حقیقت

_narjes

عضو جدید




حال من از شما میپرسم
ایا وجود خدا را باوردارید؟
ایا به ادیان و فرستادگان خدا را اعتقاد دارید؟
ایا این جهان را فانی می انگارید یا پایانی الهی برای ان تصور میکنید؟
ایا مسیر شیطان را برای سعادت برگزیدید؟
ایا فکر میکنید شیطان و خدایی در این دنیا وجود ندارد و فقط ما هستیم؟
و.................
برای دانستن بپرسیم و برای یافتن حقیقت تحقیق کنیم
برای تقویت ایمانمان فکر کنیم
وبه عقاید دیگران احترام بگذاریم...........
ممنونم:gol::gol::gol::gol::gol:
بله خدا رو باور دارم با تمام موجودم :D
به ادیان و فرستادگان هم اعتقاد دارم
این جهان یه جایی واسه آزمایش ماست پس با این دید و اعتقاد به معاد بله فانی .ما متعلق به این جهان نیستیم یه مسافریم که دیر یا زود میریم ;)
راه شیطان معلومه....هر کسی با رفتار و کردار خودش راهش رو بر می گزینه من اگر حتی خودم نخوام راه شیطان رو برم اما به هر نحوی ازش پیروی کنم راهم راهه شیطانه....سعی می کنم که راهم این نباشه ;)
این فکر اشتباهه که وجود هر دو رو منکر شم مطمئنا هر دو وجود دارن منم انکارشون نمی کنم ;)
ممنون از استدلالهایی که آوردی ;)
 

ghacedak

عضو جدید
باااااااااااااااااااااور؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من خدا رو با تمام وجودم باور دارم ،چون اونو بارها و بارها تو زندگیم دیدم، حسش کردم،تنها کسی که تو تنهایی هام منو تنها نذاشته خدا بوده
خداااااااااااااااااااااااجون عاشقتم:gol::gol::gol:
 

fayazbahram

عضو جدید
کاربر ممتاز
بحث خوبیه ، خیلی خوب
ولی بهتره منطقی تر ادامه بدیم

چند وقت پیش یه نفر تو همین باشگاه یه چیزی گفت که خیلی جالب بود
یافته های تاریخی نشون داده اند که انسان های اولیه نمی تونستن با یکدیگر حرف بزنن و با ایما و اشاره و نقاشی ارتباط برقرار میکردن

اما تو روایات داریم که حضرت آدم و حوا و هابیل و قابیل حرف میزده اند ، پس آیا آدم و هوا اولین آدم ها نبوده اند ؟؟؟
آیا این ها تمثال هایی هستند برای درک برخی چیزها ؟؟ آیا شیطان هم یک تمثال هست ؟؟؟
 

#MaHDi#

عضو جدید
کاربر ممتاز
:eek::surprised::surprised::surprised:
بابا توهمممممممممم:biggrin:

دیگه چکار کنیم
 

farnaztoopchi

عضو جدید
خدا

خدا

سلام درسته که من مومن واقعی نیستم ولی تا حد توانم به خدا ایمان دارم
به نظر من خدا تو دل هر کسی هست ولی میزان درک هرکس نسبت به خدا با همدیگه فرق
داره
و از همه خواهش می کنم به دلتون رجوع کنین و از وجود خدا غافل نباشید
 

