سلام سلامسلام همه رفتن لالا؟؟؟؟؟
چه عجب یکی دیگه هم پیدا شد که به این زوی نخوابه
اونا زود نمیخوابن
تو دیر میخوابی...
یعنی منم باید برم
یه بار نشد تو عمرم بعده قصه بخوابم
خوب اینم یه قهوه خوشکل واسه همگی که تا پاسی از شب بیدار باشن و قصه بگن و قصه بشنون
خوب اینم یه قهوه خوشکل واسه همگی که تا پاسی از شب بیدار باشن و قصه بگن و قصه بشنون
]
راستی سلام
دیر که نکردم؟ قصه امشب رو گفتن؟
سلام
نه هنوز قصه میگن...
آگذاشتم واسه هر کی که خوابش می یاد من که نخورده بیدار خدایی هستمهممون از همین یه دونه بخوریم؟
سلام سلام خوش اومدین آخجون داره شلوغ می شه]چه به موقع رسیدم.. مرسی دستتدر نکنه..
راستی سلام بچه ها
دیر که نکردم؟ قصه امشب رو گفتن؟
آخ جونسلام
نه هنوز قصه میگن...
ممنونخوب بخوابی
شب بخیر
ممنون
البته خواب که نه
ممنون از همه قصه هاتون
ببخشید تشکرام تموم شد
آقا وحید امشب هم قصه تون قشنگ بوذ ... مرسی..
نه هنوز بیدارم... فکر کنم یه ربع دیگه برممیری بخوابی؟
من که هستم عزیزززززززززم . سلام .خوبی؟چرا هیچکیی نیست ......
من که هستم عزیزززززززززم . سلام .خوبی؟
تو رو خدا یه امشب رو بی خیال اشک ما شو ..قصه های شاد بگو ..در مطب دكتر
در مطب دكتر به شدت به صدا درآمد.
دكتر گفت: «در را شكستي! بيا تو.»
در باز شد و دختر كوچولوي نه ساله اي كه خيلي پريشان بود، به طرف دكتر دويد: «آقاي دكتر! مادرم!» و در حالي كه نفس نفس مي زد، ادامه داد: «التماس مي كنم با من بياييد! مادرم خيلي مريض است.»
دكتر گفت: «بايد مادرت را اينجا بياوري، من براي ويزيت به خانه كسي نمي روم.»
دختر گفت: «ولي دكتر، من نمي توانم. اگر شما نياييد او مي ميرد!» و اشك از چشمانش سرازير شد.
دل دكتر به رحم آمد و تصميم گرفت همراه او برود. دختر دكتر را به طرف خانه راهنمايي كرد، جايي كه مادر بيمارش در رختخواب افتاده بود.
دكتر شروع كرد به معاينه و توانست با آمپول و قرص تب او را پايين بياورد و نجاتش دهد. او تمام طول شب را بر بالين زن ماند؛ تا صبح كه علائم بهبود در او ديده شد.
زن به سختي چشمانش را باز كرد و از دكتر به خاطر كاري كه كرده بود تشكر كرد.
دكتر به او گفت: «بايد از دخترت تشكر كني. اگر او نبود حتما مي مردي!»
مادر با تعجب گفت: «ولي دكتر، دختر من سه سال است كه از دنيا رفته!» و به عكس بالاي تختش اشاره كرد.
پاهاي دكتر از ديدن عكس روي ديوار سست شد.
اين همان دختر بود!!
فرشته اي كوچك و زيبا!!
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
((تشکر از بچه های زیر کرسی و زیر آسمان باشگاه مهندسان )) | ادبیات | 16 | ||
دلت برای قصه های بچگیت تنگ شده؟بیا تو کودک گذشته... | ادبیات | 2 | ||
P | آخرين قصه | ادبیات | 1 |