شعر بگوو

کاش بودی و دلم تنها نبود
تا اسیر غصه ی فردا نبود
کاش بودی تا برای قلب من
زندگی اینگونه بی معنا نبود

دورم ز تو ای خسته خوبان چه نویسم؟
من مرغ اسیرم به عزیزم چه نویسم؟
ترسم که قلم شعله کشد صفحه بسوزد
با آن دل گریان به عزیزم چه نویسم؟

تنهايي را دوست دارم زيرا دروغي در آن نيست...
تنهايي را دوست دارم زيرا خداوند هم تنهاست...
تنهايي را دوست دارم زيرا بي وفا نيست...
تنهايي را دوست دارم زيرا عشق دروغي در آن نيست...
تنهايي را دوست دارم زيرا تجربه کردم..
تنهايي را دوست دارم زيرا دلهاي شکسته هميشه تنهايند..

خوش به حال خدا که “لحظه به لحظه” با توست
و “من” همیشه درباره ی “تو” با “او حرف میزنم . . .

تـنـهـایـی یـعـنـی . . .

[SIZE=-0]عـاشـقـشـی . . .


[SIZE=-0]ولـی حـق نـداری بـهـش نـزدیـک بـشـی ![/SIZE]

[SIZE=-0]چـون اون دیـگـه تـنـهـا نـیـسـت . .[/SIZE][/SIZE]

بچه بودیم همه چشم های خیسمون رو می دیدند؛
بزرگ شدیم هیچ کس نمی بینه..

بچه بودیم توی جمع گریه می کردیم؛
بزرگ شدیم توی خلوت...

كاش نوشته هامو اوني ك ميخوام و تو ذهنمه ميخوند...كاش صدام ميزد....كاش بود...حرف ميزد باهام كاش...تنها انتظارم همينه همينتنهام خيلي ....
خدا كمكم كن...

ایشاا...اونی که تو ذهن شوما هس بیاد بخونه ما هم واست دعا می کنیم علی کوچولو :w16:

غم دنیاس اون بره و ترکت کنه ................هیچکسم نباشه که درکت کنه
غم دنیاس تو لحظه خدافظی..................بفهمی که دیگه بهش نمیرسی

من بدترین و بهترین روزای عمرم با توبود............................................تصورم خوب بود ازت اما چه سود اما چه سود
یه اشتباه چی داشت واسم خودخوری و هی سرزنش........................ازاین به من این دلو دست کسی نمیدمش

ای اشک ، گرم و آرام ببار بر گونه بیمار من ، ای غم ، تو هم لذت ببر از این همه آزار من

گر بدانم نیستی ، غمی نیست ز تنهایی / اینکه هستی و تنهایم ، غم دارم

ﺩﺭﺩﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻻﯾﮏ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺯﯾﺒﺎﺑﻮﺩ . ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺴﺘﻢﻣﮕﺮﺩﺭﺩ ﻫﻢ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯿﺸﻮﺩ ؟ﻫﯽ ﺭﻓﯿﻖ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﻣﻦ ...
ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﻡ ﻧﯿﺴﺖﺩﻟﻢ ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﺪ ﻭ ﻣﻦ ...
ﻓﻘﻂﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ .
ﺑﻪ ﻋﺒﻮﺭ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﻢ ﻭ ﺩﻏﺪﻏﻪ ﻫﺎﯼ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ...
ﺷﺎﯾﺪﺁﺭﺍﻡ ﺗــﺮ ﻣﯽ ﺷﺪﻡ ﻓﻘــﻂ ﻭ ﻓﻘـــﻂ ...
ﺍﮔﺮ ﻣﯿﻔﻬﻤﯿﺪﯼ ...
ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﻢ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﯽﻧﻮﺷﺘﻪ ﻧﺸﺪﻩﺍﻧﺪ !!