tired_poet

عضو جدید
کاربر ممتاز
منظور شما اینه که تفکر در تضاد با ادیانه؟
یعنی ما نباید در ادیان تفکر کنیم؟
خب پس چه جوری ایمان بیاوریم؟
ممنون میشم توضیح بدید:gol:
بله.. اگه کسی دوست داره ایمان بیاره، بهتره اصلااااااا ... تاکید میکنم... اصلااااااااااااا به دین و قوانینش و خدا و پیغمبراش فکر نکنه.. چون دین مثل یه آبکش میمونه که ذهن سیال انسان هرچی سعی کنه روش تمرکز کنه، بیشتر ازش رد میشه و فراتر میره..
چون از نقطه صفر وجود انسان که یه گزاره اثبات شده است هم وقتی شروع کنیم.. علم و دین در تضاد هستن.. حتی در نوع کلمه.. علم میگه پیدایش.. دین میگه آفرینش.
1. پیدایش: تجمع و چرخش توده عظیم گاز مانند، و به مرور زمان (ملیونها سال) افزایش سرعت چرخش و ایجاد نیروی گریز از مرکز شدید، سبب بیگ بنگ (انفجار بزرگ) شده، خیلی خلاصه بخوام بگم.. میرسیم به ترکیب اکسیژن و هیدروژن به دلیل تراکم در جو، و ایجاد آب.
بقیه اش هم سادست، ایجاد ماکرو مولکول های اولیه که یه ماشین ساده جذب و دفع بودن.. و بعد با کوپریت اونها برای بقا ایجاد تک سلولی های اولیه.. و همین روند به ترتیب تا ایجاد اولین گیاهان کفزی... پلنکتون ها.. نکتون ها... گیاهان خشکی زی.. جانوران دو زیست.. جانداران خشکی زی.. و بعد هم ادامه تکامل تا الان که اینجاییم. این ساده ترین و خلاصه ترین شکلی بود که میتونستم برات بگم.
2.آفرینش: یه روزی خدا میخواست یه کار خاص بکنه.. جبرییل رو فرستاد که از کره زمین یه مشت خاک بیاره.. جبرییل اومد زمین، زمین قسمش داد که تو رو خدااااا یه مشت خاکم رو نبر! اونم ترسید و دست خالی برگشت.. بعد میکاییل یا اسرافیل یا یکی ازین همین اسامی میاد و همین میشه.. بعد خدا عزراییل رو که خشن ترین!! فرشته!! بوده میفرسته... زمین ازش میترسه و میذاره خاک رو ببره.. بعد هم که خدا با آب قاطیش میکنه و یه مجسمه میسازه.. بعد در سوراخ بینیش میدمه و زندش میکنه! منتها موقع ساخت یه دنده واسه سمت چپش اضافه میذاره! بعد که انسان زنده میشه خدا به خودش میگه : احسنت به من!
یه مدت بعد که آدم حوصلش سر میره.. میخوابونش و اون دنده اضافه رو در میاره و بهش گوشت میرویانه و زن رو ازش خلق میکنه (بیچاره زنی که گیر مرد افتاده با این عقایدمون) خلاصه میشه حوا.. بعد خدا میگه حق ندارین ازون درخت سیب (به گفته مسیحیت) یا گندم (به گفته اسلام) در وسط باغ بخورین.. (باز همون مسیحیش بهتره.. اقلا سیب یه میوه قرمز و آبداره که نه آرد شدن میخواد نه پختن.. وسوسه انگیز هم هست.. اما من که نفهمیدم چجوری حوا دلش میخواست گندم خام رو بخوره!! چه جذابیت ظاهری داشت؟ یا شاید بوی اغوا کننده ای داشته ما نمیدونیم؟ ) حالا بماند که چرا خدا بهش گفت نخور!!
خلاصه، شیطون مار میشه و میاد گولش میزنه و اون میخوره و به شوهرش هم میده.. خدا هم اون لحظه که حوا میخوره کاری نداره... صبر میکنه بره شوهرش هم بیاره بهش بده بخوره، بعد خدا میاد خبر میشه! برمی اَشوبه و طردشون میکنه.. و چنین گشت که انسان بر روی زمین آمد و تا الان که اینجایم پیش آمد..
..
..
من که دیدگاه دوم رو باور میکنم!!! شما رو نمیدونم..
 

tired_poet

عضو جدید
کاربر ممتاز
ببین به نظر من منظور اینه که در موجودیت خدا شک کردن کفره
اینجوری شما میگی ینی دیگه کلللللللااااا تفکر راجع به همه چیو تعطیل کنیم؟؟؟!!!!!!!!!!
حتی اونی که مثل من مثل شما شکی هم داره باید فکر کنه دیگه نه؟
در ضمن روحشون شاد آقای فاضلی
اتفاقا منم اومدم بنویسم روحش شاد.. یادم اومد که خیلی از اینکه مردم به روح اعتقاد دارن شاکی بود.. فقط میتونم برای نسل بازمانده ازش، آرزوی سربلندی و موفقیت کنم..
.

