جن .......... ( شکلکه ترس )

lazlo

عضو جدید


دعا کن سراغت نیاد . اگه تعریف کنم جریانشو کامل همه بچه ها می ترسن .
نه نمیخوام بشنوم
میدونی منم هر شب بختک میومد مینشست رو م و نمیذاشت تکون بخورممممممممممممممم
 

haleh_sharif

عضو جدید
وای اینا که گفتین جدی بود؟ امشب از ترسم نمی تونم بخوابم چرا آخه این تاپیک و خوندم!!!!!!!!!! شاید توهمه
 

zeinab68

عضو جدید
کاربر ممتاز
با اینکه ندیدم اما پارسال ماه رمضون تفسیر سوره جن رو شنیدم که می گفت در جاهای تاریک و دور از آدم هان. هرجا میرید یا آب داغی میریزین رو زمین بسم ا... یادتون نره.سریع دور میشن ;)

جالبه . من نخونده بودم.
 

zeinab68

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه نمیخوام بشنوم
میدونی منم هر شب بختک میومد مینشست رو م و نمیذاشت تکون بخورممممممممممممممم

منم چن باری بختک افتاده روم . وقتی بختک میوفته روم همش خواب جن میبینم . بعد که بیدار می شم نمی تونم نفس بکشم.
 

eng.memar

عضو جدید
بختک چه حالتیه دقیقا؟؟؟:cry:
چرا من تا حالا اینجوری نشدم؟
شاید چون خوابم خیلی سبکه و هر شب سوره حمد می خونم تا خوابم ببره :cry:
 

lazlo

عضو جدید
منم چن باری بختک افتاده روم . وقتی بختک میوفته روم همش خواب جن میبینم . بعد که بیدار می شم نمی تونم نفس بکشم.
من وقتی بختک میفته روم نمیتونم داد بکشم و هم نمیتونم تکون بخورمممممممم
کلی بهش بد و بیرا میگم تا ولم میکنهههههههه
یه بار تو بیداری دراز کشیده بودم که حس کردم یه جونوری رو دیوار داره راه میره بعد اومد طرفم. بدنم بی حس شد.
بختک بود بازمممم
 

zeinab68

عضو جدید
کاربر ممتاز
بختک چه حالتیه دقیقا؟؟؟:cry:
چرا من تا حالا اینجوری نشدم؟
شاید چون خوابم خیلی سبکه و هر شب سوره حمد می خونم تا خوابم ببره :cry:

دقیقا نمیدونم بختک چیه . ولی وقتی میوفته رو ادم نه میتونی نفس بکشی نه حرکت کنی . شدیدا بهت فشار میاره. :cry:
 

zeinab68

عضو جدید
کاربر ممتاز
من وقتی بختک میفته روم نمیتونم داد بکشم و هم نمیتونم تکون بخورمممممممم
کلی بهش بد و بیرا میگم تا ولم میکنهههههههه
یه بار تو بیداری دراز کشیده بودم که حس کردم یه جونوری رو دیوار داره راه میره بعد اومد طرفم. بدنم بی حس شد.
بختک بود بازمممم

واییییییییی . من تا حالا اینجوری به این واضحب بختکو ندیده بودم.
 

lazlo

عضو جدید
واییییییییی . من تا حالا اینجوری به این واضحب بختکو ندیده بودم.
خب به وضوح دیده نمیشه گاهی با یه تصور شروع میشه گاهی هم بعد از کلی ناهنجاریه روزانه و در شروع یه خواب شیریننننن

یوهاهاهاهاااااااااااااااااااااا
دخترا نبینننننننننننننننننننننن
 

zeinab68

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب به وضوح دیده نمیشه گاهی با یه تصور شروع میشه گاهی هم بعد از کلی ناهنجاریه روزانه و در شروع یه خواب شیریننننن

یوهاهاهاهاااااااااااااااااااااا
دخترا نبینننننننننننننننننننننن




عجب تاپیکی شد این تاپیک . منم فک کنم شب خوابم نبره .
 

zeinab68

عضو جدید
کاربر ممتاز
حالا که بچه ها رفتن بخوابن بذارید داستان جن دیدنمو تعریف کنم. ما خونمون قزوینه اما تو طالقان باغ داریم و معمولا تابستونا واسه تفریح میریم طالقان .

