خل خلی دات
نمیدونم درس خوندم یا نه:biggrin:
 

parsa913

عضو جدید
کاربر ممتاز
غم نان!! کاش بدانی غم نان یعنی چه...
یعنی آدم ز تب گندم از ایمان افتاد!!!

آدم آن روز که دستش به دهانش نرسید
از خدا دست کشید و پی شیطان افتاد!!!
 
آخرین ویرایش:

A.8

عضو جدید
کاربر ممتاز
کی میگه قلب کوچیک تو اندازه ی عاشق شدن نیست!!!!

آروم بگیر آرامش من جز تو کسی دلتنگ من نیست..................................... ... ... .... ... ... ...

من بی تو با این بغض سنگین دنیامو پای کی بریزم......؟؟؟؟؟

هر روزمو با ترس دوری میگم .................................................. ..................خداحافظ عزیزم
.
 

parsa913

عضو جدید
کاربر ممتاز
جای مهتاب به تاریکی شبها، تو بتاب...
من فدای تو به جای همه گلها، تو بخند...

اینک این من که به پای تو در افتادم باز....
ریسمانی کن از آن موی دراز،
تو بگیر...
تو ببند...
تو بخواه...
پاسخ چلچله ها را تو بگو...
قصه ابر هوا را تو بخوان...
تو بمان با من، تنها تو بمان ....

در دل ساغر هستی تو بجوش.
من همین یک نفس از جرعه جانم باقیست!
آخرین جرعه ی این جام تهی را تو بنوش.................................
 
  • Like
واکنش ها: A.8

A.8

عضو جدید
کاربر ممتاز
بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم !


در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید


یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم


ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ


یادم آید : تو بمن گفتی :
ازین عشق حذر کن !
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب ، آئینة عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است
تا فراموش کنی ، چندی ازین شهر سفر کن !


با تو گفتنم :
حذر از عشق ؟
ندانم
سفر از پیش تو ؟
هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پَر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو بمن سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم ، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم … !


اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب نالة تلخی زد و بگریخت !
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید


یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ، نرمیدم


رفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم !
بی تو ، اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
فریدون مشیری
 

parsa913

عضو جدید
کاربر ممتاز
بیچاره آهویی که صید پنجه شیری ست.........
بیچاره تر شیری که صید چشم آهویی !!
 

parsa913

عضو جدید
کاربر ممتاز
دویی به مکتب مردان عشق بی هنریست!!
خدا یکی و محبت یکی و یار یکی ........
 
  • Like
واکنش ها: A.8

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو همون رویایی من پر از مجنونم
من دماوندم که پای تو می مونم
عمریه بی حرکت پیش چشمت کیشم
تیشه بر می داری بی ستون تر میشم
با تو دل میردیم با تو ترکش خوردیم
از کسی پنهون نیست واسه هم می مردیم
تا دلت میلرزه از خودم کم میشم
تو خودت می ریزی بی صدا بم میشم
خون دل خوردی تا قد این دریا شم
چشمه ها دیدم تا من خلیجت باشم
تو هنوزم از کوچ منو می ترسونی
من همه دنیاتم چی ازم می دونی
کوله بار غربت لایق شونه ت نیست
نرو از آغوشم هیچ کجا خونه ت نیست
کوله بار غربت لایق شونه ت نیست
نرو از آغوشم هیچ کجا خونه ت نیست
 

sayesh

عضو جدید
شعراتونو خوندم خیلی باحالن ;)حیف که من بلد نیستم حیففففففففففففففففففففففففففففففففف
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شعراتونو خوندم خیلی باحالن ;)حیف که من بلد نیستم حیففففففففففففففففففففففففففففففففف

عـاشــقـانـه هــای هــر کـس را کـه مـی خــوانـدم ،
بـه ســادگی اش مـی خـــنـدیـدم !
حـالا خــودم گــریـه می کـنـم ومی نــویـسـم . . . !!
 

parsa913

عضو جدید
کاربر ممتاز
سرزده آفتاب از روی پشت بوم
ما موندیم و یه قصه ناتموم

بازم همون دوره بی‌سواتی
قربون اون حرفای عشق لاتی

قربون اون «مخلصتم، فداتم»
قربون اون «من خاک زیرپاتم»

قربون اون حافظ روی تاقچه
قربون حسن یوسف تو باغچه

قربون مردمی که مردم بودن
اهل صفا، اهل تبسم بودن

قربون اون دوره تردماغی
قربون اون تصنیف کوچه‌باغی

قربون دوره‌ای که خوش‌بینی بود
تار سبیل‌ها چک تضمینی بود

مردای ناب و اهل دل نداره
شهری که بوی کاهگل نداره

بوی خوش کباب و نون سنگک
عطر اقاقیا و یاس و پیچک

بوی گلاب و بوی دود اسفند
جمع قشنگ اشک شوق و لبخند

بوی خیار تازه،‌توی ایوون
تو سفره‌ای پر از پنیر و ریحون

بوی سلام گرم مرد خونه
تو حوض خونه، رقص هندوونه

بوی خوش کتاب‌های کاهی
تو امتحان کتبی و شفاهی

قدم زدن تو مرز خواب و رؤیا
خدا، خدا، خدا، خدا، خدایا...................
 

sayesh

عضو جدید
بابزرگ خوب شعرایی مینویسی آدم یه حال و هوای خاصی پیدا می کنه ......................:smile:
 

Similar threads

بالا