.
عزیزم شما حرف من رو نگرفتی.. حرفم کنایه بود.. بله اگه کسی میخواد متدین باشه و معتقد.. باید کلا تفکر رو بذاره تو گنجه و شمشیرش رو بکشه تا هرکی اومد فکر کنه گردنش رو بزنه.
 

raminbabak

اخراجی موقت
من یه سوال دارم ؟ خدا منو آفریه و بر همه چیزه من آگاهه؟ پس چرا بهشت و جهنم رو گذاشته ؟ اگر بر همه چیزه من آگاهه اگر آخر وعاقبت منو میدونه ...پس ما برای چی خودمون می کشیم تا بریم بهشت؟ شاید نرفتیم معلوم نیست؟
من میگم خدا رو کی خلق کرده؟ همه میگن فکر بشر در حد گنجایش این مسئله نیست؟
؟
 

elaheh-98

عضو جدید
سلام

سلام

آیا کسی هست که متذکر شود؟جواب همه سوالامون پیش خداست.ماچقدر سعی کردیم از خدا و قرآن کمک بگیریم!:smile::gol:
 

cinderella

عضو جدید
کاربر ممتاز


بارها شنیدیم که تفاوت ما نسبت به جانوران دیگر قدرت تفکر و حق انتخابمونه
و این رو میدونیم که جهان بسیار وسیعه و از قدرت تصور ما خارجه
برخی از ما به نیرویی برتر که جهان رو با تدبیر خودش خلق کرده اعتقاد داریم
برخی از ما هم انسان رو صاحب همه ی جهان میدانیم و به پایانی که ادیان برای انسان ترسیم کردن اعتقاد نداریم
برخی از ما وجود خدا رو باور داریم ولی ترجیح دادیم که نیرومون رو در جهت پرستش از شیطان قرار بدیم
چند میلیارد بشر روی زمین با هر رنگ و نژاد وعقیدای که باشیم با هر مقدار پول ولباس و ثروتی که باشیم
همگی انسانیم و این نقطه ی مشترکه بین همه ی ماست
مهم نیست چه اعتقادی دارید
بیاید در موردش حرف بزنیم
بیاید سعی کنیم با نگاه جمعی به مسایل بنگریم
این حق رو از خودمون برای دانستن نگیریم
حال من از شما میپرسم
ایا وجود خدا را باوردارید؟
ایا به ادیان و فرستادگان خدا را اعتقاد دارید؟
ایا این جهان را فانی می انگارید یا پایانی الهی برای ان تصور میکنید؟
ایا مسیر شیطان را برای سعادت برگزیدید؟
ایا فکر میکنید شیطان و خدایی در این دنیا وجود ندارد و فقط ما هستیم؟
و.................
برای دانستن بپرسیم و برای یافتن حقیقت تحقیق کنیم
برای تقویت ایمانمان فکر کنیم
وبه عقاید دیگران احترام بگذاریم...........
ممنونم:gol::gol::gol::gol::gol:

ببخشید این حرفو میزنمااااااااا ولی 6 خط تشکر واسه این تاپیکه محتوا تکراری؟؟:surprised:
مطمئنم خیلیا نخوندن!!!!:w12:
ممنون مهندس جان بابته تاپیکت ولی شرط اول باور کردن خدا شناختنشه و شرط اول شناخته خدا شناخته خودمونه!!!
وقتی من گاهی اوقات کارایی میکنم که از خودم انتظار ندارم پس یعنی اینکه خودمو نمی شناسم با این وضع راه زیادی دارم تا شناخته جان جانان !!!!
 

كربلايي حسام

اخراجی موقت
سلام.
انسانها فطرتا خداجو هستند
از كودكي كه به دنيا مي‌آيد تا ادم پير.
براي همين بسياري از انسان‌هاي بد و بي‌خدا يكهو خداجو شدند.

از اونجا كه هركس خود رو بشناسه خدارو شناخته
ميشه به قطعيت گفت كه در وجود ادم نشانه‌ي خداست
پس بخاطر همينه وقتي به خودمون مينگريم به يه قادر و خداي يكتايي ميرسيم كه
هركاري ميتونه بكنه
وقتي به اين رسيديم بايد خدارو از دو صفت چيز جداكنيم يكي زمان و يكي مكان هست
چون محدوديت انسان‌ها اين دو فاكتور رو براي خدا به وجود مياره
اگر اين رو كنار بگذاريم ميبينم كه خدا هميشه بوده پس چون بوده خداي يكتاست و كامل