روستایی که ما میریم معمولا زمستونا خالی از سکنه است . مردم فقط اواخر بهار تا اوایل پاییز میرن اونجا .

حدودا 2 سال پیش بود که رفته بودیم اونجا . خونه ی ما تو طالقان یه جوریه که حیاطش کلا باغه و ته حیاط به ته دره ختم میشه . در واقع مثه ویلای شمال که به دریا ختم میشه واسه ما به دره ختم میشه و اگه تو شب و تاریکی بری تو حیاط خوف میکنی.

از شانس بد دستشوییمونم تو حیاطه. یه شب منو دختر عمم خواستیم با هم بریم دستشویی حیاط . با هم رفتیم که نترسیم.
 

zeinab68

عضو جدید
کاربر ممتاز
اول دختر عمم رفت . من تو حیاط جلو دستشویی منتظر موندم . همین جوری اطرافو نگاه می کردم که یهو یه صدایی از بالا سرم شنیدم . بالا رو که نگاه کردم روی پشت بوم دستشویی یه آدم با چشمایه براق مثه چشایه گربه دیدم که داره نگام می کنه . جیغ کشیدم رفتم تو خونه ( البته شب قبلش هم جن دیده بود . منو مامانم با هم دیده بودیم ) خلاصه بالاخره موقع خواب شد و به زور خوابیدم تا اینکه نصفه شب دیدم یکی محکم دستمو کوبوند تو صورتم . تقریبا بی هوش شد م ( به جان خودم دارم از ترس میمیرم اینارو می نویسم . می توسم باز بیان سراغم ) صبح که بیدار شدم دیدم دستم باد کرده و کبود شده . انگار یکی مچ دستمو تا صبح فشار داده باشه . انگشترم هم از دستم در اومده بود افتاده بود یه گوشه ی دور از اتاق .

اگه نمی گن اسکیزوفرنیه این داستان من بود .
 

lazlo

عضو جدید
نرسیدیننننننننننن؟
چی شد جن زودتر از شما رفته بوددددددددددددددددددددددددد؟
بقیه اششششششششششش
 

zeinab68

عضو جدید
کاربر ممتاز
یونییییییییییییییییییییییییی؟ یعنی یونشگاهههههههههههه

خب باشه اونجام میخوابی مگه کسی چیزی میخواد بهت بگه زینب جان؟

آره با این اوصاف فک کنم همون برم سر کلاس بخوابم . :biggrin:

ولی تا بابام نخوابیده من برم بخوابم . اگه همه بخوابن حسابی خوف بر میدارتم .

شب بخیر
 

lazlo

عضو جدید
آره با این اوصاف فک کنم همون برم سر کلاس بخوابم . :biggrin:

ولی تا بابام نخوابیده من برم بخوابم . اگه همه بخوابن حسابی خوف بر میدارتم .

شب بخیر
مرسی کاملش کردی
من الان تو یه حالت خوشالی هستم برا همین زیادی خوف ورم نداشته. ولی میترسم چراغارو خاموش کنم.
دسشوییه مام بیرونه چشت به حیاط باشه من بدوام برم بیام میترسم تنهایییییییییییییییییییییییی



شب بخیر میسی بایییییییی
 

zeinab68

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرسی کاملش کردی
من الان تو یه حالت خوشالی هستم برا همین زیادی خوف ورم نداشته. ولی میترسم چراغارو خاموش کنم.
دسشوییه مام بیرونه چشت به حیاط باشه من بدوام برم بیام میترسم تنهایییییییییییییییییییییییی



شب بخیر میسی بایییییییی

:biggrin::biggrin::biggrin:
 

mahshid m

عضو جدید
کاربر ممتاز
داستان جالبی بود راستش من تمام چیزایی که گفتی کاملن قبول دارم و درکت میکنم.
 

