رد پای احساس ...

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
شکسته تموم بال و پر من
مرده تموم خیال و باور من
این سکوت سرد و مبهم
شده تنها یادگار همسفر من
قصه ی من از کجا شروع شد
مردن چرا همیشه شد سهم آخر من
 

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با قلم می گویم :
اي همـــزاد ، اي همـــراه ، اي هم سرنوشت
هر دومان حيـــــــــران بازي هاي دوران هاي زشت
شعر هايم را نوشتي ، دست خوش ...
اشك هايم را كجا خواهــــــــــي نوشت ؟؟؟

فريدون مشيـــــري
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن
به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن

بزار بهت گفته باشم که ماجرای ما و عشق
تقصیر چشمای تو بود ‌‌‌، وگرنه ما کجا و عشق ؟




رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن
به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن
بزار بهت گفته باشم که ماجرای ما و عشق
تقصیر چشمای تو بود ‌‌‌، وگرنه ما کجا و عشق ؟
سرم تو لاک خودم و دلم یه جو هوس نداشت
بس که یه عمر آزگار کاری به کار کس نداشت
تا اینکه پیدا شدی و گفتی ازاین چشمای خیس
تو دفتر ترانه هات یه قطره بارون بنویس
عشقمو دست کم نگیر درسته مجنون نمیشم
وقتی که گریه می کنی حریف بارون نمیشم
رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن
به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن
هنوز یه قطره اشکتو به صد تا دریا نمی دم
یه لحظه با تو بودنو به عمر دنیا نمی دم
همین روزا بخاطرت به سیم آخر می زنم
قصه عاشقیمونو تو شهرمون جار می زنم
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم باران می خواهد...


فقط باران..با یک بغض به اندازه تمام دلتنگی هایم..

بعد تو هم بنشینی کنار پنجره

و هردو باهم..قطره های باران را بشماریم..

یک

دو

سه

...

و بعد اصلا یادمان برود

که همه اینها خیال است..

من

تو

باران

...؟!
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
سهم من کجاست,کجابایدقدم بگذارم که کسی را له نکنم

سهم من کجاست,کجاباید دل ببندم که دیرنکرده باشم
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]سهم من کجاست؟؟؟ [/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]مگردیگرستاره ای باقی مانده است که سهم شبهای تاریک من باشد [/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]کجای این زمین خاکی کوله بارم راپایین بگذارم که توقف ممنوع نداشته باشد [/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]بگو,بگو کجا خستگی هایم را به درکنم که کسی نگوید[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif] ببخشیداینجا جای من است [/FONT]​
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
 

زيگفريد

عضو جدید
کاربر ممتاز
زماني که متولد شدم يکي تو گوشم گفت
تا آخر عمر با تو هستم
خنديدم و گفتم
تو کي هستي ؟
گفت
.
.

" تنهايي "
 

mosleh.bargh

عضو جدید
من را به غیر عشق به نامی صدا نکن
غم را دوباره وارد این ماجرا نکن
بیهوده پشت پا به غزلهای من نزن
با خاطرات خوب من اینگونه تا نکن
موهات را ببند دلم را تکان نده
در من دوباره فتنه و بلوا به پا نکن
من در کنار توست اگر چشم وا کنی
خود را اسیر پیچ و خم جاده ها نکن
بگذار شهر سرخوش زیبائیت شود
تنها به وصف آینه ها اکتفا نکن
امشب برای ماندنمان استخاره کن
اما به آیه های بدش اعتنا نکن....
:heart::heart::heart::heart::heart:
 

mosleh.bargh

عضو جدید
نیمه شب آواره وبی حس وحال...درسرم سودای جامی بی زوال
پرسه ای آغاز کردیم در خیال...دل به یاد آورد ایام وصال
از جدایی یک دو سالی می گذشت...یک دو سال ازعمررفت وبرنگشت
دل به یاد آورد اول بار را...خاطرات اولین دیدار را
آن نظربازی و آن اسراررا...آن دو چشم مست آهووار را
همچو رازی مبهم و سر بسته بود...چون من از تکرار او هم خسته بود
آمد و هم آشیان شد با من او...هم نشین و هم زبان شد با من او
دامنش شد خوابگاه خستگی...اینچنین آغاز شد دلبستگی
وای از آن شب زنده داری تا سحر...وای از آن عمری که با او شد بسر
مست او بودم زدنیا بی خبر...دم به دم این عشق می شد بیشتر
آمد و در خلوتم دمساز شد...گفتگوها بین ما آغاز شد
 

افشـین

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دلتنگی های من !

دلتنگی های من !