حالا ايا واقعا جز اينجا جاي ديگري هم هست؟
اگه اين خدا انقدر عالمه‌، پس بايد اوني كه خوب زندگي ميكنه وضعش بهتر از بده باشه
يه پاداشي داشته باشه
و اوني كه بد كرده عملشو ببينه
پس اينجا ميشه صحنه امتحان و ميدون خودازمايي
هركس تو چنته هرچي داره رو ميكنه
و يه جاي ديگه بذري كه كاشته رو درو ميكنه


 

@spacechild@

عضو جدید
در ابتدا بگم من تشکر ندارم و از همه دوستان شرمنم;)
تفکر در خلقت،تفکر در خوده انسان،تفکر در جهان هستی،تفکر در کلام خدا و .....
راه برای رسیدن به خدا زیاده
اگه توجه کرده باشید تفکر جز لاینفک برای رسیدن به خداست
با همشون موافقم و من با فکر کردن درمورد همش به این نتیجه رسیدم که خدا درون ماست...نه این که در درون ماست نه!ینی این که خود ماییم خدا.اما این تفکر در کلام خدا رو قبول ندارم.
من اصلا یه سوال می پرسم؛فقط قبلش یه کم تعصبات قبلی رو پاک کنید ینی به چیزاییکه یاد گرفتید تا حالا کاری نداشته باشید.خود خودتون باشید.
این که اگه شما یه روز خدا رو می دیدید...از نزدیک...رو در رو... ممکن بود براتون که توش هیچ نقصی پیدا نکنید؟!
 

hamidelahi

عضو جدید
کاربر ممتاز
همچین کلمه "تفکر" رو درررررشت هم نوشتی!!!
عزیزم دیگه این حرف رو نزن.. پنبه خدا رو میزنی با این راهنماییت..
حدیث قدسی رو نشنیدی که میگه "در وجود خدا تفکر نکنید که همانا کافر میشوید"..
تفکر در کلام خدا!! منظورتون قرآنه دیگه انشالله؟ رجوع کنید به صحبت های آقای "رضا فاضلی" و اگه نمیدونید کیه یه سرچ بزنید، اما دربارش چیزی نخونید.. فایل های صوتیش رو بگیرید گوش کنید.. ایشون نمونه کامل انسانی هستن (بودن) که در کلام خدا تفکر و تفحص عمیییییییق کردن..
تفکر ، دقیقا نقطه مقابل همه ادیانه.. توی هر کدوم که پیش بری، از اون یکی دور میشی.
با سپاس و احترام:gol:


مهندس جان منظور من هم همین نظره دوسته عزیزمون ارانوس عزیز:gol::gol:
به نظرم منظور حمید این بوده که درخلقت انسان و جهان و...تفکرکنیم که این خیلی خوبه نه اینکه در ذات خدا بخوایم تفکر کنیم که اون هم به نظرم بد نیست دلیل نهیش شاید اینه که ما نمیتونیم به ذات خدا پی ببریم این باعث سردرگمی مون میشه!!!!!!!!!!!

:gol::gol::gol:
 

@spacechild@

عضو جدید
من یه سوال دارم ؟ خدا منو آفریه و بر همه چیزه من آگاهه؟ پس چرا بهشت و جهنم رو گذاشته ؟ اگر بر همه چیزه من آگاهه اگر آخر وعاقبت منو میدونه ...پس ما برای چی خودمون می کشیم تا بریم بهشت؟ شاید نرفتیم معلوم نیست؟
من میگم خدا رو کی خلق کرده؟ همه میگن فکر بشر در حد گنجایش این مسئله نیست؟
؟
اول این که تو رو پدر مادرت آفریدن.دوم این که اگه بهشت و جهنمی هم باشه تو همین دنیاست.جهنمت اینه که اگه آدم کشتی یه نمه عذاب وجدانه رو میگیری اگه به یکی بد کردی باز همین طور اگرم نگرفتی خوب باید بری پیش یه روانپزشک چون حتما یه چیزی اشکال داره و خیلی راحت خوب میشی...فقط کافیه بخوای چون تو انسانی.بهشتم خوب مثلا تو به یه نفر کمک می کنی یه کمک ساده خیلی ساده...یا با یکی که قهر بودیی آشتی می کنی...یه روز دروغ نمی گی...حسادت نمی کنی...میری دنبال چیزی که باید بری و براش به وجود اومدی...اون موقع این احساسی که درونت هست بهشته.به همین سادگی.
 

hamidelahi

عضو جدید
کاربر ممتاز
با همشون موافقم و من با فکر کردن درمورد همش به این نتیجه رسیدم که خدا درون ماست...نه این که در درون ماست نه!ینی این که خود ماییم خدا.اما این تفکر در کلام خدا رو قبول ندارم.
من اصلا یه سوال می پرسم؛فقط قبلش یه کم تعصبات قبلی رو پاک کنید ینی به چیزاییکه یاد گرفتید تا حالا کاری نداشته باشید.خود خودتون باشید.
این که اگه شما یه روز خدا رو می دیدید...از نزدیک...رو در رو... ممکن بود براتون که توش هیچ نقصی پیدا نکنید؟!


