بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام حميدخان

حميد آواتارت كيه؟
نه به جان خودم اصلا راه نداره!!!!حالا بيا اين يه رفه رو امضا كن!!

سلام چطوری حاج خانم ملودی؟
حدس بزن کی میتونه باشه؟

نه جون آبجی الان حسش نیست امضاءبدم.
چرا اینقدر خلوته اینجا؟
 

...Melody

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مرسي نگار جونم(گل)

اين جمله آخر گرگه خيلي معني دار بودا!!!يه پا معلم بوده واسه خودش:w16::w15:
 

nasim khanom

عضو جدید
کاربر ممتاز
خر دردمند و گرگ نعلبند

يك روز يك مرد روستايي يك كوله بار روي خرش گذاشت و خودش هم سوار شد تا به شهر برود. خر پير و ناتوان بود و راه دور و ناهموار بود و در صحرا پاي خر به سوراخي رفت و به زمين غلطيد. بعد از اينكه روستايي به زور خر را از زمين بلند كرد معلوم شد پاي خر شكسته و ديگر نمي تواند راه برود.

روستايي كوله بار را به دوش گرفت و خر پا شكسته را در بيابان ول كرد و رفت. خر بدبخت در صحرا مانده بود و با خود فكر مي كرد كه «يك عمر براي اين بي انصاف ها بار كشيدم و حالا كه پير و دردمند شده ام مرا به گرگ بيابان مي سپارند و مي روند.»

خر با حسرت به هر طرف نگاه مي كرد و يك وقت ديد كه راستي راستي از دور يك گرگ را مي بيند. گرگ درنده همينكه خر را در صحرا افتاده ديد خوشحال شد و فريادي از شادي كشيد و شروع كرد به پيش آمدن تا خر را از هم بدرد و بخورد. خر فكر كرد«اگر مي توانستم راه بروم، دست و پايي مي كردم و كوششي به كار مي بردم و شايد زورم به گرگ مي رسيد ولي حالا هم نبايد نااميد باشم و تسليم گرگ شوم. پاي شكسته مهم نيست. تا وقتي مغز كار مي كند براي هر گرفتاري چاره اي پيدا مي شود
نگار جان قصش تخيلي بود؟؟؟؟؟؟ !!!!!! :w15::w15:
سلام سلام صد تا سلام خوبین؟؟؟
امضاء نمیدم دفتراتونو جم کنین.
سلام كوچولوي خبيث خودمون..چطوري
ديشب نبودي
پودر شده بودي؟ :D
 

M. admira

عضو جدید
حمید من میرم بخوابم 1 ساعت هست اینجام فردا باید 8 صبح برم تو صف قران بخونم بین زنگ تفریح میبینمت راستی صبح بیام یا نوچ
 

...Melody

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سلام چطوری حاج خانم ملودی؟
حدس بزن کی میتونه باشه؟

نه جون آبجی الان حسش نیست امضاءبدم.
چرا اینقدر خلوته اینجا؟
خودتي؟؟؟
آره خلوته...اما نه!!ديگه خلوت نيست..نسيم اومد..مگه ميشه با وجود شما دو تا خلوت باشه؟!!الان ميره رو هوا:biggrin::biggrin:
خوب منم میگم اون ازدواج کرده:biggrin::biggrin::biggrin::biggrin:
:w15::w15:
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
نگار جان قصش تخيلي بود؟؟؟؟؟؟ !!!!!! :w15::w15:

سلام كوچولوي خبيث خودمون..چطوري
ديشب نبودي
پودر شده بودي؟ :D

چطوری مامان بزرگ خودم خوبی؟؟
نخیر پودری در کار نیست الان مثه یه مرد واستادن
در ضمن امضاء نمیدم ها باز کاغذ آوردی با خودت.
حالا پاشو واسه حمید جون یه چای بریز.
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
حمید من میرم بخوابم 1 ساعت هست اینجام فردا باید 8 صبح برم تو صف قران بخونم بین زنگ تفریح میبینمت راستی صبح بیام یا نوچ

برو واسه منم حاضری بزن در ضمن بیدارم کن واسه ساعت بعدی که بیام او کی.
در ضمن اون آهنگارو گرفتم بالاخره
 

...Melody

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
يه چيزو واسه من روشن كنيد

وحيد دوست محمدحسين ميباشه....بعد شمادوتا تو يه دانشگاهيد!!اونوقت با محمدحسين ايناهم هم دانشگاهي هستيد؟؟؟؟؟؟؟؟:w20:
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
خودتي؟؟؟
آره خلوته...اما نه!!ديگه خلوت نيست..نسيم اومد..مگه ميشه با وجود شما دو تا خلوت باشه؟!!الان ميره رو هوا:biggrin::biggrin:

