رد پای احساس ...

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هیچ کس با من در این دنیا نبود
هیچ کس مانند من تنها نبود
هیچ کس دردی ز دردم بر نداشت
بلکه دردی نیز بر دردم گذاشت
هیچ کس فکر مرا باور نکرد
خطی از شعری مرا از بر نکرد
هیچ کس معنای آزادی نگفت
در وجودم رد پایش را نجست
هیچ کس آن یار دلخواهم نشد
هیچ کس دمساز و همراهم نشد
هیچ کس جز من چنین مجنون نبود
در کلاس عاشقی دلخون نبود
 

Tybe Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ماه از پنجره کوچید
بهار از درخت
گوزن از قصه
و شعری که می گفتم
دیگر ادامه نیافت...
همه چیز تمام شد
سوار قطار شدی و رفتی
حالا باید
در شهری دور باشی
در قلب من چه کار می کنی!؟
رسول یونان
 

Tybe Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این شهر
شهر قصه های مادر بزرگ نیست!
که زیبا و آرام باشد
آسمانش را
هرگز آبی ندیده ام..
... من از اینجا خواهم رفت!
و فرقی هم نمی کند
که فانوسی داشته باشم یا نه!
کسی که می گریزد،
از گم شدن نمی ترسد!
رسول یونان
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

ايمان مي آورم به دوستي و صداقت قاصدک

سال هاست که ،

صدايم را شنيد ...

نگاهم را خواند ...

محبتم را فهميد ...

غصه هايم را گريست ...

خوشي هايم را خنديد ...

و همه شان را رساند به دوردست هاي خاکستري !

اين روزها ، بيشتر از هميشه ،

قاصدک را مي خوانم !

و "تو" امروز هر چه قاصدک ديدي ،

جز پيام دلتنگي هاي من چيزي از او نخواهي شنيد !...
 

HaQiQaT

عضو جدید
کاربر ممتاز

گاهی اوقات دستانم میلرزد
بغض میکنم
سایه ی سرد اشک رو تمام اندام نحیفم می افتد
از درون ریز ریز میشوم
اشک میریزم
آه میکشم
میشکنم...
دستان خودم را میگیرم تا از شدت لرزشش کاسته شود...
وبا خودم میگویم...
"اندکی صبر...
سحر نزدیک است..."
 

saba27

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
سخت ترين حس اينه كه بفهمي نه راه پس داري نه پيش..وبايد خودت را به دست تقدير بسپاري.واين چقدر تلخ است و چه اندازه سخت،كه روي دلت پا بگذاري و روياهايت و باورهايت را در قلب شكسته ات دفن كني و از احساست دم نزني..!
 

saba27

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
چشم هايم را به بيمارستان ميبرم. نمي دانم چه مرگشان شده!

هرشب در خواب جايشان راخيس مي کنند
 

saba27

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
چشم هايم را به بيمارستان ميبرم. نمي دانم چه مرگشان شده!

هرشب در خواب جايشان راخيس مي کنند
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رفتن همیشه باب میل نیست

گاه باید رفت

انقدر دور ...

باید رفت .......که دل بیطاقتی اش را درکوبش و ویرانی لحظه ها خلاصه کند ...

انقدر دور که فاصله ها خود از شرم عشق ویران شوند ....

انقدر دور که وصال را فقط خواسته ی دل میدانند ...

گاه رفتن ....گاه رفتن از عشقیست بی مثال در وادی زمان.....

و باید رفت ان زمان که دیگر برای دلت جایی نیست ........





Click here to view the original image of 1800x1287px.
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
خدايت بيامرزد سهراب!

دانستم راز شقايق ها را...

زندگي بايد کرد گاه با يک دل تنگ ... گاه يک دنيا ننگ !!

زندگي اجباريست...

چه علف باشم چه سنگ...

سهم من تنهائيست ...!*
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تو تنها راهی که مرا
به هزاران مقصد می برد
از آغاز اندیشۀ عشق
تا چیدن رنگین کمان از باران
وقتی که نیستی
دنیا چه اشتباه می شود
تا تو برگردی
و پروانه به گل برگردد
و من به آغوشت

 

Tybe Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مایک : تو یه روانی هستی و من عاشقتم ...
اَبی : من روانی نیستم
مایک : من الان بهت گفتم عاشقتم ولی تو فقط واژه روانیُ شنیدی،
این نشونه آدمای روانیه !
... حقیقت زشت
The Ugly Truth
 

saba27

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تـــا بــــوده همیــــن بــــوده


همیشــــــه دلتنــــگ اونــــی هستیــــــم کـــه نیستــــ...


و حوصلــــــه کســـــی رو نـــداریـــــم کــــه هستـــــ...


بعـــــد شکــــایتــــــ میکنیـــــم از تنهــــــاییـــــامــــون!!!
 

saba27

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دِلتَنگــے هـآیَمـ آنقَدر زیـآد شُدِه اَنـد کـِﮧ دیگـَر دَر هیچـ وآژِه اے جـآ نـِمــے شَوَند دِلَمـ بـودَنـَتـ رآ میخوآهـَد ، بـآ هَمــِﮧ نـَخوآستـَטּ هـآیـَتـ


[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]​
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دستهایت بوی آغوش

دلت بوی عشق

چشمانت بوی مهربانی

و لبانت بوی لبخند می دهد

چقدر معطری تو
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2][/h]
تلخم مثل خنده بی حوصله !!


مثل قهوه بی شکر !!


مثل شکلات تلخ نگاه ِ تو که بی رحمانه وسوسه ام میکند !!

 
  • Like
واکنش ها: RZGH
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2235

Similar threads

بالا