اصلا بهش فکر نکردم و فکرم نمیکنم:gol::gol::gol:
 

مهندس خوش فکر

عضو جدید
کاربر ممتاز
مراکز انرژی بدن انسان




در بدن مراكزى وجود دارد كه به اين مراكز انرژى يا چاكرا مى گويند. چاکرا كلمه اي سانسكريت به معناي چرخ است. چاکراها يا مراکز انرژي در حال چرخش، بخش هاي بسيار مهمي از کالبد انرژي هستند. همانند کالبد فيزيکي که از اعضاي حياتي و کم اهميت تر تشکيل شده است، کالبد انرژي نيز داراي چاکراهاي اصلي و فرعي و چاکراهاي بسيار کوچک است. چاکراهاي اصلي، مراکز انرژي در حال چرخش هستند که به طور معمول 3 تا 4 اينچ قطر دارند و اعضاي اصلي و حياتي کالبد فيزيکي را کنترل مي کنند و به آنها انرژي مي دهند. چاکراهاي اصلي درست مانند نيروگاه هايي هستند که انرژي حياتي را براي اعضاي حياتي و اصلي تامين مي کنند. اگر اين نيروگاهها به خوبي کار نکنند اعضاي حياتي ضعيف يا بيمار مي شوند، زيرا براي درست کارکردن، انرژي حياتي کافي ندارند. قطر چاکراهاي فرعي يک تا دو اينچ است و چاکراهاي بسيار کوچک بخش هاي کم اهميت تر کالبد جسماني را کنترل کرده و به آنها انرژي مي دهند. چاکراها در داخل کالبد فيزيکي نفوذ مي کنند و در وراي آن نيز امتداد مي يابند. اين چاکراها چند وظيفه مهم برعهده دارند:
1) جذب، گوارش و توزيع پرانا در بخش هاي مختلف بدن بر عهده آنهاست.
2) کنترل، تقويت و مسئوليت درست کارکردن کالبد جسماني و اعضاي مختلف آن را برعهده دارند. غدد درون ريز به وسيله بعضي از چاکراهاي اصلي تنظيم مي شوند و انرژي مي گيرند. با کنترل و دستکاري چاکراهاي اصلي مي توان غدد درون ريز را تحريک يا مهار کرد. تعداد زيادي از ناخوشي ها، تا حدودي ناشي از خوب کار نکردن چاکراها هستند.
3) بعضي از چاکراها مراکز استعدادهاي رواني هستند. فعال سازي چاکراهاي خاص ممکن است باعث توسعه يافتن استعدادهاي رواني خاص شود. براي مثال چاکراهاي کف دست براي فعال کردن، آسانترين و امن ترين چاکراها هستند. با فعال کردن چاکراهايي که در مرکز کف دستها قرار دارند فرد مي تواند توانايي خود را در احساس کردن انرژي هاي لطيف، هاله دروني، هاله تندرستي و هاله بيروني توسعه دهد. اين کار با تمرکز کردن به سادگي انجام مي شود.
تعداد چاکراها هفت بوده که در زیر شرح داده می شود و محل چاكراها رايجترين روش نام گذاری انهاست.
*- چاكرای
اول کندالینی که قاعده ، ريشه ای و پایه ای نیز خوانده میشود: درانتهای
ستون مهره ها ( دنبالچه) جای دارد. محل شادابی و حیات جسمی و میل اساسی به
بقا و تنظیم کننده اعمالی که بدن و جسم را نگه میدارد. غده مرکزآن غدد فوق
کلیوی وعضوآن هم غدد فوق کلیوی میباشد. اين چاكرا از زمين انرژی می گيرد.
*- چاكرای دوم خاجی
کمی پایینتر از ناف و درست زير ناف و در جلو استخوان خاجی قرارگرفته و
مرکز انرژی جنسی گیرنده و فرستنده و نَفس میباشد. مرکز درک مستقیم احساسات
انسانها و تبدیل آن به یکی از مراکز ادراک ماوراء حسی است. مرکز آن غدد
جنسی و عضوهای آن رانها و اعضاء تولید مثل میباشند.
*- چاكرای سوم شبكه خورشيدی کمی بالاتر از ناف مرکز واقعی بدن درست زير استخوان جناغ و حجاب حاجز(ديافراگم) قرار
دارد. محل انتقال انرژی بدن که عواطف ناخالص و تمایل به قدرت است. ناف در
این چاکرا اهمییت فراوان دارد. غده آن لوزالمعده و اعضا آن معده، کبد و
کیسه صفرا میباشد.
*- چاكرای چهارم قلب درمركز قفسه ی سينه و در بالای قلب قراردارد. مرکز عواطف واقعی، برادری، شفقت، خلوص، عشق و رشد معنوی است و با تمام جنبه های عشق درزندگی مربوط می شود.غده آن تیموس واعضا آن قلب، کبد، ریه ها و گردش خون میباشد.
*- چاكرای
پنجم حنجره ای یا گلو کاراین چاکرا ارتباط بین خویش و خلاقیت است. ضمنا ً
صدای کودک درون شما را به گوشتان میرساند. صدای درون از کرانه های ماوراء
حسی. مرکز آن غده تیروئید و اعضا آن گلو، ششهای بالایی، بازوها و مسیر
گوارش است.
*- چاكرای
ششم چشم سوم در وسط پیشانی و بین دو ابروست، که مرکز ادراکات ماوراء حسی،
پیش گویی، تله پاتی و مرکز اراده و خرد است. مرکز روح و مرکز دیدن توسط
چشم میباشد. مرکز آن غده هیپوفیز و عضوهای آن اعضاء ستون مهره ها، مغز
پایینی، چشم چپ، بینی و گوشهاست.
*- چاكرای هفتم تاجی یا بالا سری ( لوتوس) مخصوص بالا ترین سطح آگاهی میباشد. مرکز آن غدد صنوبری است.
در تصویر زیر محل چاکراها و رنگهای منسوب به آنها نشان داده شده است.
 

