سعدي گويد: پارسائي را ديدم بر كنار دريا كه زخم پلنگ داشت و به هيچ دارو بِه نميشد. مدتها در آن رنجور بود و شكر خداي عزوجل، علي الدوام گفتي. پرسيدندش كه شكر چه ميگويي؟ گفت: شكر آن كه به مصيبتي گرفتارم نه به معصيتي!