عبد صالح خدا و بهجت عارفان و سالکان+(ختم صلوات و قرآن)

JavadMessi

مدیر بازنشسته



 

daryanian

عضو جدید
کاربر ممتاز
با سلام، جدیدترین به روز رسانی:

Daryanian
-------------------------------------------------------تا آیه 60 سوره مبارکه بقره
جواد آقا ---------------------------------------------------------آیات 60تا 100 سوره مبارکه بقره
Kahat------------------------------------------------------------ تا آیه 150 سوره مبارک بقره
*Chakavak*------------------------------------------------------تا آیه 200 سوره مبارکه بقزه
Salizadeniri------------------------------------------------------تا آخر سوره مبارکه بقره
w.s.pbr----------------------------------------------------------تا آیه 30 سوره مبارکه آل عمران
*Chakavak*----------------------------------------------------- تا آیه 100 سوره مبارکه آل عمران
جواد آقا---------------------------------------------------------- تا آیه 150 سوره مبارکه آل عمران
asal.k------------------------------------------------------------ تا آخر سوره مبارکه آل عمران
جواد آقا------------------------------------------------------------------- تا آیه 100 سوره مبارکه نساء
Daryanian------------------------------------------------------- تا آخر سوره مبارکه نساء
جواد آقا---------------------------------------------- سوره مبارکه مائده
zolfaghar313---------------------------------------------------- سوره مبارکه یس
عباس کریم آذر------------------------------------------------------- سوره مبارکه جمعه
عباس کریم آذر------------------------------------------------------- سوره مبارکه واقعه
حاج احمد شفایی------------------------------------------------------- جزء 30 کلام الله

alihasani------------------------------------------------------- قیامت،انسان ، مرسلات کلام الله
elahe-98------------------------------------------------------- اسراء،نور،فرقان،شعرا کلام الله
daryanian------------------------------------------------------- الاعراف،انفال،التوبه کلام الله
الحاجیة خانم شفایی------------------------------------------------------- غافر،فصلت،شوری کلام الله
Daryanian-------------------------------------------------------سوره مبارکه الرحمن
بچه ها کوتاه نیاین، نبینم که انگیزتون کم شده باشه، در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

محسن جعفر

عضو جدید
سوغاتی مورد علاقه آیت‌الله بهجت


یکی از سوغاتی‌های مورد علاقه مرحوم آیت‌الله العظمی بهجت آب زمزم بود و هنگامی که در بازگشت از سفر حج، برای ایشان آب زمزم را به عنوان سوغات بردم، بسیار خوشحال شدند.





به گزارش فرهنگ نیوز به نقل از فارس، یکی از شاگردان آیت‌الله العظمی محمد‌تقی بهجت و روحانی کاروان عمره‌گزاران با بیان خاطراتی از ایشان اظهار داشت: یکی از سوغاتی‌های مورد علاقه ایشان آب زمزم بود و یادم هست هنگامی که در بازگشت از سفر حج، برای ایشان آب زمزم را به عنوان سوغات بردم، بسیار خوشحال شدند‌،‌ هنگامی که کسی از ایشان برای بیماری سختی دستوری می خواست، ایشان می‌فرمودند که تربت حضرت سید‌الشهدا(ع) را با آب زمزم مخلوط کنید و به بیمار بدهید.

حجت‌الاسلام مهدوی ادامه داد: به دفعات اتفاق می‌افتاد که هنگام مسافرت به مکه و مدینه،‌ برای خداحافظی خدمت ایشان می‌رسیدیم و هنگامی که از ایشان توصیه‌ای برای استفاده بهتر از این سفر می‌خواستیم، می‌فرمودند‌ اگر چه انسان باید خود را دائما در محضر خداوند و رسول او و ائمه معصومین ببیند ولی در سفر به مدینه و مکه باید این احساس تقویب شود و انسان در این سفر باید خود را دائما در محضر این بزرگواران ببیند؛ در این مدت باید تمرین کرد تا در هنگام برگشت به وطن نیز انسان عادت کرده باشد تا به‌صورت مداوم خود را در محضر این بزرگواران ببیند.

بنابر اعلام پایگاه اطلاع‌رسانی حج، شاگرد حضرت آیت‌الله العظمی بهجت در ادامه خاطرنشان کرد: به تعبیر آیت‌الله بهجت، پیامبر و ائمه معصومین نمایندگان حضرت حق هستند و انسان باید در این سفر خود را در محضر این معصومین ببیند‌،‌ توصیه دیگر‌ ایشان به زائران این بود که کاری کنید تا صاحب‌خانه از شما راضی باشد و منظور ایشان از صاحب خانه‌،‌ حضرت ولی عصر(عج) بود.

* انسان باید قرآن را عاشقانه قرائت کند
--------------------------------------------

وی گفت‌: مرحوم آیت‌الله العظمی بهجت دارای شخصیت قوی علمی و اخلاقی بودند و انسان هنگامی که حرف زدن، ‌نگاه کردن، ‌راه رفتن و دائم‌الذکر بودن ایشان را می‌دید،‌ متوجه می‌شد که ایشان خود را دائما در محضر خداوند و ائمه معصومین می‌بیند‌ و مطالبی که ایشان می‌فرمودند، دلیل تسلط فراوان ایشان بر اشخاص و روحیات آنان بود، آنچنان که خود من یک روز صبح در منزل با بی‌حالی قرآن قرائت می‌کردم، هنگام نماز ایشان با تشر محبت‌آمیز ایشان مواجه شدم و فرمودند انسان باید قرآن را عاشقانه قرائت کند که این موضوع باید مورد توجه زائران حرم نبوی و خانه خدا هنگام قرائت قرآن در این مکان باشد.

* با انجام محاسبه بهتر می‌توانید ما را خوشحال کنید
----------------------------------------------------------‌

حجت‌الاسلام مهدوی افزود: از توصیه‌های دیگر ایشان این بود که انسان باید در این مسافرت خود را محاسبه کند و ببیند چه مقدار از ظرف خود را پر کرده است که انجام این کار کمک بزرگی به رشد انسان می‌کند،‌ من یادم هست که در هنگام اقامت در قم روزهای متوالی این محاسبه را فراموش کردم ولی به علت محبت فراوانی که به ایشان داشتم، هر روز صبح دو عدد نان تازه برای ایشان می‌خریدم و درب منزل ایشان می‌رفتم‌،‌ یک روز صبح ایشان در حالی که نان را از من می‌گرفت گفت‌ شما با انجام محاسبه بهتر می‌توانید ما را خوشحال کنید‌.

* کاری کنید که حضرت هنگام ‌امضای پرونده، دستشان نلرزد
-----------------------------------------------------------------

شاگرد آیت‌الله العظمی بهجت یادآور شد: از توصیه‌های دیگر ایشان به زائران خانه خدا این بود که می‌فرمودند توجه کنید که پرونده سفر شما به مکه و مدینه به امضای حضرت خواهد رسید و کاری کنید که حضرت هنگام‌ امضای این پرونده ـ عین تعبیر ایشان است ـ دستشان نلرزد‌.

وی افزود: توصیه ایشان به روحانیون کاروان‌ها نیز این بود که سعی کنید در این سفر افرادی که در اختیار شما هستند را علاقمند به خداوند و ائمه به شهر خودشان برگردانید یا علاقه افراد را به این بزرگواران بیشتر کنید؛ ایشان مثالی هم در این باره داشت که فلانی در سفر حج با شخصی رفیق شد و در هنگام بازگشت به ایران،‌وقتی از او می‌پرسیدند که سفر حج چگونه بود، آن شخص گفت سفر حج یک طرف و دوستی با این شخص هم یک طرف و این مثالی برای افرادی بود که رفاقت خوبی با اهل بیت در این سفر پیدا کنند.

* ذکر صلوات و استغفار؛ اذکار مورد تأکید آیت‌الله بهجت
-----------------------------------------------------------

حجت‌الاسلام مهدوی گفت‌: نکته دیگری که احساس می‌شود برای زائران حرم نبوی مناسب باشد این که ایشان بر ذکرهای مختلفی از جمله صلوات و استفعار تأکید زیادی داشتند.

* علاقه خاص آیت‌الله بهجت به حضرت امام و مقام معظم رهبری
---------------------------------------------------------------------

وی افزود: هنگامی که من در محضر امام راحل، ‌معمم شدم و ایشان برای اولین بار ما را با لباس روحانیت دیدند، بسیار خوشحال شدند و هنگامی که به ایشان عرض کردم که در محضر امام راحل معمم شدم، خوشحالی ایشان بیشتر شد و گفتند امام را عمامه ـ به معنای پیشرو ـ خود قرار دهید،. ارتباط و محبت فراوان میان ایشان و مقام معظم رهبری و نامه‌های متعدد مبادله شده میان این دو نیز نشانگر علاقه و ارادت وی‍‍ژه و متقابل میان این 2 بزرگوار بود به طوری که بارها مقام رهبری در سفر به قم به حضور ایشان می‌رفتند، به ما نیز توصیه می‌کردند که اگر خواستار معارف الهی هستید زیاد به مسجد جمکران بروید و آنچنان که نقل شده است مقام معظم رهبری مکرر به مسجد جمکران می‌روند.