از خودت می پرسم ای زیباتر از زیبای من


ناز بهتر یا وفا یا عشق بی حاشای من ؟

روزگار آشفته تر یا روز من یا زلف تو ؟

شب سیه تر یا دو چشمت یا همه دنیای من ؟

زندگی جانبخش تر یا صبح یا لبخند تو ؟

قهر تو غمناک تر یا هجر یا آوای من ؟

خنده من شادتر یا آسمان یا چشم تو ؟

ناله من زارتر یا غصه یا غم های من ؟

آتش دل گرم تر یا مهر یا آغوش تو ؟

عهد تو بی پایه تر یا باد یا فردای من ؟

گل خیال انگیزتر یا بوسه یا دیدار تو ؟

غم ملال انگیز تر یا ناله گیرای من ؟

در کشیدن ، هجر بهتر یا بلا یا ناز تو ؟

در شنیدن ، نام تو یا شعر شور افزای من ؟


 

artmiss

عضو جدید
میان ماندن و رفتن خطر باید کرد
آنکس که میرود، مقصر نیست به هر دلیلی که باشد
مهم گذشتن از گذاشته هاست
جایز ندید که بماند
دلتنگش میشود
دنیا کوچک است
خیلی
شاید روزی برگشت
 

Arman K

عضو جدید
کاربر ممتاز
رفتن؟؟؟!!!
معنایش را نمی فهمم مگر اینکه با مرگ توام باشد.
برای من یک گناه است تو را نمی دانم.
از خاطره ها نمی شه گذشت
از گذشته ها نمی شه گذشت
آخر من با آنها زنده ام...
دل همیشه پای قرارش می ماند
چه بمانند چه نمانند
مهم دل است که می داند باید بماند
چرا باید رفتنی باشد تا برگشتنی بوجود آید؟؟
وقتی باید ماند و بود، چرا باید رفت؟
دنیا بزرگ است آنقدر بزرگ که می تواند ما را در خود محو کند
ما نباید محو شویم...:gol:
 

Arman K

عضو جدید
کاربر ممتاز
زيباترين تصويري که در زندگانيم ديدم نگاه عاشقانه و معصومانه تو بود
زيباترين سخني که شنيدم سکوت دوست داشتني توبود
زيباترين انتظار زندگيم حسرت ديدار توبود
زيباترين لحظه زندگيم لحظه با تو بودن بود
زيباترين هديه عمرم محبت توبود
زيباترين تنهاييم گريه براي توبود
زيباترين اعترافم عشق توبود
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
چيزي بگو بگذار تا هم صحبتت باشم
لختي حريف لحظه هاي غربتت باشم
اي سهمت از بار امانت هر چه سنگين تر
بگذار تا من هم شريك قسمتت باشم
تاب آوري تا آسمان روي دوشت را
من هم ستوني در كنار قامتت باشم
سنگي شوم در بركه ي آرام اندوهت
يا شعله واري در خمود خلوتت باشم
زخم عميق انزوايت دير پاييده است
وقت است تا پايان فصل عزلتت باشم
صورتگر چشمان غمگين تو خواهم بود
بگذار همچون آينه در خدمتت باشم ...
 

MEMOL...

عضو جدید
کاربر ممتاز
باور می کنم

وقتی که دره ­های درد

بر پیشانی­ ام

تنها چند خط ساده است ...

باور می­ کنم

آیینه­ ها نیز دروغ می­ گویند ...!


 

Arman K

عضو جدید
کاربر ممتاز
با حترام سلامت مي گويم و هزار گلپونه بوسه به چشمانت هديه مي دهم.
قابل ناز چشمانت را ندارد.
ديرروز يادگاري هايت همدم من شدند
و به حرفهاي نگفته من گوش دادند.
خودکارم را از ابر پر مي کنم و برايت از باران مي نويسم.
به ياد شبي مي افتم که تو را ميان شمع ها ديدم.
دوباره مي خواهم به سوي تو بيايم.
تو را کجا مي توان یافت؟
در نیمه شب در حیاط خانه
یا کنج دیوارها
 

Arman K

عضو جدید
کاربر ممتاز
رویای با تو بودن را نمیتوان نوشت،
حتی نمی توان سرود.
با تو بودن قصه شیرینی است
کنار پنجره نشسته ام و چشم به باغ پرشكوه خاطره ها دارم!
صداي گامهاي استوارت به گوشم مي رسد،
فقط تويي كه در باغ خاطره ها به كوچه تنهايي من پا گذاشته اي!
 

Arman K

عضو جدید
کاربر ممتاز
خيلي سخته كه دلي روبا نگات دزديده باشي
وسط راه اما ازعشق،يه كمي ترسيده باشي
خيلي سخته كه بدونه واسه چيزي نگراني ازخودت مي پرسي يعني،ميشه اون بره زماني؟
خيلي سخته توي پاييزباغريبي آشنا شي اما
وقتي كه بهار شد يه جوري ازش جداشي
خيلي سخته يه غريبه به دلت يه وقت بشينه بعد به اون بگي كه چشمات نمي خواد اونو ببينه
خيلي سخته كه ببيني كسي عاشقيش دروغه
چقدر از گريه اون شب،چشم تو سرش شلوغه
خيلي سخته واسه اون بشكنه يه روز غرورت اون نخواد ولي بمونه هميشه سنگ صبورت
خيلي سخته بري يكشب واسه چيدن ستاره ولي تا رسيدي اونجا ببيني روزشد دوباره
 

Arman K

عضو جدید
کاربر ممتاز
برام دعا كن عشق من، همين روزا بميرم ...