:w15::w15:

ملودی جان نشد دیگه اون عکس دختره اگه دقت کنی اسم من حمید جونه او کی.
همش تقصیر نسیم وقتی میاد گرد و خاک بلند میکنه منکه مظلومم.
عکس بچگی شریکمه
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
يه چيزو واسه من روشن كنيد

وحيد دوست محمدحسين ميباشه....بعد شمادوتا تو يه دانشگاهيد!!اونوقت با محمدحسين ايناهم هم دانشگاهي هستيد؟؟؟؟؟؟؟؟:w20:

نه بابا متاسفانه متاسفانه متاسفانه به توان هزار وحید دوست منه از شانس مایه دیگه.
گوشتو بیار ولی ای بدکی نیست اونقدام بد نیست
 

M. admira

عضو جدید
ملودی چقدر داره فکر میکنه ریکو کمکش کن میخوای رمزی صحبت کنیم ویندوزشو عوض کنه
 

...Melody

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سلام دوستان.....:smile:ميهمان نمي خواين؟ خب چه خبره اين جا؟ قضيه چيه؟ كسي نيست خوش آمد بگه؟؟؟؟؟؟؟؟؟:surprised:
سلام سوگل جان:gol:
خوبي خانومي؟

اينجا داستان ميگيم نگار يكي دو صفحه قبل گفته:smile:

خوش اومدي:w40::w40:
صفا آوردي

 

Sogol1681

مدیر تالار روانشناسی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
نوچ...... اينجا انگاري كسي تحويل نمي گيره.......شايد يه وقت ديگه....:redface: ما رفتيم شب بر شما خوش ميهمان نوازان گرامي......:biggrin:
شاد و پر انرژي باشيد.;)
 

M. admira

عضو جدید
راستی حمید فردا من باید کرایه تاکسی رو حساب کنم پس من فردا کار دارم نمیتونم بیام
 

nasim khanom

عضو جدید
کاربر ممتاز
چطوری مامان بزرگ خودم خوبی؟؟
نخیر پودری در کار نیست الان مثه یه مرد واستادن
در ضمن امضاء نمیدم ها باز کاغذ آوردی با خودت.
حالا پاشو واسه حمید جون یه چای بریز.
ما اينجا حميد جون نداريم...اگه منظورت كوچولوي خبيثه برم بيارم :D
سلام دوستان.....:smile:ميهمان نمي خواين؟ خب چه خبره اين جا؟ قضيه چيه؟ كسي نيست خوش آمد بگه؟؟؟؟؟؟؟؟؟:surprised:
سلام سوگول خانوم
خوش اومدي ( ببين چقدر بلند بهت خوش آمد گفتم :D)
يه چيزو واسه من روشن كنيد

وحيد دوست محمدحسين ميباشه....بعد شمادوتا تو يه دانشگاهيد!!اونوقت با محمدحسين ايناهم هم دانشگاهي هستيد؟؟؟؟؟؟؟؟:w20:
نه وحيد دوست محمد حسين نيست
اون يكي ديگه بود
ملودی جان نشد دیگه اون عکس دختره اگه دقت کنی اسم من حمید جونه او کی.
همش تقصیر نسیم وقتی میاد گرد و خاک بلند میکنه منکه مظلومم.
عکس بچگی شریکمه
شريك چي؟ شريك جرم؟ :D
بعدشم شريكت خانومه؟ :surprised:چجوري باهاش كار ميكني....چرا تا حالا پودر نشدي :D
 

...Melody

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ملودی جان نشد دیگه اون عکس دختره اگه دقت کنی اسم من حمید جونه او کی.
همش تقصیر نسیم وقتی میاد گرد و خاک بلند میکنه منکه مظلومم.
عکس بچگی شریکمه
برووووووووووووو..بروووووووووووووووو
شريك چي؟؟؟؟؟!!!(خنده)
 

Sogol1681

مدیر تالار روانشناسی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
سلام سوگل جان:gol:
خوبي خانومي؟

اينجا داستان ميگيم نگار يكي دو صفحه قبل گفته:smile:

خوش اومدي:w40::w40:
صفا آوردي
:surprised::surprised: نه بابا انگار بلدين تحويل بگيرين.... چه ذوقي كردم من.... الان دير وقته... ايشالله يه وقت ديگه مزاحم ميشم.... شب خوش....;)
 

Similar threads

بالا