* ترکیب تربت سید‌الشهدا(ع) و آب زمزم؛ شفای بیماران
-------------------------------------------------------------

وی در ادامه با اشاره به خاطره دیگری از آیت‌الله بهجت تصریح کرد: یکی از سوغاتی‌های مورد علاقه ایشان آب زمزم بود و یادم هست هنگامی که در بازگشت از سفر حج، برای ایشان آب زمزم را به عنوان سوغات بردم، بسیار خوشحال شدند‌،‌ هنگامی که کسی از ایشان برای بیماری سختی دستوری می‌خواست، ایشان می‌فرمودند که تربت حضرت سید‌الشهدا(ع) را با آب زمزم مخلوط کنید و به بیمار بدهید.

* تاکید آیت‌الله بهجت به نماز اول وقت
-----------------------------------------

حجت‌الاسلام مهدوی در خاتمه گفت: نکته دیگری که از زندگی ایشان می‌تواند برای زائران و عمره‌گزاران مفید باشد، توجه عجیب به نماز اول وقت و اصرار فراوان ایشان بر انجام نمازهای نافله بود، به طوری که در سن 96 سالگی ایشان ‌در میان نمازهای جماعت در مسجد خود‌،‌ نافله‌هایی را انجام می‌دادند که اگر توجه شود به اینکه نافله ظهر 8 رکعت و نافله عصر نیز 8 رکعت است، می‌توان تصور کرد که ایشان در هر وعده نماز‌،‌ چگونه این مجموعه اعمال را با توجه به سن خود انجام می‌دادند.
 

gelayor14

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
سوره انعام و بقیه جزء 29 (ملک-قلم-حاقه-معارج-نوح-جن-مزمل-مدثر):gol::gol::gol:


علاج ما اصلاح نفس است

سخنان عرشی آیت الله بهجت (ره) پیرامون اصلاح نفس
دانلود
دوستای عزیزم یکم حجم اش بالاست حدود 10 مگ ولی واقعا زیباست:gol:

این هم یه گلچین از این کلیپ:


چه باید بکنیم در ابتلائات داخلیه و خارجیه؟ چه باید بکنیم؟ چه کار کردیم که به این چیزها مبتلا می شویم؟ فکر این را باید بکنیم، آخر ما چکار کردیم که بی سرپرست ماندیم؟
اشکال در این است که خودمان را اصلاح نمی کنیم و نکردیم و نخواهیم کرد، حاضر نیستم خودمان را اصلاح کنیم. اگر ما خودمان را اصلاح می کردیم، به این بلاها مبتلا نمی شدیم.
حضرت نبی اکرم (ص) فرمود:
« ألا اخبرکم بدائکم و دوائکم، داؤکم الذنوب ودواؤکم الاستغفار »
ما می خواهیم هر چه دلمان می خواهد بکنیم، اما دیگران حق ندارند، به ما اسائه ای بکنند؛ ما خودمان، به نزدیکانمان، دوستانمان، هر چه بکنیم، بکنیم، اما دیگران، دشمنان، حق ندارند به ما اسائه ای بکنند.
آخر ما اگر خودمان را درست بکنیم، خدا کافی است، خدا هادی است. ما خودمان را نمی خواهیم درست بکنیم، اما از کسی هم نمی خواهیم آزار ببینیم. آنهایی که طبعشان آزار است، کار خودشان را می کنند، مگر اینکه یک کافی و یک حافظ جلوگیری بکند.
ما اگر خودمان به راه بودیم، در راه می رفتیم، چه کسی امیر المؤمنین علیه السلام را می کشت، چه کسی حسین بن علی علیه السلام را می کشت، چه کسی همین را (امام زمان علیه السلام) که حالا هست، هزار سال هست، او را مغلول الیدین کرد.
ما خودمان حاضر نیستیم خودمان را اصلاح بکنیم. اگر خودمان را اصلاح بکنیم، به تدریج همه بشر، اصلاح می شوند.
ما می خواهیم اگر دلمان خواست دروغ بگوییم، اما کسی به ما حق ندارد دروغ بگوید؛ ما ایذاء بکنیم دوستان خودمان را، خوبان را، اما بدها حق ندارند به ما ایذاء بکنند.

بابا با خدا بساز، کار را درست می کند. چرا در خلوت و جلوت، دلت هر چه می خواهد می کنی؟ مگر نمی فرماید:
« و من یتق الله یجعل له مخرجاً، و یرزقه من حیث لا یحتسب، و من یتوکل علی الله فهو حسبه، إن الله بالغ أمره قد جعل الله لکل شیء قدراً. سوره طلاق/آیه 2- 3 »
آیا می شود ما با خدا نباشیم، خدا یار ما باشد در هر جزئی و کلی، در امور داخله و در امور خارجیه؛ پس هیچ چاره ای از بلیّات دنیویه و اخرویه، داخلیه و خارجیه نیست مگر خدائی بودن و با خدا بودن و با خداییها معیت داشتن و تبعیت داشتن.
ما اگر از انبیاء و اوصیاء دور شدیم، گرگهای داخل و خارج، بلا فاصله ما را می خورند.
ما اگر خدا ترس بودیم، از ما می ترسیدند کسانی که اصلاً نمی شناسند ما کی هستیم، چه کاره هستیم؛ می ترسند کاری بکنند که ما بر آنها غضبناک بشویم، چرا؟ چون دیگر غضب ما غضب خداست، اگر با خدا هستیم.
 
آخرین ویرایش:

JavadMessi

مدیر بازنشسته
daryanian ---------------------------------------- صلوات 313
*Chakavak* -------------------------------------- صلوات 114
ro0zhin ------------------------------------------- صلوات 313
elaheh-98 ---------------------------------------- صلوات 300
اارکيده -------------------------------------------- صلوات 200
آبجي ----------------------------------------------صلوات 100
forme1200 --------------------------------------- صلوات 444
mahsamah110 ----------------------------------- صلوات 20
elyana -------------------------------------------- صلوات 100
aidin-ELC ----------------------------------------- صلوات 14
nazila_sh ----------------------------------------- صلوات 14
gelayor14 ---------------------------------------- صلوات 114
dzzv_13 ------------------------------------------ صلوات
Kahat --------------------------------------------- صلوات 100
salizadeniri --------------------------------------- صلوات 114
w.s.pbr ------------------------------------------- صلوات 200
venous_20 --------------------------------------- صلوات 100
venous_20 --------------------------------------- سوره حمد 50
ava98 -------------------------------------------- صلوات 500
*نفس* ------------------------------------------ صلوات 200
s1991 -------------------------------------------- صلوات 200
ZEUS --------------------------------------------- صلوات 110
Alihasani ----------------------------------------- صلوات 114
Majid Abdollahi ---------------------------------- صلوات 5
s.ferdows ---------------------------------------- صلوات 114
elaheh-98 ---------------------------------------- صلوات 500
تک ستاره* --------------------------------------- صلوات 313
mec1386 ----------------------------------------- سوره مبارکه توحید 21
faezeh_00 ---------------------------------------- صلوات 100
Sweetest ----------------------------------------- صلوات 14
tina 19 -------------------------------------------- صلوات 313
asal.k --------------------------------------------- صلوات 114
سمیلا -------------------------------------------- صلوات 500
sanam_el ---------------------------------------- صلوات 50
 
آخرین ویرایش:

