جریان بازدید امام خمینی از آیت الله حکیم و گفتگوهای میان آنان از زبان یک شاهد

fatemeh-torabi

عضو جدید

نويسنده:محمد سمامی


درآمد
مدتی پیش جناب حجت الاسلام و المسلمین سمامی دفتر خاطراتی را که از سالهای اقامتشان در نجف و بعدها در ایران نوشته بودند، در اختیار بنده گذاشتند تا بخش هایی از آن را برای این سایت استفاده کنم. با تشکر از ایشان و به توفیق الله تعالی، بخش هایی را که مشتمل بر اطلاعات تاریخی جالب توجهی است انتخاب کرده به خوانندگان و مشتاقان ارائه می کنم. طبعا دراین قبیل خاطرات به خصوص آنها که در زمان حادثه نوشته شده است، ممکن است صراحتی باشد که برخی را خوش نیاید. اما به هر حال، آنچه در زمان حادثه نوشته شده، طبعا و حتما بسیار دقیق تر از خاطراتی است که سالها پس از رخدادها به نگارش در می آید. چنان که در حال حاضر بیش از نود و پنج درصد خاطرات منتشر چنین بوده و اساسا در حجیت آنان و دست کم در لحن بیانشان تردید وجود دارد.
نخستین بخش مربوط به ملاقات حضرت امام خمینی با آیت الله حکیم در روزهای پس از ورود امام به نجف است. این خاطره را کسان دیگری هم منتشر کرده اند اما آقای سمامی که خود در آن صحنه حاضر بوده همان زمان مطالبی را که میان این دو مرجع وقت رد و بدل شده را یادداشت کرده اند.
نکته مهم در این خاطره تفاوت دیدگاه هایی آیت الله حکیم و امام در باره نحوه مبارزه به خصوص دفاع از نهضت روحانیون در ایران است.
یک مسأله اختلاف برداشت میان دو مجتهد و مرجع تقلید است که امری طبیعی و مطابق اصول است.
اما علاوه آن شاید یکی از طبیعی ترین دلایل این اختلاف نظر تفاوت اوضاع عراق با ایران باشد و تجارب دو طرف و نوع تعامل آنان با مردم باشد. شاید تفاوت دیگر در نوع نگاه یک مرجع در داخل ایران با یک مرجع در خارج ایران نسبت به مسائل داخل ایران باشد.
نکته دیگر در تفاوت میان آنان، اعتمادی است که امام خمینی به ملت ایران دارد و به عکس تردیدی است که آیت الله حکیم نسبت به عراقی ها دارد. امام احساس حمایت مردمی بیشتری داشته است مردمی که به رغم همه فشارها همراهی خود را با مرجعیت در برابر نظام پهلوی حفظ کردند. اما در عراق وضعیت متفاوت بود. در آنجا حدود شصت و اندی درصد شیعه بودند در حالی که در ایران نود درصد بود. طبیعی بود که مرجعیت نمی توانست مطمئن حرکت کند. به نظر می رسد تجربه آقای حکیم مربوط به عراق بود اما امام ایران را به خوبی می شناخت.
آقای حکیم نسبت به سوابق مبارزات مردم عراق و شکستی که از ناحیه انگلیسی ها بر شیعیان وارد شده بود آگاهی کامل داشت. به علاوه آیت الله حکیم خود از مبارزان آن انقلاب بود و به خوبی اوضاع عراق را درک می کرد. وی در عراق با دولت شاهی و بعثی درگیر شد.
در واقع معنای این گفتگو و اختلاف نظر این نبود که آقای حکیم انقلابی نبود. بحث بر سر گفتگوی دو رهبر انقلابی بود.
هر چه هست، نکات رد و بدل شده بسیار جالب و قابل تأمل است.