باران من

ای تو زیبای مهربان من

ای تو روح من . ای همه جان من

ای تک نشان بی نشان من

بی تو من همیشه تاریکم

کجایی روشنای آسمان من

بی تو من تا ابد یک کویرم

خورشید من دریای من باران من

سراغی بگیر از دلم

ای تو آغاز من ای تو پایان من

حرمت نگه دار گلم،دلم

کین اشک ها خون بهای عمر رفته ی من است

میراث من نه به قید قرعه نه به حکم عرف

یکجا سند زده ام همه را به حرمت چشمانت

مهر و موم شده با آتش سیگار متبرک ملعون....

زنده یاد حسین پناهی

واقعا مرسی
سنگ تموم گذاشتید
بازم سربزنید
مرسی
 

yaldayi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]کتیبه خوان خطوط قبایل دور
این,این سرگذشت کودکی است که به سرانگشت پا
هرگز دستش به شاخه هیچ آرزوئی نرسیده است
هرشب گرسنه می خوابید

زنده یاد حسین پناهی[/FONT]
 

yaldayi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان
نه به دستی ظرفی را چرک میکنند
نه به حرفی دلی را آلوده
تنها به شمعی قانعند
واندکی سکوت...
 
چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان
نه به دستی ظرفی را چرک میکنند
نه به حرفی دلی را آلوده
تنها به شمعی قانعند
واندکی سکوت...

کتیبه خوان خطوط قبایل دور
این,این سرگذشت کودکی است که به سرانگشت پا
هرگز دستش به شاخه هیچ آرزوئی نرسیده است
هرشب گرسنه می خوابید

زنده یاد حسین پناهی

مرسی دوسته من
 

alilogan

عضو جدید
تصویر باران، قدم بر دل میگذارد
و خزان از پلکان چشمانم سرک می کشدموسیقی باران در کوچه های دلتنگی ام مرا صدا می زندتا هوای نفس گیرم را از کنار بوته های یاس رها سازمو
امتداد تنهاییم را با فانوس انتظار روشن سازم
از حقیقت های تلخ خسته ام
 

باران 686

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نه بهار با هیچ اردیبهشتی،
نه تابستان با هیچ شهریوری،
و نه زمستان با هیچ اسفندی،
اندازه پاییز به مذاق خیابانها خوش نمی آید؛
پـائیز مــهری دارد کـه بـــَر دل هـر خیـابان می نشیند...
 

باران 686

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بی کلام این جا باش!
بودنت با دل من
بی صدا هم
زیباست
 

alilogan

عضو جدید
نوشتن زیباترین كار دنیاست

و زیبا تر از آن
چشم توست كه آن را می خواند
نوشتن یعنی نگاه كردن در چشم های تو
و من برای آنچه در دست دارم می نویسم
ماندن در یك قدمی لحظه های ناب
 

باران 686

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم به اندازه تمام روزهای پاییزی، گرفته است...
آسمان چشمانم به اندازه تمام ابرهای بهاری، بارانی است...
قلبم انگار به اندازه سردترین روزهای زمستانی، یخ زده است...
اما وجودم در کوره داغ تابستانی می سوزد...
چه چهار فصلی است سرزمین دقایق من......!!!!
 

alilogan

عضو جدید
آرزویم این است:


نرود اشک در چشم تو هرگز،
مگر از شوق زیاد،
نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز،

و به اندازه هر روز تو عاشق باشی،
عاشق آن که تو را می خواهد،
و به لبخند تو از خویش رها می گردد،

و تو را دوست داردبه همان اندازه که دلت می خواهد.
 

alilogan

عضو جدید
یک نفر....
یک جایی ....
در حال فکر کردن به توست
یک نفر ...
یک جایی ...
تموم رویاهاش لبخند توست
 