JavadMessi

مدیر بازنشسته
Daryanian-------------------------------------------------------تا آيه 60 سوره مبارکه بقره
-------------------------------------------------------------------آيات 60تا 100 سوره مبارکه بقره
Kahat------------------------------------------------------------ تا آيه 150 سوره مبارک بقره
*Chakavak*------------------------------------------------------تا آيه 200 سوره مبارکه بقزه
Salizadeniri------------------------------------------------------تا آخر سوره مبارکه بقره
w.s.pbr----------------------------------------------------------تا آيه 30 سوره مبارکه آل عمران
*Chakavak*---------------------------------------------------------- تا آيه 100 سوره مبارکه آل عمران
------------------------------------------------------------------- تا آيه 150 سوره مبارکه آل عمران
asal.k------------------------------------------------------------ تا آخر سوره مبارکه آل عمران
------------------------------------------------------------------- تا آيه 100 سوره مبارکه نساء
Daryanian------------------------------------------------------- تا آخر سوره مبارکه نساء
------------------------------------------------------------------- سوره مبارکه مائده
gelayor14------------------------------------------------------- سوره مبارکه انعام
Daryanian------------------------------------------------------- سوره مبارکه اعراف
Daryanian------------------------------------------------------- سوره مبارکه انفال
Daryanian------------------------------------------------------- سوره مبارکه توبه
elaheh-98------------------------------------------------------- سوره مبارکه اسراء
elaheh-98------------------------------------------------------- سوره مبارکه نور
elaheh-98------------------------------------------------------- سوره مبارکه فرقان
elaheh-98------------------------------------------------------- سوره مبارکه شعرا
sanam_el------------------------------------------------------- سوره مبارکه مجادله
sanam_el------------------------------------------------------- سوره مبارکه حشر
Daryanian------------------------------------------------------- سوره مبارکه الرحمن
zolfaghar313---------------------------------------------------- سوره مبارکه يس
عباس کریم آذر--------------------------------------------------- سوره مبارکه جمعه
عباس کریم آذر--------------------------------------------------- سوره مبارکه واقعه
Alihasani-------------------------------------------------------- سوره مبارکه قیامت
Alihasani-------------------------------------------------------- سوره مبارکه انسان
Alihasani-------------------------------------------------------- سوره مبارکه مرسلات
gelayor14------------------------------------------------------- سوره مبارکه ملک
gelayor14------------------------------------------------------- سوره مبارکه قلم
gelayor14------------------------------------------------------- سوره مبارکه الحاقه
gelayor14------------------------------------------------------- سوره مبارکه معارج
gelayor14------------------------------------------------------- سوره مبارکه نوح
gelayor14------------------------------------------------------- سوره مبارکه جن
gelayor14------------------------------------------------------- سوره مبارکه مزمل
gelayor14------------------------------------------------------- سوره مبارکه مدثر
aidin-ELC------------------------------------------------------- سوره مبارکه طه
aidin-ELC------------------------------------------------------- سوره مبارکه انبیا
یکی از دوستان-------------------------------------------------- سوره مبارکه عنکبوت
حاج احمد شفایی------------------------------------------------- جزء 30 کلام الله
 
آخرین ویرایش:

jackmole

عضو جدید
دستت درد نکنه جواد جان!
اگه کسی این سوره ها رو انتخاب نکرده بزنین به حساب من:
فجر-بلد-شمس
+ 100صلوات..


آجرکم الله..
 

daryanian

عضو جدید
کاربر ممتاز
دستت درد نکنه جواد جان!
اگه کسی این سوره ها رو انتخاب نکرده بزنین به حساب من:
فجر-بلد-شمس
+ 100صلوات..


آجرکم الله..
با تشکر، این سوره ها جزء سی ام قران کریم هست و جزء سی ام توسط استاد شفایی تلاوت شده است،
 

20112

عضو جدید
400 صلوات ..........................
من این تاپیکارو خیلی دوست دارم !اجرتان با امام زمان (عج) !برای منم دعا کنین !:gol::gol::gol::gol::gol:
 

abolfaZZzl

عضو جدید
کاربر ممتاز
:smile:سلام داداش ممنون ازین حرکت خوبت واقعا عالیه.
واقعا خوشحال شدم ، اطلاعات خوبی ازین عالم بزرگوار گذاشتی هر چند....هرچی ازیشان بگیم کم گفتیم ولی عالیه ممنون:w16:
منم تو فکرشم چنین حرکتی رو بزنم ،ولی خیلی جذاب و جالب تا همه رو متاثر کنه.
خیلیها بیانو بفکرن تا ببینن کجان ؟چیکار میکنن.؟؟؟!؟!؟!؟
 
آخرین ویرایش:

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
خاطرات خواندنی آیت الله مصباح از آیت الله بهجت


آیت الله بهجت روی بعد فرهنگی مبارزه تاکید داشت / امام فرمودند برای اخلاق حوزه بروید سراغ بهجت


گروه فرهنگی :سال‌ها مجاهده عملی با نفس در کنار شاگردی مرحوم قاضی به عنوان یکی از اسطوره‌های عمل و اخلاق در تاریخ علمای شیعه از آیت الله بهجت اسطوره‌ای دیگر در عمل، اخلاق و عبودیت ساخت که سال‌های سال در ذهن مشتاقان سلوک الی الله ماندگار خواهد ماند.


پس از ارتحال آیت الله بهجت شاید هر که هر چه در چنته داشت از خاطرات گرفته تا عکس‌ها و نقل قول‌های آن عارف واصل عرضه کرد تا شاید ره توشه‌ای باشد برای خیل مشتاقان بهجت که بخشی از آنها در تشییع پیکرش به میلیونی ظاهر شدند.


اما نقل خاطرات رهیافتگان عملی به محضر بهجت، و آنها که برای سال‌های سال سر و سرّی با او داشته‌اند، حدیثی دیگر است. یارانی که بعد از او وجهه همت خود را در ادامه طریقت عملی بهجت گذاشته‌اند.





آیت الله مصباح یزدی را اگر نزدیک‌ترین یار آیت الله بهجت ندانیم، از جمع نزدیکترین‌ یاران او نمی‌توانیم قلم بزنیم. به مناسبت فرارسیدن دومین سالگرد ارتحال آن عارف واصل، روزنامه کیهان، گفت وگویی را با آیت الله محمدتقی مصباح یزدی درباره مقام و منزلت آن عارف واصل و خاطراتشان از دوران تلمذ در محضر ایشان، منتشر کرده است.




متن این گفت وگو بدین شرح است:

اجازه بدهید سؤال را از اینجا مطرح کنیم که اولین باری که نام مبارک حضرت آیت الله بهجت (قدس سره) به گوش مبارکتان خورد و اولین باری که آن چهره ملکوتی را شما نگاه کردید و دیدید به یاد دارید چه سالی بود، چه تاریخی بود ،در چه مکانی بود؟ اگر از این زاویه وارد زندگی این مرد ملکوتی بشوید خیلی ممنون می شویم.

بنده در سال 1332 در مدرسه حجتیه حجره ای داشتم و مرحوم آیت الله بهجت (رضوان الله علیه) مجاور مدرسه حجتیه منزلی داشتند و بطور طبیعی هر روز چند مرتبه ایشان را ما در رفت و آمد زیارت می کردیم، مخصوصاً صبح ها که مشرّف می شدند حرم، گاهی ما هم توفیق داشتیم در بین راه، برگشتن و در حرم زیارت می کردیم یک قیافه نورانی ملکوتی و یک احساس هم علاقه قلبی و هم احساس کوچکی در مقابل عظمت آن روحی که در آن بدن تجلّی داشت داشتیم منتها مبهم، هم به یک سلام و علیکی که در بین راه می کردیم و اظهار ارادت و ایشان هم یک بزرگواری می فرمود.

بعدها از دوستان درباره ایشان چیزهایی شنیدیم که هم از لحاظ علمی و هم از لحاظ مسائل معنوی و اخلاقی ایشان امتیازات زیادی دارند و ما هم به طور اجمال به گوشمان می خورد گاهی و تا اینکه این شنیده ها هم باعث این شد که بیشتر علاقه مند بشویم که به نحوی از حضور ایشان استفاده کنیم اگر لایق باشیم.

بعدش یکی دو سال بعد بود همان منزل ایشان منتقل شد به گذر عابدین، اینجا یک منزلی اجاره کرده بودند دو تا اتاقی داشت و آقا زاده هایشان هم هنوز کوچک بودند، بله جالب بود که یک اتاق نسبتاً بزرگی بود وسطش پرده ای کشیده بودند، ما که گاهی اجازه می گرفتیم برویم خدمتشان شرفیاب بشویم ما یک طرف پرده می نشستیم آن طرف پرده خودشان و خانواده شان، یعنی در واقع یک اتاق بود که ایشان در آن زندگی می کردند ،هم اتاق زندگی شان با همسر و بچه هایشان بود و یک طرفش هم اتاق پذیرایی شان بود. از آن دوران چیزی که من بخصوص توجهم را جلب می کرد یعنی سؤالی برایم ایجاد می کرد و جوابش را بلد نبودم ایشان خیلی ذکر یا ستّار زیاد می گفتند و این سؤال برای من بود که آخر این همه اسماء الهی چطور ایشان این اسم را زیاد به کار می برد.

بعدها یک جوابی حدس زدم ولی هیچ وقت نه جرأت می کردم و نه ابهت ایشان اجازه می داد مثلاً غیر از موقع درس کم اتفاق می افتاد ما جرأت به خودمان بدهیم که چیزی سؤال کنیم. بعدها همچنین به ذهنم آمد یک قرائنی هم بود که ایشان از اینکه اطلاع داشته باشند از اطراف و محیط و اینها خسته می شوند، چون چیزهایی را می دیدند که ماها نمی دیدیم، چیزهایی را می شنیدند که ماها نمی شنیدیم و برای اینکه هم این ارتباطات قطع بشود و کمتر توجه به اینها جلب بشود یا ستّار می گفتند که خدای متعال اینها را پرده ای بیندازد و نبینند.

