تک بیتی های ناب وپرمعنا

[*زهره*]

به حرص ار شربتی خوردم مگیر از من که بد کردم

بیابان بود و تابستان و آب سرد و استسقا​

 

[eksir]

جانم بگير و صحبت جانانه ام بخش

كز جان شكيب هست و ز جانان شكيب نيست

 

[*زهره*]

بیستون را جان شیرین کرد در تن کوهکن

عشق اگر بر سنگ اندازد نظر، آدم شود​

 

[naghmeirani]

همه سوزان به بزمِ عشق از یک آتشیم ای دل

در این محفل یکی شمع و یکی شد نامشhttp://www.www.iran-eng.ir/images/icons/im_msn.gif

 

[eksir]

نغمه ساز و نغمه سوز و نغمه گوش

آورد عشق را دوصد جانانه هوش

 

[*زهره*]

از دیده هرچه رفت، ز دل دور می‌شود

من پیش چشم خلق ز دل دور می‌شوم​

 

[eksir]

آهسته قدم زن ز دويدن نبري هوش زدلبر

جانانه نظر كن گذر دوست همين جاست

 

[nazanin jamshidi]

من غنچه ام که با نفس يک نسيم صبح


از لطف بي کران تو لب باز مي کنم ​

 

[nazanin jamshidi]

اين تراشيدن ابروي تو از تندي خوست


تا نگويند تا بالاي دو چشمت ابروست​

 

[nazanin jamshidi]

از جرم عشق، پيش کسم گر چه راه نيست


يارب تو آگهي که محبت گناه نيست ​

 

[nazanin jamshidi]

از در و ديوار مي بارد بلا در راه عشق


يک سرابم پيش ره نامد که طوفاني نداشت​

 

[Hamid Ghobadi]

من از روییدن خار سر دیوار دانستم
.
که ناکس کس نمی گردد بدین بالا نشینیها.

 

[naeemeh123]

به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل

و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم


سعدی

 

[Hamid Ghobadi]

آتش دوست اگر در دل ما خانه نداشت
عمر بی حاصله ما این همه افسانه نداشت

 

[naghmeirani]

صفای اصفهانی

صفای اصفهانی

عشقِ تو در دل نهان شد ، دل زار و تن ناتوان شد

رفتی چو تیر و کمان شو ، از بارِ غم پیکرِ من

 

[Hamid Ghobadi]

عشقِ تو در دل نهان شد ، دل زار و تن ناتوان شد

رفتی چو تیر و کمان شو ، از بارِ غم پیکرِ من

بابا اصفهانی هم گوش میدید؟؟


تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هرمژه چون سیل روانه

 

[naghmeirani]

قصه شيرين عشــقم رفـــت از خاطـر ولي

كوهي از اندوه و ناكــامي به فرهادم رسيد

 

[*زهره*]

آب روان عمر ز استاده خوشترست

آزرده از گذشتن این کاروان مباش​

 

[eksir]

ديدي اي دل كه غم عشق دگر بار چه كرد

چون بشد دلبر و با يار وفا دار چه كرد

 

[*زهره*]

هر که آمد در غم آبادجهان، چون گردباد

روزگاری خاک خورد، آخر به هم پیچید و رفت​

 

[eksir]

قفس تنگ فلك، جاي پر افشاني نيست

يوسفي نيست در اين مصر كه زنداني نيست

 

[*زهره*]

گفتم از گردون گشاید کار من، شد بسته‌تر

آن که روشنگر تصور کردمش، زنگار بود​

 

[amator-2]

[FONT=&quot]کاش مي شد حرفي از کاش ميشد هم نبود
هر چه بود احساس بود و عشق بود و ياس بود...[/FONT]

 

[eksir]

هر روز به شیوه‌ای و لطفی دگری

چندانکه نگه می‌کنمت خوبتری

 

[*زهره*]

طالب آن باشد که جانش هر نفس

تشنه‌تر باشد ولیکن بی سبب​

 

[eksir]

وفا نكردي و كردم ،جفا نديدي و ديدم

شكستگي و نشكستم،بريدي و نبريدم

 

[*زهره*]

شبنم از سعی به سرچشمهٔ خورشید رسید

قطره ماست که زندانی گوهر شده است​

 

[engineer saba]

غم دنیی دنی چند خوری باده بخور حیف باشد دل دانا که مشوش باشد

 

[javane1387]

من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید

 

[*زهره*]

مرا به حال خود ای عشق بیش ازین مگذار

که بی غمی یکی از اهل روزگارم کرد​