haleh_sharif

عضو جدید
وای خدای من! حالا بسم ا.. بگیم میرن؟ دست از سرمون بر میدارن!! بابا تفریح می خواین چی کار چه وحشتناک
 

atros

عضو جدید
کاربر ممتاز
پاسخ

پاسخ

سلام مجدد!
من بای کردم و رفتم، چون احساس کردم داره وقتم تلف میشه، اما باز می بینم که نمیشه، خانم زینب هم که پیام خصوصی میزنن و شکلک جن میفرستن، گفتم باز بیام و بنویسم.
دوست جن شناس من!
نخست اینکه شما میفرمایید، جنها نامرئی و پنهان هستند، پس چطور میشه چیزی که نامرییه رو دید؟
که شما یا دیگر دوستان به کرات دیدند.
2-فرمودید ندیدن دلیل بر نبودن نیست، درست! اما دیدن تنها راه برای اثبات چیزی نیست، به عنوان مثال: هوا قابل دیدن نیست! حتی قابل بوییدن و لمس و احساس کردن هم نیست! ولی ما هوا را در آزمایشگاه، به آزمایش میگذاریم و محتویات و مواد تشکیل دهنده آن را می شناسیم، بنابراین وجود هوا را به اثبات می رسانیم. به طور کل هر چیز که با یکی از این راهها که بیان شد، قابل اثبات نباشد، در حیطه علم و دانش قرار نمی گیرد.شما می تونید از جن صحبت کنید به عنوان یک باور و یا هر چیز دیگه ای! اما از دیدگاه علم، جن به هیچ عنوان قابل اثبات نیست.اگر شما اثبات کردید، به من اطلاع بدید.
3-برهان دیگه شما، قران بود! قبلا هم عرض کرده بودم، قران نمی تونه مستدل باشه، برای اینکه 1-یک کتاب مذهبی است، نه علمی! 2-همه جوامع و مردم اون را قبول ندارند3- که مهمتر از همه هست، این که شما باید اول به اثبات خود قران بپردازید(از دیدگاه منطق)، که کلام خدا هست یا نه؟! بعد از اون به عنوان مرجع استفاده کنید، در غیر اینصورت شما گرفتار مغلطه مصادره به مطلوب و مغلطه توسل به مرجعیت شده اید.
3-اما شماره 3 یا دلیل سوم شما، باز هم مغلطه توسل به مرجعیت!! گفته های مردم و حتی انسانهایی که ما آنها را بزرگ می دانیم، هیچکدام از دید منطق، مستدل و مستند نیستند! انسانها می تونن دروغگو باشند، می تونن در بسیاری از زمینه ها دارای دانش بسیاری باشند، اما در زمینه های دیگر نادان! مثال: زکریا رازی همانطور که همه می دانن و در کتابهای او نیز بارها و بارها ذکر شده، به وجود پیغمبران و وجود الله اعتقادی نداشتند! ولی همه ما هم از این که او یک دانشمند عالیقدر بود، مطمئن هستیم و قبول داریم، آیا چون او پیغمبران و الله را قبول نداشته، ما باید استدلال کنیم که چون او دانشمند بوده و قبول نداشته پس ما هم قبول نداریم؟! و بسیاری موارد دیگر. پس این استدلال که کاملا منتفی است.
و در آخر باز از قران و پیغمبر و . . استدلال فرمودید، که عرض کردم چرا مستدل نیست.
دوست من!
قصد من، ثابت کردن عدم وجود جن ، به شما نیست! من باشخصه همه چیز را با ابزار علم میسنجم! هر چیز که خارج از دایره علم و دانش باشه، من با اون کاری ندارم! حالا اون چیز شاید وجود داشته باشه شاید نداشته باشه!
ما در جهان فیزیکی و مادی زندگی می کنیم، و همه کار جهان بر پایه نظم و قوانین فیزیکی، صورت میگیره! اگر چیزی مثل جن وجود داشته باشه یا باید مادی باشه، که در اینصورت، یا باید قابل مشاهده باشه، یا قابل لمس باشه، یا قابل احساس کردن و بوییدن باشه و در آخر یا در آزمایشگاه قابل آزمایش باشه.
اما اگر ادعا در مورد جن این هست که غیر مادیه، دیگه در این جهان مادی کاری نداره، و نمیتونه وجود داشته باشه، و این مورد دیگه علمی نیست، بر میگرده به باورهای مذهبی و یا فلسفی!!
از شما خواهش می کنم، خواهش می کنم، توسط گفته های قران یا هر کتاب مذهبی دیگه ای، برای اثبات جن، استدلال نکنید، عرض کردم که مغلطه است.اگر در دایره علم با من به استدلال وجود جن می پردازید، من در خدمت شما هستم، و حاضرم با شما به گفتگو بنشینم، و گرنه چون موضوعی علمی نیست، و مربوط به مذهب و شاید فلسفه میشه! من معذورم، زیرا از نظر من مستدل و مستند نیست!!
بای