یک چنین جوابی بعدها برای این سؤال پیدا کردیم ولی هیچ وقت من نپرسیدم و سال ها همین حالت محفوظ بود یعنی ذکر یا ستّار را ایشان زیاد می گفتند. معمولاً ایشان روزهای تعطیلی یک ساعتی را اجازه می فرمودند روزهای پنجشنبه غالباً می رفتیم آنجا می نشستیم و ایشان هرچه صلاح می دانستند می گفتند، غالباً هم یا یک حدیثی می خواندند یا یک داستانی نقل می کردند، داستانی که نکته آموزنده ای داشته باشد به اندازه فهم ما بچه گانه، بیشتر از این ما لیاقت نداشتیم، قصه ای می گفتند داستانی از یک استادی یا عالمی، تا اینکه علاقه مند شدیم از معلومات فقهی ایشان هم استفاده کنیم ،چند نفر بودیم از دوستان که غالباً یک نوع عطش معنوی در ما مشترک بود.

خدمت ایشان رسیدیم و درخواست کردیم که درس فقهی شروع بفرمایند و ما استفاده کنیم، ایشان هم بزرگواری فرمودند و قبول کردند و در یکی از حجرات مدرسه فیضیه این درس را ما شروع کردیم و بعد از درس مرحوم آیت الله بروجردی(رض)که ایشان مقیّد بودند همیشه درس ایشان شرکت کنند بعد از درس تشریف می بردند مدرسه فیضیه و ما هم چند نفری بودیم آنجا در خدمتشان کتاب طهارت را شروع کردیم.

گاهی اتفاق می افتاد که صاحب حجره نبود حالا مسافرتی رفته بود یا بیماریی چیزی داشت ،ایشان در یکی از صفّه های حجره همان جا کنار مدرسه می نشستند و ما هم روی زمین دور ایشان می نشستیم و درس خارج فقه به این صورت برگزار می شد.

شما که در درس فقه این مرد ملکوتی بودید به نظرتان آیا بعد عرفانی ایشان بعد فقهی ایشان را تحت الشعاع قرار نداده بود؟ اگر نظر خاصی در رابطه با درس فقه ایشان دارید بفرمایید.

من باید عرض بکنم که ایشان احتراز داشتند از اینکه به عنوان غیر از فقاهت اصلاً شناخته بشوند و در مسائل علمی عرفانی و بحثهای نظری و اینها که هیچ اصلاً اظهاری نمی کردند. مطلبی هم که دلالت داشته باشد بر اینکه خود ایشان یک کمال معنوی دارند چیزی می دانند کشف می کنند از گذشته از حال از آینده، جدّاً خودداری می کردند و کتمان می کردند. آن سال هایی که آن وقت ها ما خدمتشان می رسیدیم کاملاً محسوس بود که ایشان سعی دارند هیچ امر غیر عادی که از همه علما انتظار می رود از ایشان انتظار نرود و ایشان به عنوان دیگری شناخته نشوند.

هیچ امری که دلالت داشته باشد بر یک جهت غیرعادی برای ایشان، ابراز نمی کردند، خیلی اشارات بعیدی از کلام هایشان می شد استفاده کرد. یک چیزهایی ما خودمان حدس می زدیم اما هیچ ابرازی از طرف خود ایشان نمی شد.

مطالبی هم اگر احیاناً به عنوان مطالب اخلاقی می فرمودند خیلی مطالبی بود که ظاهرش مثلاً یک آیه ای می خواندند، روایتی یا حدیثی یا داستانی نقل می کردند در همین حدّ، بعد طوری برخورد می کردند با ما که اصلاً ما جرأت نمی کردیم، حالا شاید هم از بی لیاقتی بنده بود مثلاً یک سؤال به قول شما عرفانی از ایشان بکنیم و اگر هم اتفاقاً یک وقتی فرصتی می شد یک چیزی عرض می کردیم ایشان یک جوری جواب می دادند که کأنّه یک کلیاتی بیان می کردند تا معلوم نشود که با خود ایشان ارتباط دارد، ولی ما درباره چیزهایی که شنیده بودیم از دوستانی که در نجف داشتند و بزرگان دیگر، قلباً می دانستیم که ایشان مقاماتی دارند اما از خود ایشان هیچ چیزی شاهد نداشتیم و این جریان بود تا این سال های اخیر یک چیزهایی از ایشان ظاهر شد گویا مأموریتی داشتند که اظهار کنند والا در آن سال های قبلی که مربوط به بیش از پنجاه سال قبل است هیچ اظهاری نمی کردند و ابا داشتند از اینکه عنوان دیگری غیر از فقیه به ایشان اطلاق بشود.

بله این جریان ادامه داشت تا ما یک درس فقهی شروعی کردیم و عرض کردم کتاب طهارت را ما در طول چند سال خدمت ایشان خواندیم، یک تحولاتی بعدها در زندگی شان پیدا شد و از آن خانه منتقل شدند به یک خانه ای در طرف های خیابان آذر و بازار آنجا و بعد از آن ایشان دعوت شدند برای ... بعد منزلشان همین منزلی که تا اواخر بودند اینجا را خریدند و منزل خیلی کوچک و محقّری بود و ما درسمان را در این منزل برگزار کردیم یعنی خود ایشان اجازه فرمودند و برای درس می رفتیم منزلشان.

همچنین اجازه می گرفتیم برای نماز مغرب و عشاء و ما در همان جا می ماندیم و به ایشان اقتدا می کردیم. بعدها فرمودند که شاید عین عبارتشان یادم نیست اشاره ای کردند که یک مسجدی اینجا بناست مثلاً ما در آن نماز بخوانیم و دیگر در منزل نیایید. معنی اش این بود که ایشان امامت مسجد فاطمیه را قبول فرمودند بعد از فوت مرحوم آقاشیخ عبدالنبی اراکی(رض) ودیگر تقریباً برنامه ثابتی شد که درس ما در منزلشان بود و برای نماز هم می رفتیم مسجد فاطمیه.

چند سال پیش در یکی از فرمایشاتتان فرموده بودید که آن روزها در بین درس حضرت آیت الله بهجت به بعضی از حکایات یا بعضی از مطالبی در خصوص امامت اشاره ای داشتند که ما امروز فهمیدیم که چگونه به درد می خورد، به نظر حضرتعالی در این وضعیتی که چند سال شاید دو دهه ما درگیرش بودیم حضرتعالی بعنوان طلایه دار این حرکت حرکت می کردید نقش آن نکاتی را که ایشان در آن مقطع مطرح می کردند چگونه می بینید ؟

ما پیش از درس مقیّد بودیم زودتر برویم پیش از وقت درس بلکه از ارشادات معنوی ایشان به یک نحوی استفاده کنیم، ایشان هم تشریف می آوردند پیش از وقت درس، گاهی یکی دو نفر بودیم که پیش از درس و به طور متفرّق مطالبی همان طور که عرض کردم گاهی حدیثی می خواندند گاهی داستانی نقل می کردند از اساتید و بزرگان دیگران، ابتدا ما فکر می کردیم انتخاب این حدیث یا داستان اتفاقی است.

بعدها با دوستان صحبت کردیم گفتیم که بیان این حدیث ها و یا داستان ها مثل اینکه جهت دار است، آن دوست ما گفت که اتفاقاً من حس می کنم که ایشان وقتی یک مطلبی را نقل می کنند مثل اینکه من را مخاطب قرار می دهند، به جهتی مربوط به من دارند می گویند منتها به زبان یک حدیث یا داستان، فرض کنید من اگر یک لغزشی کردم و کس دیگری هم نمی داند حالا در خانه مربوط به خانواده ام و یا مربوط به دیگری ایشان یک داستانی نقل می کردند یا حدیثی می گفتند که تنبیهی بر آن جهت و اشاره ای داشت مثلاً یک چنین اشتباهی کردید شما کار بدی کردید مثلاً و راهنمایی بود که چه کار کنید.

این زیاد اتفاق می افتاد که وقتی داستان نقل می کردند یک نگاه خاصی هم به طرف می کردند، بعدها دیگر کم کم ما باور کردیم که اینها جهت دار است همین جوری و به طوراتفاقی چیزی نقل نمی کنند. از جمله گاهی مطالبی را می فرمودند که ناظر به جهات اجتماعی و سیاسی و اینها بود و آن وقت ها هم مصادف شده بود با اوایل جریان نهضت روحانیت و حمله کماندوهای شاه به مدرسه فیضیه و گاهی مطالبی می فرمودند ارتباط پیدا می کرد با این مسائل و گاهی هم همین طوری که شما اشاره فرمودید به مسائل ولایت و خلافت امیرالمؤمنین (ع)و مسائل شیعه و یک سری مطالبی را بیان می فرمودند.