آخه دارم از رفتن بدجوري گُر ميگيرم ...
دعا كنم كه اين نفس،تموم شه تا سپيده ...
كسي نفهمه عاشقت، چي تا سحر كشيده ...
اين آخرين باره عزيز،دستامو محكمتر بگير ...
آخه تو كه داري ميري،به من نگو بمون نمير ...
گاهي بيا يه باغ سبز،درش بروت بازه هنوز ...
من با تو سوختم نازنين،باشه برو با من نسوز ...
اگه يروز برگشتي و گفتن فلاني مرده ...
بدون كه زير خاك سرد حس نگاتو برده
گريه نكن براي من قسمت ما همينه ...
دستامو محكمتر بگير لحظه ي آخرينه ...
اين آخرين باره عزيز،دستامو محكمتر بگير ...
آخه تو كه داري ميري،به من نگو بمون نمير ...
گاهي بيا يه باغ سبز،درش بروت بازه هنوز ...
من با تو سوختم نازنين،باشه برو با من نسوز ...
برام دعا كن عـــــــــشــــــــــق من ...
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی

چه حکایت از فراقت که نداشتم و لیکن
تو چو روی باز کردی در ماجرا ببستی

نظری به دوستان کن هزار بار از آن به
که تحیتی نویسی و هدیتی فرستی

دل دردمند ما را که اسیر توست یارا
به وصال مرهمی نه، چون به انتظار خستی

نه عجب که قلب دشمن شکنی به روز هیجا
تو که قلب دوستان را به مفارقت شکستی

برو ای فقیه دانا به خدای بخش ما را!
تو و زهد و پارسایی من و عاشقی و مستی

دل هوشمند باید که به دلبری سپاری
که چو قبله ات باشد به از آن که خودپرستی

چون زمام بخت و دولت نه به دست جهد باشد
چه کنند اگر زبونی نکنند و زیردستی

گله از فراق یاران و جفای روزگاران
نه طریق توست
سعدی کم خویش گیر و رستی
 

آیاتای

عضو جدید
با تو می توان

با تو می توان بهار شد
می توان هزار شعر عاشقانه را
سرود و ماندگار شد
با تو می توان در این دیار پر فریب
ره نورد جاده های روزگار شد

با تو، می توان دوباره دید
چهار فصل سال را
بر تن تمام روز های سال
رنگ دل کشید و یادگار شد

می توان در کنار تو به جنگ روزگار رفت
یا که با درخت سبز صلح
تا همیشه
همدیار شد

با تو، می توان ستاره چید
می توان به آسمان نگاه کرد و بی قرار شد
می توان جدا شد از زمین و از زمان
ابر شد
پرنده شد
رنگ روح یار شد

می توان دواند ریشه در زمین
می توان درخت شد
جوانه زد
بهار شد...
 

bahareh s

عضو جدید
کاربر ممتاز


امروز که محتاج توام جای تو خالیست
فردا که می آیی به سراغم نفسی نیست
بر من نفسی نیست ، نفسی نیست
در خانه کسی نیست
نکن امروز را فردا
بیا با ما که فردایی نمی ماند
که از تقدیر و فال ما
در این دنیا کسی چیزی نمی داند
تا آینه رفتم که بگیرم خبر از خود
دیدم که در آن آینه هم جز تو کسی نیست
من در پی خویشم به تو بر می خورم اما
در تو شده ام گم به من دسترسی نیست
نکن امروز را فردا
دلم افتاده زیر پا
بیا ای نازنین ای یار
دلم را از زمین بردار
در این دنیای وانفسا
تویی تنها ، منم تنها
نکن امروز را فردا ، بیا با ما ، بیا تا ما
امروز که محتاج توام جای تو خالیست
فردا که می آیی به سراغم نفسی نیست
در این دنیای نا هموار
که می بارد به سر آوار
به حال خود مرا نگذار
رهایم کن از این تکرار
آن کهنه درختم که تنم غرقه ی برف است
حیثیت این باغ منم
خار و خسی نیست

 

@spacechild@

عضو جدید
پشت قاب نگاه های ساکتمان...
و این همه رنگ و بی رنگ حرف های بی دغدغه...
که تو می گویی...و من حس می کنم...
که من می گویم...و تو ساده و بی پروا به حافظه داریشان...
پشت تمام خاطرات آمده و نیامده...
بیا سوگند یادکنیم به نام احساس...
به نام مهربانی...
به نام عشق...
بیا سوگند یاد کنیم
که درخاطر یکدیگر همچون کوه بمانیم...
ونگذاریم سرد و گرم لحظه ها...
قهوه تلخمان کند برای یکدیگر!
...
بیا سوگند یاد کنیم.
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
شاید امشب به یادت بیایم
با بالهای خیال و کفشهایی از جنس امیدهای وارونه
از آسمان میآیم
از راه کهشانهای پروانه ای
با حضور دلگرم کننده ی ستاره های دیوانه
آری همان
ستاره های دنباله دار منظومه ای
حتی اگر درها راببندی
دیوارها را بلند تر کنی
امشب با یادت خواهم آمد
میدانم که همیشه
فراموش میکنی پنجره ها ی خیالت را به روی من ببندی
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2235

Similar threads

بالا