در وصف بهار(شعر،نثر،حكايت و ...)

cartoon

عضو جدید
و مرا بند بند حفظی
از آن بند سبز دفترم
تا سیب های نچیده ی نگاهم
وقتی به واژه های
سیاه و سپیدم رنگ پاشیدی
وبه نوشته هایم طعم
نوروز را به نام
ماهی ی چشمان تو
وعده دادم به تنگ دلم
هنوز
هنوز عطر بودنت
لای لحظه های کاغذم
نفس می کشید که
با سین سادگی ات
سبز شدی
روی هفت سین دلم
و بند بند مرا حفظی
از آن بند سبز دفترم
تا سیب های نچیده ی نگاهم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
شاید بهار هم ، شبی از دوردست ِخویش

تن در دهد به سوز ِ زمستان ِ عاشقی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو

به هواداری آن عارض و قامت برخاست :gol:


 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
زان سوی بهار و زان سوی باران
زان سوی درخت و زان سوی جوبار
در دورترین فواصل هستی
نزدیک ترین مخاطب من باش
نه بانگ خروس هست و نه مهتاب
نه دمدمه ی سپیده دم اما
تو اینه دار روشنای صبح
در خلوت خالی شب من باش


شفیعی کدکنی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
من به باغ گل سرخ
همره قافله رنگ و نگار
به سفر رفتم
از خاک به گل
رقص رنگین شکفتن را
در چشمهء نور
مژده دادم به
بهار
من به باغ گل سرخ
زیر آن ساقه تر
عطر را زمزمه کردم تا صبح
من به باغ گل سرخ
درتمام شب سرد
روشنایی را خواندم با آب
و سحر را به گل و سبزه بشارت دادم


 

Elham.M

عضو جدید
اینك بهــار

اینك بهــار

اینك بهــار


بوی باران، بوی سبزه، بوی خاك
شاخه های شسته، باران خورده، پاك
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس رقص باد
نغمه شوق پرستو های شاد
خلوت گرم كبوترهای مست
نرم نرمك می رسد اینك بهار
خوش به حال روزگار!
خوش به حال چشمه ها و دشت ها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها
خوش به حال غنچه های نیمه باز
خوش به حال دختر میخك كه می خندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب
ای دل من گرچه در این روزگار
جامه رنگین نمی پوشی به كام
باده رنگین نمی نوشی ز جام
نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می كه می باید تهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر كامی نگیریم از بهار
گر نكوبی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ

::: زنده یاد فریدون مشیری :::
 

Similar threads

بالا