مهندس خوش فکر

عضو جدید
کاربر ممتاز


انرژی های مثبت و منفی




آيا تابحال از خودتان پرسيديد:؟چرا انسانها با اينكه مي دونند ورزش كردن براي سلامتي اونها مفيده بازهم ورزش نمي كنند،يا در حاليكه مي دونند دروغ گفتن در هيچ شرايطي به نفعشون نيست بازهم به دروغ گفتن مي پردازند؟ يا با اينكه اطلاع كامل دارند كه سيگار كشيدن واستفاده از مواد مخدر براي اونها زيانبار و حتي مرگباره بازهم از اون استفاده مي كنند واز همه مهمتر بيشتر انسانها از مواد غذايي چرب و پر كالري استفاده مي كنند در حاليكه مي دونند براشون حكم سم رو دارد؟
مطمئنم كه خيلي از شما ها جواب مي ديد دليل اون پيروزي هاي منفي يا همون وسوسه هاي شيطانيه ،بله درسته، اين دليل ميتونه از همه محكمتر باشد سوالي كه جواب اون خيلي مهمه اينه كه :چطور مي توانيم اين انرژيهاي منفي را شكست بديم:
اجازه بديد براي روشن شدن مطلب انرژي هاي منفي و مثبت رو به دوقلويي تشبيه كنيم كه در شكم مادر باهم به بحث و مجادله مي پردازند. شايد اين داستان بتونه به وضوح هواي نفساني(منيت) يا انرژی های منفی و ذات الهی (روح) یا انرژی های مثبت رو به ما معرفی کند.
ذات الهی (روح) به هوای نفسانی (منیت) میگه: می خوام راز بزرگی رو بهت بگم که شاید درک و قبول اون برات سخت باشه. هوای نفسانی میگه: بگو، من سراپا گوشم.
روح میگه: زندگی ما به این جای کوچک و تاریکی که هستیم ختم نمی شه ما به دنیایی بزرگتر و زیباتر تعلق داریم که در آینده ای نزدیک وارد آن می شیم.
منیت با ناباوری میگه: چرا چرت و پرت می گی؟ یه کم واقع بین باش، اینجا فقط تنگی و تاریکي، این بخت و اقبال ماست و باید اون رو بپذیریم، اینهایی که تو میگی فقط یه رویاست، بهتره این موضوع رو از سرت بیرون کنی...
روح لحظه ای آروم میشه ولی نمی تونه خیلی طاقت بیاره به خاطر همین به منیت میگه، اگه قرار نیست دوباره ناراحت و عصبانی بشی یه مطلب مهم رو بهت بگم. منیت با اکراه جواب میده: خوب بگو... روح میگه: من میدونم که ما دوتا، یه مادر مهربون و دلسوز داریم، منیت در حالی که نمی تونه جلوی خنده اش رو بگیره میگه: مادر؟ اصلا تا حالا مادر رو دیدی؟ چه برسه به اینکه ادعا کنی مهربون و دلسوزه؟ نمی دونم این حرفایی که می زنی از کوته فکریته یا اینکه خیال پردازی؟ به نظر من فکر کردن به مادر فکری پوچ و واهیه، اینجا فقط من و تو هستیم، حالا هم بهتره به بند ناف بچسبی و آروم باشی! روح با ناراحتی به گوشه ای پناه می بره و دیگه چیزی نمیگه ولی این سوکت بیشتر از چند روز طول نمیکشه.
این بار روح با ناراحتی و ناآرامی به منیت میگه: توفقط به حرفای من گوش بده بدون اینکه اون رو قبول یا رد کنی! نمی دونم تا حالا متوجه فشارهای مداومی که بهمون میاد شدی یا اینکه تغییراتمون رو حس کردی؟ همه اینها نشون میده که ما داریم رشد می کنیم، پس باید آماده باشیم تا از این دنیای تنگ و تاریک به یک دنیای پر از نور و خوشبختی بریم، جایی که مادر مهربونمون بی صبرانه منتظر ماست. لحظه ی ملاقات با مادرمون نزدیکه، منیت در حالیکه با تعجب به روح نگاه می کنه میگه، دیگه شک ندام تو دیوانه شدی آخه تو چطور می تونی به نور و روشنایی فکر کنی؟ در حالی که تموم عمرت رو توی تاریکی و ظلمت محض گذروندی؟ این حرکت ها وفشارها هم که ازشون صحبت می کنی واقعیت زندگی ماست، اون رو بپذیر و آروم باش.
خلاصه این بحث و گفتگو روزها و روزها ادامه پیدا می کنه تا اینکه یکروز این حرکات و فشارها بیشتر میشه منیت در مقابل این فشارها مقاومت می کنه اما روح در حالیکه لبخندی به لب داره میگه: لحظه موعود فرا رسیده...
 