سلام عزیز..من جن شناس نیستم اطلاعاتی داشتم واسه بقیه ام قرار دادم
در مورد سوال اولی که پرسیدید این بود:
نخست اینکه شما میفرمایید، جنها نامرئی و پنهان هستند، پس چطور میشه چیزی که نامرییه رو دید؟
که شما یا دیگر دوستان به کرات دیدند.
بلی جن ها نامریی هستند چون اگه مرئی بودن واسش اثباتشون با شما اختلاف نداشتیم..اری نامرئیند اما برای ما انسان های عادی ولی نه همه و تا خود جن ها نخواهند و شرایط خاصی صورت نپذیرد ما قادر به دیدن آنها نیستیم شرمنده ولی چرا شما همه چیز رو یک بعدی میبینید .یه آدم کور همه چی واسش نامرئیه پس داره تو خلاء زندگی میکنه چون با فلسفه شما چیزی رو که نمیبینه واسش باور کردنش سخته اما به این نکته توجه داشته باش که خیلی چیزهایی که تو میگی الان باورش داری و قبولش میکنی چند ساله تازه کشف شده یا اثبات علمی شده یه مثال ساده برات میزنم امیدوارم متقاعد شی
ببین سالیان سال ما انسانها گمان میبردیم که جایی که در آن زندگی میکنیم صاف است و کره زمین گرد نمی باشد تا اینکه دانشمندی آمد و گفت نه شما چون در یک بعد حرکت میکنید زمین را صاف میبینید و خلاصه سالیان بسیار گذشت تا انسانها با عکسهای هوای و ماهواره ای فهمیدند که کره زمین گرد است یا خیلی مسائل دیگر که به مرور با پیشرفت علم ما انساها به وجود آنها پی بردیم و مثال وجود جن ها مانند همین مسئله میباشد که چون در حال حاظر قدرت کشف و درک ماجرایی را نداریم پس این دلیلی برای وجود نداشتن این موجودات نیست شاید علم ودرک انسان هنوز به اون حد نرسیده که بتونه این موجودات رو درک یا تحلیل کنه...
اما در مورد رازی والا من تا اونجایی که میدانم این دانشمند گرانقدر سخت پایبند به توحید و معاد و اصالت و بقاء روح است. کتابی دارد فی أن للانسان خالقاً متقناً حکیما و کتابی دارد در رد سین ثنوی (رد بر مانویت) و رساله ای الی علی بن شهید البلخی فی تثبیت المعاد و نظرش در آن کتاب – همچنانکه ابن ابی اصیبعه می گوید – نقد نظریه منکران معاد است، و کتابی فی أن النفس لیس بجسم. چگونه ممکن است کسی همه اصول مبدأ و معاد و روح و نفس را پذیرفته باشد و منکر نبوات و شرایع باشد؟! به علاوهٰ او کتابی دارد فی آثار الامام الفاضل المعصوم که به احتمال قوی بر طبق مذاق شیعه در امامت نوشته است، و کتابی دارد به نام النقض علی الکیال فی الامامة و کتابی به نام کتاب الامام و المأموم المحقین، و همه می رسانند که اندیشه امامت فکر او را مشغول می داشته است. بدیهی است کسی که منکر شرایع و نبوات باشد، درباره امامت حساسیتی ندارد.
واز مجموع قرائن می توان به دست آورد که رازی منکر نبوت نبوده و با متنبئین (مدعیان دروغین نبوت) در ستیزه بوده است. مباحثات رازی با ابوحاتم اسماعیلی در منزل یکی از بزرگان ری در حضور اکابر و بزرگان شهر و «علی رؤس الأشهاد» محال است که در زمینه ابطال نبوات باشد و رازی صریحاً و علناً همه نبوات را تکذیب کند و همه مذاهب را باطل بداند و در نهایت احترام هم زیست نماید. این که برخی ادعا می کنند که ابوریحان بیرونی کتابی به نام «نقض الادیان» و کتابی به نام «مخاریق الانبیاء» به رازی نسبت داده است، به هیچ وجه صحیح نیست. ابوریحان یکی از آن کتاب ها را «فی النبوات» و دیگری را «فی حبل المتنبئین» می خواند و به دنبال نام هر کدام کلمه «یدعی» را اضافه می کند و می رساند که این نام را دیگران داده اند.
ابن ابی اصیبعه ضمن اینکه نسبت چنین کتابی را به رازی انکار می کند، احتمال می دهد که برخی «اشرار» این کتاب را ساخته و از روی دشمنی به رازی نسبت داده باشند و تصریح می کند که نام «مخاریق الانبیا» را دشمنان رازی نظیر علی بن رضوان مصری به این کتاب داده اند نه خود رازی. از سخن ابن ابی اصیبعه پیداست که کتاب نبوات و کتاب حبل المتنبئین غیر از کتابی است که این نام به آن داده شده است، و آن دو کتاب وضع روشنی دارد.
در آخر به این شعر بسنده میکنم امیدوارم متقاعد شده باشی
نخســـــــــــت آفرينش خرد را شناس نگهبان جان است و آن سه سپاس
سه پاس تو چشم است وگوش و زبان کزين سه رسد نيک و بد بی گمان
خرد و جـــــــــــــان را که يارد ستو د و گر مـــــــن ستايم که يارد شنود
حکيما چو کس نيست گفتن چــه سود وگر من ستــــــــايم که يارد شنود
تويی کردهً کردگــــــــــــــــار جه ان ببينی همی آشکار و نهــــــــــان
 