من خودم گاهی تعجب می کردم که آقا مثلاً ما که سنّی نیستیم که این مطالب را برای ما بیان می کنید، کسی درباره آن شک ندارد ، ته دلم این جور می گفت و نمی فهمیدم سرّ اینکه ایشان این قدرروی این مطالب تکیه می کنند چیست. بعدها در این دهه های اخیر کاربرد آن فرمایشات ایشان برایمان روشن شد، مثلاً گاهی می فرمودند که خوب است اگر یک وقت با برادران اهل تسنّن ارتباط پیدا کردید این جوری بحث کنید، یادم هست (حالا این مطلب شاید بیش از چهل سال قبل است) ما درس فقه نزد ایشان می خواندیم ،بحث طهارت که تمام شد مکاسب و خیارات را هم ما خدمت ایشان خواندیم، می فرمودند که شما وقتی با اهل تسنّن مواجه شدید نیایید بحث خلافت امیرالمؤمنین را مطرح کنید، بحث را از اینجا شروع کنید بگویید که همه اهل تسنّن در مسائل فقهی به چهار نفر مراجعه می کنند ابوحنیفه و شافعی و مالک و ابن حنبل واینها یا مستقیماً شاگرد امام صادق(ع) بودند مثل ابوحنیفه و یا مع الواسطه شاگرد بودند و هر کدامشان درباره امام صادق(ع) بیانات جالبی دارند درباره اعتراف به فقاهت و اعلمیت ایشان و مارأیت أفقه من جعفر بن محمد و از این جور تعبیرها. شماها می گویید از این شاگردهای امام صادق(ع) تقلید می کنید. در واقع، وقتی از این شاگردها تقلید جایز باشد از استادی که خود این شاگردها به فضل او اعتراف کردند تقلید نمی شود کرد؟! این چه منطقی است، ما از استاد اینها داریم تقلید می کنیم ما شیعه ها کارمان این است که از امام صادق(ع) تقلید می کنیم، شما از ابوحنیفه تقلید می کنید از شافعی، بسیار خوب چرا اجازه نمی دهید ما از امام صادق(ع) تقلید کنیم .آنها که همه شان اعتراف دارند که امام صادق(ع) افقه بوده و هیچ کسی نمی تواند این را رد بکند این منشأ این می شود که آنهایی که اهل انصاف باشند و واقعاً غرضی در کارشان نباشد تصدیق کنند که بله می شود این کار را کرد کمااینکه شیخ شلتوت این کار را کرد و عمل به فقه شیعه را جایز دانست بلکه بعضی قوانین مصر در آن زمان بر اساس فقه شیعه تنظیم شد مثل مسأله طلاق، اهل تسنّن سه طلاقه در یک مجلس جایز می دانند آنها بر طبق قانون شیعه آمدند طلاق را گفتند باید در سه مجلس انجام بگیرد .
فرمودند از این منطق وارد بشوید که ما شیعیان از استاد این امام های شما تقلید می کنیم تا آنها منطقاً هیچ دلیلی بر ردّ مذهب ما نداشته باشند ناچار باشند بپذیرند که کار صحیحی می کنید ، وقتی این کار صحیح شد و مذهب شیعه به عنوان یک مذهب رسمی شناخته شد آن وقت مطالعه کتابهای ما برای آنها آزاد می شود ، اگر این کار بشود بسیار ما پیشرفت می کنیم و الان مانعی که هست و آن این است که کتاب های ما را مطالعه نمی کنند،وقتی این کتاب ها مطالعه شد کم کم به حقانیت مذهب ما پی می برند و اقلاً این دشمنی ها دیگر برداشته می شود، خلاصه ایشان پیش از درس گاهی از این جور مطالب می فرمود، امروز ملاحظه می فرمایید بعد از پنجاه سال که از این جریان گذشته ، من هنوز راهی بهتر از این برای ارتباط با اهل تسنن پیدا نکردم، این یک کار خیلی ساده ای است، هر راه دیگری آدم وارد بشود دست انداز دارد، حبّ و بغض ها و بدبینی ها تحریک می شود امادر این راه نه ، راه خیلی ساده ای و هیچ عکس العمل بدی ندارد هیچ تنشی ایجاد نمی کند و باعث ارتباط بیشتر و تدریجاً راهی می شود برای اثبات حقانیت مذهب شیعه، این یکی از راهکارهای کلّی بود که ما از ایشان یاد گرفتیم ولی همچنان این سؤال برایمان باقی بود که ایشان گاهی دلیل می آوردند که واقعاً حق با علی بوده و چند تا از این داستانها مثلاً از شرح ابن ابی الحدید و نهج البلاغه نقل می کردند که در کتابهای خود آنها است جاهای دیگر هست، ما می گفتیم آخر ما که شکی نداریم برای چه اینها را برای ما بیان می کنند؟!
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
اماحالا متوجه می شویم که ایشان پیش بینی می کرد که یک روزی این مسائل مورد نیاز خواهد شد و کسانی در ایران تشکیک می کنند فرض کنید من کنت مولاه فهذا علی مولاه، فکر می کرد این معنایش مولا یعنی دوست او هستند، ایشان آن وقت نقل می کرد که این معنا ندارد که در یک چنین حادثه ای پیامبر(ص)، علی(ع) را بلند کند وبگوید من دوست او هستم، این همه تشریفات و مقدمات و چیزی که در غدیر اتفاق افتاد فقط برای این بود که پیغمبر(ص) بفرمایند او را دوست دارم شما هم دوستش داشته باشید به عنوان یک امر عادی؟ حالا ما می فهمیم که اینها مورد حاجت هست و ایشان پنجاه سال پیشتر کأنّه امروز را می دید و به ما توجه می داد که روی اینها کار بکنیم.


مستحضر هستید آن سلسله نورانی که از مرحوم جودا شروع می شود و ملاحسین قلی همدانی و سیداحمد کربلایی و قبلش هم شیخ علی شوشتری گرچه یک عرفان منزوی مطرح می شود اما وقتی در عمقش نگاه می کنیم می بینیم که یک عرفان ستیز و یک تقوای ستیز هم در آن هست کما اینکه در همان دستورالعمل ملاحسین قلی همدانی ایشان فریاد از تسلط کفّار بر بلاد و حاکمیت دهریون ومادیون دارندو همان نکاتی که الان حضرتعالی به آن اشاره فرمودید تا شاگردانی مانند سیدعبدالحسین لاری و بافقی که از مکتب سیداحمد کربلایی برمی خیزند، این سلسله نورانی خودشان در مقاطع حساس وارد عرصه سیاست شدند حتی در دستورالعمل های اخلاقی شان بیان کردند، یک جا جمله ای از حضرتعالی هست و بسیار جمله زیبایی است و دوست داریم این را بشکافیم که چگونه از نظر این مکتبی که علامه طباطبایی و بعد آقای بهجت ادامه دهنده همان هستند حضرتعالی فرمودید که بزرگترین مشوّق بنده لااقل در پرداختن به مسائل سیاسی و اجتماعی ایشان بودند، دوست داشتیم در این خصوص بیشتر توضیح دهید.

همان طور که اشاره کردم در موقعی که نهضت حضرت امام(س) و نهضت روحانیت شروع شد و داستان مدرسه فیضیه و حمله کماندوها به مدرسه فیضیه در حضور مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی(رض) طلبه ها مورد هجمه واقع شدند بعضی ها را از بالای پشت بام مدرسه فیضیه پرت کردند در رودخانه در مدرسه، مرحوم آقای بهجت ضمن اظهار حساسیت و تأسف نسبت به این مسائل اصرار می کردند که سعی کنید این حوادث را ضبط کنید بنویسید و ممکن است اینها چندی بگذرد فراموش بشود یا تحریف بشود و مؤکداً اصرار می کردند که نگذارید اینها فراموش بشود و خود ایشان هم در مقام محکوم کردن اینجور کارها و زشتی و عظمت گناه و فجایعی که انجام می گرفت به صورت های مختلف یک نوع مسئولیتی برای خودشان می دانستند که اینها را زنده نگه دارند.

همین که ایشان اصرار می کردند به هر حال ما هم روی علاقه ای که داشتیم و می دانستیم ایشان بی جهت به یک چیزی تأکید نمی کنند از همان وقت ها به فکر این افتادیم که این مسائل را دنبال کنیم چون بالاخره وقتی آدم بخواهد قضایایی را ثبت بکند و یادداشت بکند، باید اطلاعات دقیق داشته باشد، ناچار باید حضور داشته باشد بپرسد تحقیق کند تا دقیقاً ثابت بشود یعنی واقعیت آن طور که هست ثبت بشود و جلوگیری بشود از تحریف ها.