مهندس خوش فکر

عضو جدید
کاربر ممتاز
بله.. اگه کسی دوست داره ایمان بیاره، بهتره اصلااااااا ... تاکید میکنم... اصلااااااااااااا به دین و قوانینش و خدا و پیغمبراش فکر نکنه.. چون دین مثل یه آبکش میمونه که ذهن سیال انسان هرچی سعی کنه روش تمرکز کنه، بیشتر ازش رد میشه و فراتر میره..
چون از نقطه صفر وجود انسان که یه گزاره اثبات شده است هم وقتی شروع کنیم.. علم و دین در تضاد هستن.. حتی در نوع کلمه.. علم میگه پیدایش.. دین میگه آفرینش.
1. پیدایش: تجمع و چرخش توده عظیم گاز مانند، و به مرور زمان (ملیونها سال) افزایش سرعت چرخش و ایجاد نیروی گریز از مرکز شدید، سبب بیگ بنگ (انفجار بزرگ) شده، خیلی خلاصه بخوام بگم.. میرسیم به ترکیب اکسیژن و هیدروژن به دلیل تراکم در جو، و ایجاد آب.
بقیه اش هم سادست، ایجاد ماکرو مولکول های اولیه که یه ماشین ساده جذب و دفع بودن.. و بعد با کوپریت اونها برای بقا ایجاد تک سلولی های اولیه.. و همین روند به ترتیب تا ایجاد اولین گیاهان کفزی... پلنکتون ها.. نکتون ها... گیاهان خشکی زی.. جانوران دو زیست.. جانداران خشکی زی.. و بعد هم ادامه تکامل تا الان که اینجاییم. این ساده ترین و خلاصه ترین شکلی بود که میتونستم برات بگم.
2.آفرینش: یه روزی خدا میخواست یه کار خاص بکنه.. جبرییل رو فرستاد که از کره زمین یه مشت خاک بیاره.. جبرییل اومد زمین، زمین قسمش داد که تو رو خدااااا یه مشت خاکم رو نبر! اونم ترسید و دست خالی برگشت.. بعد میکاییل یا اسرافیل یا یکی ازین همین اسامی میاد و همین میشه.. بعد خدا عزراییل رو که خشن ترین!! فرشته!! بوده میفرسته... زمین ازش میترسه و میذاره خاک رو ببره.. بعد هم که خدا با آب قاطیش میکنه و یه مجسمه میسازه.. بعد در سوراخ بینیش میدمه و زندش میکنه! منتها موقع ساخت یه دنده واسه سمت چپش اضافه میذاره! بعد که انسان زنده میشه خدا به خودش میگه : احسنت به من!
یه مدت بعد که آدم حوصلش سر میره.. میخوابونش و اون دنده اضافه رو در میاره و بهش گوشت میرویانه و زن رو ازش خلق میکنه (بیچاره زنی که گیر مرد افتاده با این عقایدمون) خلاصه میشه حوا.. بعد خدا میگه حق ندارین ازون درخت سیب (به گفته مسیحیت) یا گندم (به گفته اسلام) در وسط باغ بخورین.. (باز همون مسیحیش بهتره.. اقلا سیب یه میوه قرمز و آبداره که نه آرد شدن میخواد نه پختن.. وسوسه انگیز هم هست.. اما من که نفهمیدم چجوری حوا دلش میخواست گندم خام رو بخوره!! چه جذابیت ظاهری داشت؟ یا شاید بوی اغوا کننده ای داشته ما نمیدونیم؟ ) حالا بماند که چرا خدا بهش گفت نخور!!