باران 686

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اشکهایم را نگه میدارم
چشمانم ازاشکی که درآن حلقه زده می درخشد
اما نمیگذارم قطره ای ازاین اشک بیرون بریزد
دردی تمام قفسه سینه ام را می فشارد
امانم رابریده است
نفس عمیقی میکشم
صورتم ازاشک پرمیشود
فشاردرد کمترآزارم میدهد
بین قلب و چشم همیشه ارتباط مستقیمی برقراراست
چه زمانی که عاشق میشوی و چه زمانی که شکست میخوری
 

باران 686

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
••• ﯾکـــــــــــ "ﺑــــــــــﺮﻭ" ﺑــﺮ ﺯﺑــآﻧــﻢ ﺁﻣــــــــــــــﺪ ••• ﺑــــــــــــﻪ ﺧــﺎﻃــــــــــﺮِ ﺗــــــ♥ــــــﻮ •••
ﻭ ﻫــــــــﺰﺍﺭﺍﻥ ﻫــــــــــﺰﺍﺭ "ﺑــــــــــــــﻤــــــــﺎﻥ" ﺩﺭ ﺩﻟـــــ♥ــــﻢ ﻣـﺎنـــــد ••• !!
 

alilogan

عضو جدید
از سکوت شب و بلندی های ماه که بگذریم


وقتی ناگهان غم دوری تو، سمت من کمانه می کند

کارد دلتنگی به استخوان ترانه ها می رسد و

کاری از دست و دل انعطاف واژها بر نمی آید..

به تمام شعرهای نصف و نیمه پشت پا می زنم،

چشمان تو مزین به تذهیب مژه هایت


زبان ادیبانه ای دارد به وضوح باران

که هیچ غزل ناگفته ای را از قلم نمی اندازد...
 

باران 686

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این نگاهت
چه استادانه
همهمۀ سکوت را می شکند
و من چه ناشیانه
تو را با واژه های پر سروصدا
می سُرایم..
وقتی از تو می نویسم
کلمات در برابر چشمانم می رقصند
حضورت در شعر من
موسیقی لطیفی ست که جهانم را می نوازد..​
 

alilogan

عضو جدید
چرا دوستت دارم؟
از گلوله نمی پرسند
از کجا آمده
معذرت هم نمی خواهد
از من نپرس چرا دوستت دارم
نه من می دانم
نه تو
 

باران 686

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امشب درمن غوغایی است
یک حس خوب باتوبودن
کنارپنچره
یک فنجان چای گرم
ستاره هایی که سوسو می زنند
ویک ماه زیبا
تمام اینها تداعی گرحضورتوست
امشب درمن غوغایی است
یک حس خوب باتوبودن
 

parsa913

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت ،
سرها در گریبان است .
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را .
نگه جز پیش پا را دید ، نتواند ،
که ره تاریک و لغزان است .
وگر دست ِ محبت سوی کس یازی ،
به اکراه آورد دست از بغل بیرون ؛
که سرما سخت سوزان است .
نفس ، کز گرمگاه سینه می اید برون ، ابری شود تاریک،
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت .
نفس کاین است ، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک ؟
 

alilogan

عضو جدید
شب از نیمه گذشت اما ،
چشام بی تو نمی خوابه
دل بی ســـر پناه من ،
واست هر لحظه بی تابه


شب از نیمـــه گذشت اما ،
هنــــوزم ، من فراموشم
واست حتی مهمم نیست ،
که با غصه هم آغوشم



دلم کِز کرده باز اینجا
میون باوری غمگیــن
یه بُغضی تلخ و ناپیدا ،
نشسته رو دلم سنگین



شب و زخم تب آلود و
من و این کوچه ی بیدار
یه حسِّ سرد و بی رونق ،
من و فانوسکی بیــــــزار


تموم نیمـــه شب ها رو ،
دلم با یاد تو ســـر کرد
نمیگم ، دیگه بیهودَ س
که چشمامو غمت تر کرد
 

alilogan

عضو جدید
بر زبان جاری نشد شوری که در جان داشتم
ور نه با تو گفتنی های فراوان داشتم