روز به روز وقتی جریانات مبارزات داغ تر می شد و مزاحمتی که برای روحانیون و منبری ها و زندان و تبعید و اینها پیش می آمد به این مناسبت ها ایشان هم اشاراتی می فرمودند یا اشاره ای که مثلاً چه باید کرد ، گاهی حرفهای خیلی ساده ایشان می توانست فتح بابی باشد برای یک نوع فعالیت و بعضی از دوستانی که در درس ایشان شرکت می کردند بخاطر همین تأکیدات ایشان رفتند سراغ فعالیت های اجتماعی و سیاسی، بخصوص در بخش کارهای تبلیغاتی و فرهنگی، یعنی مبارزاتی که از آن زمان شروع شد به رهبری حضرت امام(س) و سایر مراجع یک بعدش ضعیف بود و آن بعد تبلیغاتی و فرهنگی اش بود و اتفاقاً ایشان روی این بعد از مبارزات تکیه می کردند، ما را سوق می دادند به اینکه این جهتش را جبران کنید تقویت کنید و همین باعث شد که ما در این فعالیت ها در حدّ توان و بضاعت خودمان شرکت کنیم و بخصوص به بعد تبلیغاتی و فرهنگی اش اهمیت بدهیم.

اینکه من عرض کردم محرّک من در شروع این فعالیت ها همین جهت بود که ایشان تأکید می کردند برای تقویت بعد فرهنگی و تبلیغاتی مبارزه، ما هم روی حسن ظنّی که به فرمایشات ایشان داشتیم این را یک وظیفه مؤکدی برای خودمان می دانستیم و در حدّی که ازعهده ما برمی آمد دنبال می کردیم.

حضرتعالی که در مجلس خبرگان تشریف داشتید نقل است که یک مرتبه حضرت امام(س) مجلس خبرگان را به حضور در درس اخلاق آیت الله بهجت دعوت کردند. اگر خاطره ای در این خصوص دارید بفرمایید.

آنچه من نظرم هست این است که مرحوم آیه الله مشکینی(رض) که رئیس مجلس خبرگان بودند نقل می فرمودند که ما خدمت حضرت امام(س) شاید هم گفتند بارها برای مسائل اخلاقی و اینها مطرح کردیم و گفتیم به کی مراجعه کنیم در این گونه مسائل و ایشان می فرمودند به آقای بهجت مراجعه کنید، عرض می کردیم ایشان نمی پذیرند اباء دارند از اینکه مثلاً به این عنوان شناخته بشوند و مطرح بشوند و اینها، امام(س) می فرمودند که باز می فرمودند به ایشان مراجعه کنید اصرار کنید.

مرحوم امام(س) کس دیگری را به این عنوان معرفی نکردند. بنده هم از مرحوم آقا مصطفی(ره)شنیدم که می گفتند که حضرت امام(س) نظر خاصی به آقای بهجت دارند و گاهی برای بعضی حاجات و مشکلاتشان به ایشان ارجاع می دادند، حالا نمی دانم ذکر این مطلب چه اندازه بجاست: جناب آقای مسعودی که تولیت آستانه حضرت معصومه(س) را داشتند ایشان بخاطر اینکه اهل خمین بودند و به منزل امام(س)، زیاد رفت وآمد داشتند نقل می کردند که بارها اتفاق افتاد مشکلی برای امام(س) پیش آمد یا بیماری سختی مثلاً بستگانشان داشتند، ایشان مرا می فرستادند پیش آقای بهجت که برو ببین آقای بهجت چه می گویند و مکرّر اتفاق افتاد که ایشان می فرمودند بروید قربانی کنید گاهی یکی گاهی دو تا گوسفند قربانی کنید و من بلافاصله به دستور آقای بهجت و با پیشنهاد حضرت امام(س) می آمدم پیش فلان قصابی و گوسفند می گرفتم.

مرحوم آقامصطفی راجع به مقامات معنوی ایشان نقل می کردند، بنده هم بلاواسطه از خود آقا مصطفی شنیدم که می فرمودند امام(س) معتقدند آقای بهجت خیلی مقامات عالیه معنوی دارند و حتی در ذهنم هست که این تعبیر را کردند که ایشان موت اختیاری دارد، این را مرحوم آقامصطفی از امام(س) درباره آقای بهجت نقل می کرد. همچنین این داستان را افراد موثقی نقل کردند. حالا یادم نیست آقامصطفی نقل کردند یا کس دیگری که یک وقتی امام(س) متوجه شده بودند که آقای بهجت از لحاظ مسائل مادّی در تنگنا هستند، آن موقع مرحوم امام(س) با مرحوم آقای بروجردی رابطه خیلی نزدیکی داشتند؛ مرحوم آقای بروجردی تازه به قم تشریف آورده بودند و حضرت امام(س) یکی از عناصر اصلی در تثبیت مرجعیت ایشان و اقامت ایشان در قم بودند.
ایشان از آقای بروجردی یک هدیه ای را برای آقای بهجت گرفته بودند. وقتی آورده بودند، آقای بهجت قبول نکردند و ایشان هم خیلی نگران شده بودند که حالا من از آقای بروجردی به عنوان اجبار کمک گرفتم بروم پس بدهم زشت است سوء تفاهم می شود چه کارش بکنم.

بالاخره یک راهی به نظرشان رسیده بود که ایشان از مال خودشان به آقای بهجت تقدیم کنند و آن را خودشان بردارند آن را که از آقای بروجردی گرفته بودند، حالا من نمی دانم به چه صورتی این راه را انتخاب کرده بودند، بالاخره آقای بهجت هدیه از شخص امام(س) را از مال شخصی شان قبول کرده بودند اما اینکه از وجوهات بود و از مرحوم آقای بروجردی گرفته بودند ایشان این را نپذیرفتند، این نقلی است از آن وقت.
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
اشاره ای فرمودید به اینکه کرامت واقعی مرحوم آیت الله بهجت در حقیقت همان منظومه فکری و نظام فکری بود که بر اساس آن، رسالت و تکلیف خودش را تعریف کرده بود، اگر بخواهیم این را برای نسل کنونی باز کنیم و یا تدوین کنیم باید روی چه مؤلفه هایی انگشت بگذاریم در زندگی این بزرگمرد، چون حضرتعالی آن بعد کتوم بودن ایشان را مطرح کردید و فرمودید که اصلاً به غیر از این چند سال اخیر ایشان روی این مسأله مطرح نشده بود، کدام یک از ویژگیهای ایشان را ما باید در بین نسل جوان تبلیغ کنیم و خود ما هم روی آن تأسی کنیم؟

بنده خیال می کنم چیزی که در زندگی ایشان کاملاً بیّن بود و هر کس اندکی با ایشان معاشرت پیدا می کرد یا از فرمایشات ایشان استفاده می کرد متوجه می شد این بود که ایشان تمام سخنانشان و رفتارشان روی یک محور متمرکز بود وآن اینکه تقرب به خدای متعال یا کمال حقیقی برای انسان جز در سایه اطاعت خدا و عمل به دستورات شریعت حاصل نمی شود.

تکیه کلام ایشان انجام واجبات و ترک محرمات بود. هرکه از ایشان می پرسید چه باید بکنیم چه دستور اخلاقی شما توصیه می کنید محورش همین بود انجام واجبات ترک محرمات، تکیه کلام ایشان در تمام مدتی که ما خدمت ایشان
می رسیدیم و گاهی صحبت از مسائل اخلاقی و معنوی می شد، مسلّمات شریعت بود، این مطلب را بارها تکیه می کردند که اگر ما آنچه از شریعت می دانیم عمل کنیم خدا آنچه لازم باشد به ما خواهد فهماند، لزومی ندارد که بگردیم دنبال یک چیزهایی که خیلی مجهول هست و یک اسراری هست کسانی می دانند هیچ کس نمی داند، می فرمودند هرچه در شریعت بیشتر روی آن تأکید شده، آیات قرآن و روایات ،بیشتر به آن تأکید کرده دلیل آن است که آن راه ،راه تقرب به خداو مهمتر و مؤثرتر است.

ما برای اهمیت رفتارهایمان باید ببینیم خدا و پیغمبر به چه مطلبی بیشتر اهمیت دادند، این باورکردنی نیست که یک راهی برای تقرب به خدا باشد و آن را خدا اختصاص داده باشد به یک اشخاص خاصی بصورت یک سرّی نزد یک کسی باشد خدای متعال از همه بیشتر علاقه دارد که مردم به او نزدیک بشوند، اصل دستگاه نبوت و انبیاء و ائمه را برای این قرار داده که هرچه بیشتر مردم او را بشناسند و به او نزدیک بشوند به او راه پیدا کنند، آن وقت چطور ممکن است آنکه مهمترین راه است آن را مخفی کند از مردم، این معقول نیست.

