حکایت

یه پسره

عضو جدید
جریان از این قرار که سه تا رفیق بودن میخواستن به دختره تجاوز کنن اولی میره تو اتاق کارشو انجام میده میاد بیرون دومی همینطور سومیه میره تو یه ساعت دوساعت میگذره میگن بریم تو ببینیم چی کار داره میکنه میرن میبینن هم شاهرگ خودشو زده هم مال دختره رو باخون رو دیوار نوشته نامردا آبجیم بود..............................
 

Similar threads

بالا