بازدید آقای خمینی از آقای حكیم
دوشنبه 22 جمادی الثانی 1385
26/7/1344
قرار بر این شد كه آقای خمینی نماز مغرب و عشاء را در مدرسه آقای بروجردی (كبری) اماما اقامه نمایند – البته این ابتكار از حاج شیخ نصرالله خلخالی بود – و در دفتر جداگانه بازدید شب گذشته ایشان را از مدرسه (یعنی از طلاب ساكن در مدرسه) مشروحا ذكر كردم.
نماز مغرب و عشاء را ایشان در حیاط مدرسه خواندند. حیاط مدرسه شلوغ و مملو از جمعیت بود. سجاده ایشان در سمت راست در ورود به حیاط كوچك انداخته شد. الحق و الانصاف نماز ایشان بسیار گیرا و باحال بود. پس از اتمام نماز عشاء ایشان حركت كردند. عده ای از طلاب و حقیر در خدمت ایشان حركت كردیم. معلوم شد كه جهت بازدید به طرف منزل اقای حكیم می روند.
از طرف بازار قبله و سرطمه و از كنار مدرسه قزوینی عبور كردند وارد بازار شدند و سپس به منزل آقای حكیم رفتند، و هیچ كس جز خادم در منزل (یعنی در بیرونی) نبود. هنوز آقای حكیم به بیرونی نیامده بودند. ایشان در اتاق آقای حكیم راهنمایی شد و كنار مسند آقای حكیم نشستند. حقیر در مقابل ایشان، پشت به ارسی قرار گرفتم. لحظاتی نگذشته بود كه آقای حكیم تشریف آوردند. تعارفات معمولی بین ایشان و آقای حكیم رد و بدل گردید.
مجلس كه مستقر گردید آقای خمینی به آقای حكیم فرمودند: شنیدم كسالت دارید. خوب است به ایران برای مداوا تشریف ببرید و در ضمن قضایای ایران را از نزدیك لمس كنید.
آقای حكیم در جواب گفت: من از تمام قضایا كاملا واقف هستم.
آقای خمینی فرمودند: گمان نمی كنم كه از همه قضایا مطلع باشید. چه اگر مطلع بودید در قضایای اخیر ایران شما كوتاه نمی آمدید.
آقای حكیم در جواب گفتند: آنچه وظیفه شرعی بود بجا آوردم، و شما هنوز از اوضاع سیاسی جهان باخبر نیستید. یك عده افراد سودجو این قضایا را ایجاد می كنند كه خود سود ببرند، و باید خیلی متوجه و بیدار باشیم.
آقای خمینی فرمودند: شاید مطلع نباشید كه آمریكا و انگلستان می خواهند دول اسلامی را محو و نابود كنند و فعلا از ایران شروع كردند. تمام منافع ایران را می برند و می خواهند خون این ملت ها را بمكند. باید متوجه بود و بیدار شد و ما بدین جهت قیام كردیم، و محمد رضا شاه پهلوی اصلا معتقد به اسلام نیست.
آقای حكیم فرمودند: بلی آن طور كه شما می گویید صحیح است، ولی راه ایستادگی و مقاومت با آن ها آن طور كه شما اقدام كردید درست نبود. چون ما كه سلاح و قدرت نداریم. سلاح و قدرت ما همین مردم هستند. این ها هم حركتشان از طرف باد است (یعنی با باد می آیند و با باد می روند.) و ما تجاربی از انقلاب 1920 عراق داریم و می دانیم كه چگونه با ما انگلیسی ها رفتار كردند و نتیجه قیام و انقلاب ما به كجا منتهی شد. خیلی محتاطانه باید حركت كرد و به اندك غفلت ممكن است مسلمان ها ذلیل و نابود گردند؛ و من خود را در مقابل این مسائل مسؤول می دانم. بعضی از قضایا را كه شما بیان كردید ما تحقیق كردیم آن طور نیست.
آقای خمینی فرمودند: البته من بدون تحقیق و تتبع اقدام نكردم و من مدارك مستدل دارم. آقای حكیم فرمودند: شما جواب خدا را در این خون ریزی چه می دهید؟
آقای خمینی فرمودند: امام حسین (علیه السلام) كه قیام كرد و خود و عده ای شهید شدند برای چه بود؟ برای حفظ اسلام بود. پس باید این اعتراض را هم به او بنماییم.
در این بین آقای حكیم عصبانی شده و با عصبانیت فرمودند: ای آقا! شما خود را با امام حسین قیاس می كنید؟ امام حسین(علیه السلام) امام مفترض الطاعه و عالم و مأمور از جانب خداوند بود. شما چرا امام حسن (علیه السلام) را نمی گویید. هر كاری كه می خواهید بكنید و هر خونی كه می خواهید ریخته شود امام حسین(علیه السلام) را در میان می آورید. ریختن یك قطره خون بی گناه در نزد خداوند مسؤولیت عظیم دارد.و سپس سكوت كردند و آقای خمینی هم صحبت نكردند.
چند لحظه بعد آقای خمینی بلند شدند و آقای حكیم تا در اتاق از ایشان مشایعت كردند و از منزل خارج شدیم.
البته تمام مجلس حدود بیست دقیقه به طور انجامید. در خلال این مدت آقای سید یوسف حكیم و بعضی از آقازادگان و حواشی آقای حكیم آمدند.
آقای خمینی از منزل آقای حكیم به طرف منزل آقای خوئی رفتند. هنوز آقای خوئی در درس نیامده بود. لحظاتی بعد آقای خوئی آمدند و در حدود ربع ساعت این بازدید به طول انجامید. مطالب مهمی بحث نشد.
و سپس به منزل آقای شاهرودی تشریف بردند.
البته مطالبی كه راجع به آقای حكیم و آقای خمینی نوشته شد نقل به طور خلاصه و با تغییر بعضی از عبارات بود، چون آقای حكیم فارسی شكسته صحبت می كرد.


 
بالا