atros

عضو جدید
کاربر ممتاز
کسانی که از نظر ایمان ضعیف هستند اگر در چنین شرایطی قرار بگیرند براشون بسیار دردناک میشه و صدمه های زیادی میبینند.
در فیلم پارانورمال این دختر هر چه بیشتر از جن میترسد و هر چه بیشتر اون براش مهم میشه ، جن نقش بيشتري در زندگي اش ايفا ميكند ، بطوريكه كاملا افسار دختر را در دست ميگيرد.

وي در مواجهه با اين مشكلات از دوست پسرش كمك خواست كه ۲۰ شب در كنارش ميخوابيد تا كمتر
بترسد و دوست پسرش سعي در كنترل جن و راندن او مي كرد.
بطوريكه وقتي ميخوابيدند ، دوربين ميگذاشت و از اتفاقات شب گذشته كه خودشان در خواب بودند فيلم ميگرفت.
با وجود مراجعه به جن گير هم نهايتا در شبها آخر پسر توسط دوست دخترش بوسيله كارد كشته مي شود و دختره هم فرداش توسط پليس کشته میشه

حال به اين نتيجه ميرسيم كه ترس جلوه اي از زندگي است كه خالق يكتا آفريده تا او را فراموش نكنيم و بدانيم كه هيچ پناهگاهي بهتر از او نمي يابيم.
 

