رباعی و دو بیتی

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
حافظ

حافظ

چون غنچهٔ گل قرابه‌پرداز شود
نرگس به هوای می قدح ساز شود

فارغ دل آن کسی که مانند حباب
هم در سر میخانه سرانداز شود
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ته که نوشـــم نه‌ای نیشم چرایی؟
ته که یارم نه‌ای پیشــــــم چرایی؟


ته که مرهــــم نه‌ای بر داغ ریشم
نمک پاش دل ریشــــــم چرایـــی؟


"بابا طاهر":gol:
__________________
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سعدی

سعدی

منعم که به عیش می‌رود روز و شبش
نالیدن درویش نداند سببش

بس آب که می‌رود به جیحون و فرات
در بادیه تشنگان به جان در طلبش
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ماهی که قدش به سرو می‌ماند راست
آیینه به دست و روی خود می‌آراست

دستارچه‌ای پیشکشش کردم گفت
وصلم طلبی زهی خیالی که توراست

حافظ.....:gol:







 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
وحشی

وحشی

تا شکل هلال گردد از چرخ پدید
کز بهر در شادی عید است کلید

روز وشب عمر بی زوالت بادش
مستلزم اجر روزه و شادی عید
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
بابا طاهر:gol:
دلم از درد تنهــایی فغــون بی

نشونش ناله‌های بی‌نشون بی

اگر روزی دم از عشقش نگویم
تمــوم آســمونم سـرنگـون بی


 

zahra97

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما خرقه ی زهد بر سر خم کردیم
با آب خرابات تیمم کردیم
شاید به در مدرسه ها دریابیم
آن عمر که در مدرسه ها گم کردیم
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
ایمان درست عشق کیشان دارند

هرچند که ظاهری پریشان دارند

مفتاح حقایقی که میجوئی فیض

زیشان غافل مشو که ایشان دارند
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
با رب تو مرا بخواهش من مگذار

جان را بهوای طاعت تن مگذار

جان صاف کش میکده تقدیس است

معتاد صفا بدردی من مگذار
 

صخا

عضو جدید
ناكرده گنه دراين جهان كيست بگو
آنكس كه گنه نكرد و چون زيست بگو
من بد كنمو تو بد مكافات دهي
پس فرق ميان منو تو چيست بگو
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
حیران خودم که از کجا می‌آیم

از بهر چه آمدم چرا می‌آیم

خواهم بکجا رفت چه از مردودی

نی دوزخ و نی بهشت را می‌شایم
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
حافظ

حافظ

لب باز مگیر یک زمان از لب جام
تا بستانی کام جهان از لب جام

در جام جهان چو تلخ و شیرین به هم است
این از لب یار خواه و آن از لب جام
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
نسيمی کز بن آن کاکل آيد
مرا خوشتر ز بوی سنبل آيد
چو شب گيرم خيالش را در آغوش
سحر از بسترم بوی گل آيد

 

صخا

عضو جدید
گويند بهشت و حور عين خواهد بود
آنجا مي ناب و انگبين خواهد بود
گر ما مي معشوق گزيديم چه باك
چون عاقبت كار چنين خواهدبود
 

صخا

عضو جدید
گويند بهشت و حور عين خواهد بود
آنجا مي ناب و انگبين خواهد بود
گر ما مي و معشوق گزيديم چه باك
چون عاقبت كار چنين خواهد بود
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
بهایی

بهایی

بر درگه دوست، هر که صادق برود
تا حشر ز خاطرش علائق برود

صد ساله نماز عابد صومعه‌دار
قربان سر نیاز عاشق برود
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
آن لطف که در شمایل اوست ببین

وآن خندهٔ همچو پسته در پوست ببین

نی‌نی تو به حسن روی او ره نبری

در چشم من آی و صورت دوست ببین
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
هرچند که هست عالم از خوبان پر

شیرازی و کازرونی و دشتی و لر

مولای منست آن عربی‌زادهٔ حر

کاخر به دهان حلو می‌گوید مر
 

صخا

عضو جدید
گريك نفست ز زندگاني گذرد
مگذار كه جز به شادماني گذرد
زنهار كه سرمايه ملكت به جهان
عمر است چنان كش گذراني گذرد
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
به قربون خم زلف سياهت
فدای عارض مانند ماهت
ببردی دين فائز را به غارت
تو ماهی، خيل مژگانها سپاهت
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
هر چند كه گرد من برانگيخته اي
باران بلا بر سر من ريخته اي

چون اشك مرو ز پيش چشمم كه هنوز
چون ناله به دامان دل آويخته ايي
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
آن یار که عهد دوستاری بشکست

می‌رفت و منش گرفته دامان در دست

می‌گفت دگرباره به خوابم بینی

پنداشت که بعد از آن مرا خوابی هست
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
دانی که چرا بر دهنم راز آمد

مرغ دلم از درون به پرواز آمد؟

از من نه عجب که هاون رویین‌تن

از یار جفا دید و به آواز آمد
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر ساعتم اندرون بجوشد خون را

واگاهی نیست مردم بیرون را

الا مگر آنکه روی لیلی دیدست

داند که چه درد می‌کشد مجنون را؟
 

Similar threads

بالا