بی تو از ناگفتنی هایی که در دل مانده بود
کوه دردی بودم و سر در گریبان داشتم

روزها ابری که در هر سوی من گسترده بود
شب به یمن ابرهای تیره باران داشتم

سرد مهری از نگاهت سخت باور می شود
من به چشمان تو چون خورشید ایمان داشتم

دل به دریاها زدن قدری جنون میخواست آه
بی خود از فرزانه ای من چشم طوفان داشتم
 

alilogan

عضو جدید
پیش از این

بیدی نبودم که با این بادها بلرزم اما حالا
نسیم عبور تو هم مجنونم می کند!

 

alilogan

عضو جدید
بخوام از تو بگذرم من با یادت چه کنم
تورو ازیاد ببرم با خاطراتت چه کنم
حتی از یاد ببرم تو خاطراتت و
بگو من با این دله خونه خرابم چه کنم
 

alilogan

عضو جدید
می روم
بغض خواهی‌ کرد
اشک‌ها خواهی‌ ریخت
غصه‌ها خواهی‌ خورد
نفرینم خواهی‌ کرد
دوست‌ترم خواهی‌ داشت
یک شب فراموشم می کنی‌
فردایش به یادت خواهم آمد
عاشق‌تر خواهی‌ شد
امید خواهی‌ داشت
چشم به راه خواهی‌ بود
و یک روز
یک روز خیلی‌ بد
رفتنم را، برای همیشه، باور خواهی‌ کرد
ناامید خواهی شد
و من برایت چیزی خواهم شد
مثل یک خاطر ه ی دور
تلخ و شیرین ولی‌ دور ... خیلی‌ دور
و من در تمام این مدت
غصه‌ها خواهم خورد
اشک‌ها خواهم ریخت
خودم را نفرین خواهم کرد
تمام لحظه‌ها به یادت خواهم بودو امید خواهم داشت به پایداری عشق
و رفتن را چیزی جز عاشق ماندن نخواهم دانست
نخواهی فهمید
درکم نخواهی کرد
صحبت از عاشق بودن نیست... صحبت از عاشق ماندن است.
 

alilogan

عضو جدید
برای رفتن
چند روز طول می کشد تا پاهایم راضی شوند؟
چند ماه طول می کشد تا دهان ِ چمدان را ببندم؟
اما دلم...
بگو چند سال طول میکشد تا دلم راضی شود؟...
 

باران 686

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هـــــــر نفـــســــــ ،
درد اســـ ــــــ ــــت که ميکشـــم !!!
ای کــاش یا بـــــــــــودیـــــــ ،
یـــــا اصــــ ــﻼ نبودی !!!
ایـــــن که هســـ ـــــــ ـــــتی
و کنــــارم نيســــتی ...
دیـــــــــ ـــــوانه ام ميکنـــــ ـــــد.....
 

alilogan

عضو جدید

هواتو کردم

منه حیرون توی این روزا هواتو کردم
دلم میخوادت میخوام بیام تو آسمون دورت بگردم
هوایی میشم همون روزا که میبینم هوامو داری
میخوام بدونم تاکی میخوای ببینی و به روم نیاری
♫♫♫
دلمو دست تو دادم من دلتنگ احساسی
نمی ذاری که تنها شم تو رو من خیلی حساسی
دلمو دست تو دارم دلمو آسمونی کن
همیشه مهربون بودی دوباره مهربونی کن
♫♫♫

چه روزا حالمو دیدی
چه شبایی که رسیدی
تو صدای دل تنهای منو شنیدی
تو که دردامو میدونی
تو که چشمامو میخونی
بده بازم به دل من یه نشونی
♫♫♫
دلمو دست تو دادم من دلتنگ احساسی
نمی ذاری که تنها شم تو رو من خیلی حساسی
دلمو دست تو دارم دلمو آسمونی کن
همیشه مهربون بودی دوباره مهربونی کن
 

Similar threads

بالا