حتماً آن چیزهایی که در شرع بیشتر به آن اهمیت داده شده آنها مقرّبیتش بیشتر است، آن چیزهایی که بیشتر نهی شده و تأکید شده معلوم می شود که آنها خیلی انسان را از خدا دور می کند تکیه کلام ایشان اینها بود، اما در بین مقوله های دینی و عبادی چیزهایی که ایشان خیلی به آنها اهمیت می دادند اصل نماز و توسل به اولیاء خدا مخصوصاً توسل به سیدالشهداء(ع) و وجود مقدس ولی عصر ارواحنا فداه اینها را بصورت های مختلف تأکید می کردند.

اما اینکه یک رمز و راز خاصی باشد و ب صورت سرّی باید به یک کسی بیان کرد، ایشان نه تنها چنین کاری نمی کردند که نفی می کردند، به هر صورت استدلال می کردند که چنین چیزی نیست و این برای این است که ما دنبال این می گردیم که برای نزدیک شدن به خدا یک راه کوتاه میانبری پیدا کنیم که با خواسته هایمان بسازد، دلمان می خواهد دلخواه خودمان عمل کنیم یک ذکری هم بگوییم که این ما را به خدا نزدیک کند، این مال تنبلی ماست والا راه همان است که خودش فرموده.

گاهی می فرمودند اگر آدم به همان چیزهایی که می داند و به مسلمات شرع عمل کند اگر لازم بشود در یک موقعیتی یک کاری انجام بدهد خدا از هر راهی باشد از راه یک انسانی، یک عالمی، جاهلی یا بچه ای حتی اتفاقی قضیه ای راه را به او نشان می دهد. فرض کنید آدم در کوچه دارد می رود می بیند کاغذ افتاده مچاله شده برای اینکه اسم خدا در آن باشد بر می دارد وقنی می خواهد ببیند که این چیست ،می بیند آن چیزی را که به درد او می خورد خدای متعال در همان کاغذ مچاله شده برای او مهیا فرموده، گاهی ممکن است آدم از یک کسی اتفاقاً یک حرفی بشنود او دارد برای خودش حرف می زند اما آن راهی باشد که خدا از همان راه به آدم نشان می دهد که چه کار باید بکند.

ایشان داستانی در همان وقت هایی که ما می رفتیم خدمت ایشان، نقل کردند که هم سبک تربیت ایشان را نشان می دهد و هم این نکته ای که اشاره کردم خدای متعال از چه راهی آدم را راهنمایی می کند روشن می شود. منزل ایشان در انتهای بن بستی بود که یک طرفش منزل ایشان بود و یک طرف منزل یک شخصی بود که همسایه نزدیکشان بود. دو سه تا بچه کوچک بودند از آن منزل می آمدند و می نشستند کنارمنزل و در واقع این زاویه مشترک بین منزل آقای بهجت و منزل همسایه بود.

بچه ها می نشستند آنجا روی سکو بازی می کردند، یک روز ما رفتیم درس ایشان با یک حالت بشّاشی فرمودند که من امروز یک چیزی از این بچه ها یاد گرفتم، تقریباً حاصلش را من به زبان خودم عرض می کنم عین عبارت های ایشان یادم نیست اما مضمونش این بود ما تعجب کردیم آقای بهجت از یک بچه ای که بازی می کردند سر کوچه چی یاد گرفته. فرمودند من اینجا نشسته بودم داشتم مطالعه می کردم یک فقیری آمد درب منزل و به این بچه ها گفت که برو از مامانت نانی چیزی برای من بگیر بیاور، آن بچه گفت که برو از مامانت بگیر، این فقیر گفت که من گرسنه هستم احتیاج دارم تو برو به مامانت بگو یک چیزی به من بدهد، دوباره خیلی صریح گفت برو از مامانت بگیر، دو سه مرتبه این تکرار شد تا این فقیر بالاخره دید نه این بچه ها از جایشان بلند نمی شوند رفت دنبال کارش.

آنکه من یاد گرفتم این است که اگر ما خدا را به اندازه مامان حساب می کردیم به اندازه اینکه این بچه می فهمد که هرچه می خواهد از مامانش باید بگیرد، اگر این را ما یاد می گرفتیم که هرچه می خواهیم برویم از خدا بخواهیم بار ما بسته می شد، مشکل ما این است که خدا را کاره ای نمی دانیم نمی رویم سراغ او، این را می فرمود من از یک بچه یاد گرفتم، خوب حالا برای تعلیم ما این را می فرمود چرا که مقام ایشان خیلی بالاتر از این حرف ها بود ولی منظورم این بود که خدا گاهی از راه یک بچه چیزی به آدم می آموزد اگر به آنچه ما می دانیم عمل کنیم خدا بلد است به ما بفهماند که چه کار باید بکنیم.

برداشت ما از فرمایشات شمااین است که آیت الله بهجت در حقیقت بنیانگذار یک مکتب جدیدی نبود بلکه همان سیره و سلوک معصومین علیهم السلام را احیا کردند و در این عصری که عرفان های کاذب دارد رشد می کند دکّه ها و دکان ها دارد باز می شود باز هم وجود مقدس آقای بهجت به نوعی پیامی برای معضلات امروز بود.

مرحوم آقای بهجت برای خودشان کأنّه یک رسالتی قائل بودند که در مقابل خرافات و دکان داری هایی که در این زمینه وجود دارد و کسانی به نام عرفان و مسائل اخلاقی و قطبی و مرشدی و این حرفها دکان داری می کنند و مردم را سرگرم می کنند برای خودشان یک رسالتی قائل بودند که با اینها مبارزه بکنند منتها مبارزه مثبت، یعنی به جای اینکه بگویند فلان کس دارد خطا می کند یا فلان فرقه چنین و چنانند ایشان این جهت را بیان می کردند که راه صحیح، پیروی از اهل بیت و عمل به دستورات شریعت است راه دیگری نیست.

بطور کلی سایر فرقه ها و راه ها و بدعت ها و همه اینها را نفی می کردند به صورت مبارزه مثبت یعنی با تثبیت اینکه راه فقط پیروی از اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین هست، سایر چیزها را نفی می کردند و شاید این روز را می دیدند ، آن وقت ها البته فرقه تصوف و اینها بود ولی این عرفانهای کاذب به این وسعت نبود اینها تازه رواج پیدا کرده هرگوشه ای یک کسی یک مغازه ای باز کرده و شاید به خاطر همین ها بود که ایشان این مسأله را خیلی روی آن تأکید می کردند که تنها عمل به دستورات شرع، انجام واجبات و ترک محرمات است که انسان را می تواند به سعادت برساند و از ویژگی های ایشان این بود که همیشه در فعالیت ها جنبه مثبت را تقویت می کردند یعنی به جای اینکه یکی یکی با این مکاتب انحرافی و خرافی مبارزه بکنند و اسم ببرند آن مکتب غلط است و فلان است، در مقابلش آن جهت مثبت را ارائه می دادند که اینها صحیح است و ما باید این جوری رفتار بکنیم.

حضرتعالی سالها در خدمت ایشان بودید هم در نماز برکاتی ایشان شرکت کردید، هم دردرس و محفل انس ایشان شرکت می کردید آیا شخصیتی مانند آقای بهجت با آن هروله هر روزش از مسجد تا حرم بی بی و زیارت عاشورا خواندنش که یادآور توحید و تولی و تبری است برای نسل های آینده، آیا یک چنین شخصیتی قابل تکرار هست یا نه؟

اولاً باید اعتراف بکنم که حضور بنده آن سالها در درس ایشان هیچ دلیلی بر اینکه بنده لیاقت استفاده از ایشان را داشتم نیست و خیلی متأسفم و باید اعتراف بکنم که علی رغم اینکه بیش از پانزده سال من مرتب در درس ایشان شرکت می کردم در امور معنوی و اینها لیاقت استفاده از بهره های معنوی ایشان را نداشتم، در حد همین چیزهایی که شنیدم و نمونه هایش را برایتان نقل کردم در همین حدها بود والا من اگر لیاقت داشتم در ظرف این پانزده سال اقلاً یک تکانی خورده بودم یک قدمی برداشته بودم که متأسفانه روز به روز بر گناهانم افزوده شده و بارم سنگین شده؛ اما نسبت به معرفت مقام ایشان حقیقت این است که دهان بنده کوچک تر از این است که راجع به چنین شخصیتهایی اظهار نظر بکنم که اینها در چه مقامی هستند و کسی مثل آنها هست یا نیست، آنچه من به طور کلی از آموزه های امثال مرحوم آیت الله بهجت و منابع فرمایشات شان (آیات و روایات) استفاده کردم این است که در هیچ حالی ما حق نداریم ناامید بشویم از وجود بندگان خاص خدا و خدا ذخائری دارد در میان بندگانش که همه را معرفی نمی کند، اولیاء خدا مستور هستند، گاهی مسائلی اقتضاء می کند که بعضی هایشان شناخته بشوند به اندازه ای که مردم لیاقت استفاده دارند.

