خودتو با یه شعر وصف کن...!

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد


 

NGH

عضو جدید
ماییم و نوای بینوایی
بسم الله اگر حریف مایی
افلاس خزان جان فروشیم
خز پاره کن و پلاس پوشیم
از بندگی زمانه ازاد
غم شاد به ما و ما به غم شاد
 

elva

عضو جدید
ماییم که گه نهان و گه پیداییم
گه مومن و گه یهود و گه ترساییم

تا این دل ما قالب هر دل گردد
هر روز به صورتی برون می آییم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
نگو از گل ، نگو از یخ
که در پاییزم
نگاهم کن ، نگاهم کن
چه دردانگیزم
با من نه گل ، نه آواز
نه آسمان ، نه پرواز
گل مرده ی آوار برگم
پاییزی ام ، هم فصل مرگم
اگر در شب ، اگر در باد
اگر در اشک می رویم
کدامین گل به کدامین باغ ؟
من از پاییز می گویم
اگر ماهم ، اگر خورشید
اگر هم بغض باران
همه عشقم همه بخشش
از اینجا تا بهاران
 

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خمشوم و او در فغان و در غوغاست ...
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
:gol:از همه سوی جهان جلوه‌ی او می‌بینم
جلوه‌ی اوست جهان کز همه سو می‌بینم
چشم از او جلوه از او ما چه حریفیم ای دل
چهره‌ی اوست که با دیده‌ی او می‌بینم
تا که در دیده‌ی من کون و مکان آینه گشت
هم در آن آینه آن آینه رو می‌بینم
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
سالهاست راه را روي خودم بسته ام
جائي ميان تاريكخانه دلم نشسته ام
از بس كه جفا ديده ام ز روزها
دل را به ظلمت شبها سپرده ام
كوشش براي رسيدن به خود ولي
بارها عهد خودم را خودم شكسته ام
بايد گذركنم از خود سوي خويشتن
اما چه حيف كه خودي پاي بسته ام
بغضم پر حرفهاي درد آلود است
از بس كه گفتم و حرفم را نگفته ام
كاش اين دل ديوانه ام سبك شود
يعني غل و زنجير را از آن گسسته ام؟؟
اين جا هوا پر سرماي نبودن است
راستي اين را نگفته ام كه چقدر خسته ام
 

Erfan_K

عضو جدید
کاربر ممتاز
قومی متحیرند اندر ره دین **** قومی به گمان فتاده در راه یقین

می ترسم از آنکه بانگ آید روزی **** کای بی خبران راه نه آنست و نه این








.
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
همچو نی می نالم از سودای دل
آتشی در سینه دارم جای دل

من که با هر داغ پیدا ساختم
سوختم از داغ ناپیدای دل
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
خسته ام از آرزوها ، آرزوهاي شعاري
شوق پرواز مجازي ، بالهاي استعاري

لحظه هاي کاغذي را، روز و شب تکرار کردن
خاطرات بايگاني،زندگي هاي اداري


آفتاب زرد و غمگين ، پله هاي رو به پايين
سقفهاي سرد و سنگين ، آسمانهاي اجاري


با نگاهي سر شکسته،چشمهايي پينه بسته
خسته از درهاي بسته، خسته از چشم انتظاري


صندلي هاي خميده،ميزهاي صف کشيده
خنده هاي لب پريده ، گريه هاي اختياري


عصر جدول هاي خالي، پارک هاي اين حوالي
پرسه هاي بي خيالي، نيمکت هاي خماري


رو نوشت روزها را،روي هم سنجاق کردم:
شنبه هاي بي پناهي ، جمعه هاي بي قراري


عاقبت پرونده ام را،با غبار آرزوها
خاک خواهد بست روزي ، باد خواهد برد باري


روي ميز خالي من، صفحه ي باز حوادث
در ستون تسليتها ، نامي از ما يادگاري
 

amator-2

عضو جدید
دفتر عمر مرا دست ایام ورقها زده است،
زیر بار غم عشق قامتم خم شد و پشتم بشکست،
در خیالم اما تویی آن قامت بالنده هنوز،
منم آن عاشق بازنده هنوز....
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دل به رویای خوش خاطره ها می بندم
باز هم خاطره ها دست مرا می گیرد.:gol:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
به کجا آورد این امید ما را؟
به کجا آورد ما را؟
به کجا آورد ما را؟
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما از تو نداریم به غیر تو تمنا
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]افسوس بر آن دیده که روی تو ندیده ست[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] یا دیده وبعد از تو به رویی نگریده ست [/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]گر مدعیان نقش ببینند پری را[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] دانند که دیوانه چرا جامه دریده ست[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]سر قلم قدرت بیچون الهی [/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] در روی تو چون روی در آیینه پدید است[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]ما از تو نداریم به غیر تو تمنا[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] حلوا به کسی ده که محبت نچشیده ست[/FONT]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد

اگر تو بازنگردی
امید آمدنت را به گور خواهم برد
و کس نمی داند
که در فراق تو دیگر
چگونه خواهم زیست؟
چگونه خواهم مرد؟
:que:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تار پودِ هستیم بر باد رفت ،امّا نرفت
عاشقی ها از دلم ، دیوانگی ها از سرم
 

amator-2

عضو جدید
چه خوش لحظه هاي که دزدانه از هم
نگاهي ربوديم و رازي نهفتيم
چه خوش لحظه هاي که مي خواهمت را
به شرم و خموشي نگفتيم و گفتيم...:gol:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
من می شناسم این دل مجنون خویش را
پندش مگوی که بی حاصل است این :gol:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
در گشودند به باغ گل سرخ
و من دل شده را
به سراپرده رنگین تماشا بردند
من به باغ گل سرخ
با زبان بلبل خواندم
در سماع شب سروستان دست افشاندم
در پریخانه پر نقش هزار اینه اش
خویشتن را به هزاران سیما دیدم
با لب اینه خندیدم
 

Similar threads

بالا