خلاصه، شیطون مار میشه و میاد گولش میزنه و اون میخوره و به شوهرش هم میده.. خدا هم اون لحظه که حوا میخوره کاری نداره... صبر میکنه بره شوهرش هم بیاره بهش بده بخوره، بعد خدا میاد خبر میشه! برمی اَشوبه و طردشون میکنه.. و چنین گشت که انسان بر روی زمین آمد و تا الان که اینجایم پیش آمد..
..
..
من که دیدگاه دوم رو باور میکنم!!! شما رو نمیدونم..
خب منظور شما اینه که هرچی به ما گفته شده بپذیریم و هرگز فکر نکنیم شاید اینها همش دروغ باشه شاید ما فریب خوردیم
خب داستان دین تمثیلیه و از نمادها برای راهنمایی ما استفاده کرده
بعنوان مثال در مورد داستان ادم طبق ادرس هایی که خدا داده منظور بهشت وعده داده شده نیست بلکه اشاره داره به سیر تکاملی انسان که با گذشت دوران به تکامل رسیده و خوردن میوه ممنوعه هم به تغییر اتی که در انسان بوجود امد و باعث تغییر مکان او شد..........
اگر بخواید بیشتر توضیح میدم:gol:
 

مهندس خوش فکر

عضو جدید
کاربر ممتاز
بحث خوبیه ، خیلی خوب
ولی بهتره منطقی تر ادامه بدیم

چند وقت پیش یه نفر تو همین باشگاه یه چیزی گفت که خیلی جالب بود
یافته های تاریخی نشون داده اند که انسان های اولیه نمی تونستن با یکدیگر حرف بزنن و با ایما و اشاره و نقاشی ارتباط برقرار میکردن

اما تو روایات داریم که حضرت آدم و حوا و هابیل و قابیل حرف میزده اند ، پس آیا آدم و هوا اولین آدم ها نبوده اند ؟؟؟
آیا این ها تمثال هایی هستند برای درک برخی چیزها ؟؟ آیا شیطان هم یک تمثال هست ؟؟؟
همونطور که در بالا اشاره کردم داستان ادم به صورت تمثیلی بیان شده
چون هنگامی که به داستان نگاه میکنیم نشانه هایی از وجود دامپروری و کشاورزی مشاهده میشه که میتونه نشان دهندی انسان های تکامل یافته باشه ..........
همچنین میوی ممنوعه نشانه ی حس کنجکاویه انسانه که همیشه دنبال ناشناخته هاست .........:gol::gol::gol:
 

Similar threads

بالا