شاید اساتید مرحوم آقای بهجت وکسانی که اساتید ایشان را دیده بودند فکر می کردند بعضی از اساتید کسی مثل آنها پیدا نخواهد شد، ما هم باور نمی کردیم که آقای بهجت چنین مقاماتی را دارند یعنی به عنوان یک بچه ای که آشنا شده بودیم و ایشان را به عنوان یک آدم متدیّن و متعبّد می دیدیم، اما معلوم شد ایشان مقاماتی دارند که به حسب حدس و گمان ما کمتر کسی به این مقامات نائل شده و خود اینکه آدم بتواند پنجاه سال این مقامات خودش را کتمان کند این چیزی شبیه معجزه است، جای این دارد که خیلی روی این تأمل بشود.

آنچه بعدها به طور یقین ثابت شد این است که ایشان از آغاز تکلیفش چیزهایی را داشته که ما بعد از هفتاد سال به آن نمی رسیم یعنی من بیش از شصت سال از تکلیفم می گذرد و همیشه هم دلم می خواسته که در این راه ها پیشرفتی بکنم اما به آنجایی که ایشان روز اول تکلیفش رسیده بوده نرسیدم، به فرض اینکه آخر عمرم برسم تازه شصت سال از ایشان عقبم و حالا این تازه چیزی است که به عقل من می رسد، اختلافات مراتب اولیای خدا چیزی نیست که به این سادگی ها قابل شناختن باشد، کی مقامش بالاتر است چقدر بالاتر هست اینها اثباتش خیلی آسان نیست.

ظهور کرامات و این چیزها خیلی دلیل نمی شود، عرض کردم تا چند سال اخیر چیزی از ایشان ظاهر نمی شد اما هیچ از مقامش کم نبود، خیلی مقامات عالی داشت ولی هیچ ظهوری نداشت و نمی گذاشت کسی متوجه بشود، شاید کسان دیگری هم باشند که خدا یک چنین تفضلاتی به آنها فرموده ما نمی شناسیم.

این که قضاوت بکنیم هیچ کس مثل ایشان نخواهد شد یا حتی الان هم وجود ندارد یک چنین ادعایی از دهان بنده خیلی بزرگ تر است ، ولی می شود گفت در بین کسانی که می شناسیم لااقل در این زمان کسی به پای ایشان نمی شناسیم و خیلی بعید می دانیم به این زودی ها کسی مثل ایشان پیدا بشود.
اما به ضرس قاطع آدم بگوید نخواهد شد و یا نیست، این یک ادعایی است که از امثال بنده برنمی آید، این کسان دیگری می خواهد که خودشان از این نمد کلاهی داشته باشند، مایی که پیاده ایم و از این دریا پایمان هم تر نشده حق نداریم در این مسائل اظهار نظر کنیم.

در رابطه با حفظ مسأله شریعت شما اشاره ای داشتید یک جا هم ما مطالعه ای داشتیم که ایشان حتی در ارتباط با خانواده طلاب هم وقتی چیزی را می فرستادند ،آن شریعت را کاملاًمراعات می کردند کما اینکه در رابطه با شما در یک جایی که ایام مبارزه تشریف داشتید همسر خودشان را فرستادند. در این باره اگر توضیحی دارید بفرمایید.

بله حدس ما و شاید بیش از حدس، یقین که ایشان نه تنها واجبات و محرمات را و مستحبات و اینها را حتی المقدور رعایت می کردند آداب شرعی و اجتناب از مکروهات را هم از نظر دور نمی داشتند و شاید بشود گفت که موردی پیش نمی آمد که عملاً بشود مستحبی را بجا آورد جایش باشد و ایشان اقدام نکنند یا مکروهی را بشود از آن اجتناب کنند و ایشان اجتناب نکنند.
نمونه های زیادی در طول سالهای زیاد اتفاق افتاده که من دیدم و همه اش یادم نیست ولی یک موردی که خیلی برای من جالب توجه بود همین نکته ای است که اشاره فرمودید. ما یک وقتی در جریانات بعضی مسائل و فعالیتهای سیاسی با دوستان تصمیم گرفته بودیم که یک مدتی متواری بشویم،از جمله آیت الله مشکینی مدتی به اردبیل تشریف بردند ، بعضی دوستان دیگر جاهای مختلف رفتند، بعضی ها هم زندانی بودند که به هر حال آن ارتباطهای پنهانی این اجتماع یا این هیئت کشف شد و بالاخره با توصیه بعضی کسانی که در خود زندان بودند ما بنا گذاشتیم که چندی در قم نباشیم. چند ماهی من به اطراف یزد و رفسنجان و آنجاها رفتم، آن وقت ها ما یک زندگی طلبگی ساده ای داشتیم و آنچنان هم نبود که اگر ما نباشیم، کسی رسیدگی به وضع خانواده مان بکند. بعد از چندی شاید پنج شش ماه گذشته بود از آن موقعیت، خانواده ما گفتند که یک روز همسر حضرت آیت الله بهجت منزل ما تشریف آوردند و یک کیسه برنج با مبلغی پول دادند به ما، و من تعجب کردم ایشان منزل ما را از کجا می دانستند و اینها وقتی می رفتند پشت سر ایشان نگاه کردم دیدم سر کوچه آقازاده شان ایستاده است.

حاصل جمع این اطلاعات این شد که مرحوم آقای بهجت مبلغی پول و یک کیسه کوچک برنج که می شد حمل بکنند این را توسط آقازاده شان فرستاده بودند درب منزل ما ولی برای اینکه مرد با خانواده ما تماس پیدا نکند همسرشان را هم فرستاده بودند که وقتی می خواهند تحویل بدهند خانمشان تحویل داده باشند. و این برای من سؤال شده بود که چرا آقازاده شان این هدایا را نیاورده بود خانواده ما نتوانسته بودند این را تحلیل بکنند که این سرّش چه بود، همان یک بار هم همسر ایشان تشریف آورده بودند درب منزل ما، بعدها من متوجه شدم که یکی از مکروهات این است که وقتی مرد خانواده ای درمسافرت است ،کراهت دارد که مرد دیگری در آن منزل برود و با همسر او صحبت کند، یکی از مکروهات این است که اگر کاری هم دارد حتی المقدور مرد با آن خانمی که شوهرش نیست صحبت نکند و ایشان برای اینکه این کارمکروه انجام نگیرد، آقازاده و همسر شان را فرستاده بودند مخصوصاً که همسرشان منزل ما را هم بلد نبودند آقازاده شان آن امانت را حمل کرده وسر کوچه داده بود به مادر خود و خودش رفته بود سر کوچه ایستاده بود و خانم آورده بودند آن مبلغ را به همسر ما مرحمت کرده بودند.

آن وقت من متوجه شدم که ایشان وقتی می خواهد یک کمکی برای کسی بکند تمام آداب شرعی و مستحبات و مکروهاتش را هم رعایت می کند که مبادا یک مکروهی در این جریان انجام بگیرد، حالا اگر مکروهی هم بود برای ایشان مکروه نبود اما راضی نبودند حتی فرزند ایشان هم مبتلا به انجام مکروهی در این جریان شوند. اولیای خدا چقدر ظرافت در رفتارها را رعایت می کنند و این نکته های ظریف و آدابی که در شرع مقدس وارد شده و رعایتش باعث تقرّب های جهشی می شود چه ارزشی به کارها می بخشد. بله این مکتب آقای بهجت است یعنی مکتب اهل بیت (سلام الله علیهم اجمعین) با رعایت تمام احکام واجب و مستحب و ترک محرمات و مکروهات.

در پایان اگر نکته خاصی دارید بفرمایید.
بنده چیز خاصی به نظرم نمی رسد عرض بکنم آنهایی هم که گفتم اتلاف وقتی بود برای شما یا کسان دیگری که بشنوند ولی اگر بنا باشد توصیه بکنم به همان چیزی توصیه می کنم که آقای بهجت به ما یاد دادند و آن توسل به اولیای خدا و در اینجا مخصوصاً برای ما قمی ها و ساکنین قم توسل به بارگاه حضرت معصومه(س) که ولی نعمت همه ما هستند و برکاتشان شامل حال همه شیعیان می شود و در درجه اول ما مسئولیت بیشتری برای شکرگزاری این نعمت و استفاده از این برکات و خدا محبت ما را نسبت به این خانواده و نسبت به شخص حضرت معصومه(س) بیشتر کند و ما را مشمول عنایاتشان قرار بدهد.
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
عکس: مسجد و محراب نماز حضرت آیت الله بهجت

تصاویر زیر مربوط به صبح روز تشییع پیکر مطهر حضرت آیت الله بهجت (ره) می باشد که عزاداران ، مقلدین و شاگردان با حضور در مسجد آن مرجع عالیقدر برای ایشان به عزاداری پرداختند.







 
بالا