atros

عضو جدید
کاربر ممتاز

ساعت تقریبا 11:30 شب بود.آنی تازه آخرین کلاسش به اتمام رسیده بود و جلوی در دانشکاه در انتظار دوستش ایستاده بود تا با هم به خوابگاه بروند. یکدفعه نسیم تندی وزید و او آنجا به شدت احساس سرمای عجیبی کرد. البته بیشتر از آن که سردش شود،ترس و وحشت بر او مستولی شده بود. چون به هر حال هوا تاریک بود و او تنها. چند دقیقه بعد صدای سوتی از مسافتی دور به گوشش خورد. او وحشت زده به اطرافش نگاهی انداخت ولی هیچ کس را ندید. بنابراین خودش را متقاعد کرد که حتما صدای سوت شبگرد بوده است.
هنگامی که چند دقیقه بعد سروکله دوستش پیدا شد،آنی از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید.دوان دوان به سمت ماشین دوستش رفت ولی به محض این که خواست در ماشین را باز کند و سوار شود، چشمش به یک جفت جوراب سفید رنگ روی صندوق عقب ماشین افتاد. بی درنگ از دوستش سؤال کرد که آیا تصادفا یک جوراب را روی صندلی عقب ماشین جا نگذاشته است؟ولی دوستش که از شنیدن این سؤال گیج شده بود جوابی نداد. آنی هم سوار ماشین شد و آن دو به راه افتادند. اواسط راه آنی دو مرتبه به عقب نگاه کرد ولی در کمال ناباوری اثری از جوراب ها روی صندوق عقب ندید!بنابراین از دوستش خواهش کرد که ماشین را متوقف کند ونگاهی به صندوق عقب بیندازد.

درست زمانی که دوستش ترمز کرد،آنی دوباره صدای سوتی شنید. دوستش چند ثانیه ای از ماشین خارج شد ولی بعد با حالتی وحشت زده و شوکه، بدون گفتن کلامی سوار ماشین شد وپایش را روی پدال گاز فشرد و با سرعت هر چه تمام تراز آن محل دور شد. آنی که خیلی تعجب کرده بود، چندین مرتبه پیگیر ماجرا شد، ولی دوستش در سکوت به رانندگی ادامه می داد و رنگ چهره اش مثل گچ سفید شده بود، تا این که از محوطه دانشگاه خارج شدند.
سپس وحشت زده و هراسان شروع به تعریف کردن ماجرا نمود:هنگامی که از ماشین پیاده شدم، یک دفعه احساس سرمای عجیب و آزاردهنده ای بر من مستولی شد.سپس در کمال تعجب پسربچه ای نیمه عریان را روی صندوق عقب ماشین دیدم که آنجا دراز کشیده بود. او پسر بچه کم سن و سال بود که به طرز حیرت آور و غیر معمولی رنگ پریده به نظر می رسید. از او پرسیدم که در آن وقت شب روی ماشین چه می کند، و او با حالتی رقت انگیز و با لحنی غم انگیز به من خیره شد و پرسید: آیاشما همان خانمی هستید که جان مرا گرفت و مرا در این جنگل تبدیل به یک روح سرگردان کرد؟
یک دفعه متوجه شدم که آن پسر بچه یک انسان زنده نیست. بنابراین از ترس پا به فرار گذاشتم و با سرعت هر چه تمام تر از آن محل دور شدم. هنگامی که آنی به او می گوید که صدای سوتی را شنیده است، دوستش مدعی می شود که اگرچه سروصداهای عجیب و غریبی را از پشت درختان کنار جاده شنیده ولی صدای سوت به گوشش نخورده است.
صبح روز بعد آنی به کتابخانه دانشگاه می رود تا کتابی را پیدا کند که بتواند به نوعی ماجرای شب گذشته را توضیح دهد. بعد از جست و جوی فراوان یک دفعه عنوانی در یک کتاب توجهش را جلب می کند. در آن مقاله نوشته شده بود که سال ها قبل پسربچه ای در آن منطقه زندگی می کرده که فرد شروری او را به دام انداخته و در حال گرفتن جان آن پسر معصوم وبی گناه مثل دیوانه ها در حال سوت زدن بوده است. حالا عده ای مدعیند که روح آن پسر را می بینند که در حال فرار از دست آن فرد شرور است و برخی نیز می گویند که وضوح صدای سوتی را می شنوند،یعنی صدای همان سوتی را که آن بد جنس در حین کشتن آن پسربچه از دهانش خارج می کرده است
 

Similar threads

بالا