بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم
- شروع کننده موضوع فانوس تنهایی
- تاریخ شروع
چشه مگه ؟؟؟؟
تنهاست دیگه .....
سیلام..من خوب خوبم..شما خوبید؟آخ آخ صاحابش اومد ..
سیلام...صاحابش تنهایه که اومده مثل چماق دم در وایساده پول میگیره از مدعوین!!از ما هم دوبل گرفت!
سلام آرام خانوم چطوری؟
به به چقدر گل!ممنون عزیزسلام
سلام عزیزم..وظیفه ستسلام دوباره به ارامش جون..
خوب کردی اومدیااا
بی زحمت شما که داری کاهو سکنجبین میاری واسه من جدا بیار... میترسم پیش زهرا چیزی واسم نمونه.... دست شما درد نکنه....ببخشید دیر می رسم تا میام پست بزنم همه دو صفحه رفتن جلو ...
اخه امشب دعوت کردیم باید مهمونا پذیرایی بشن ...
حالا کاهو سکنجبین بخورین ...
دارم میز شام و میچینم ...
کاغذ رنگی عزیز بابت داستانات ممنون ..
کاغذ رنگی مهربون ... سلام
باغبان عزیز خیلی خوش اومدی .. اواتارت خیلی قشنگه ..
سلام ....
خواهش میکنم عزیزم...
سلام به روی ماهت....
سیلااااااااااام..شب همگی بخیر
سلام آرامش
شب تو هم بخیر
ببینم امشب واقعا چه خبره همه هستند
واییییییی چه خوشحالم امشب خیلیا هستن ...
حتی من نمیتونم پا به پاتون بیام .... ( پیریه دیگه )
ببخشید دیر می رسم تا میام پست بزنم همه دو صفحه رفتن جلو ...
اخه امشب دعوت کردیم باید مهمونا پذیرایی بشن ...
حالا کاهو سکنجبین بخورین ...
دارم میز شام و میچینم ...
کاغذ رنگی عزیز بابت داستانات ممنون ..
آرامش جونم سلام ...
سکرتی ماهم سلام ..
اشراق جون ... خوش اومدی ...
کاغذ رنگی مهربون ... سلام
باغبان عزیز خیلی خوش اومدی .. اواتارت خیلی قشنگه ..
داداشی ...
آقا ساسان ..
آرش خان ..
سلام ....
میگم مرسی خیلی خوشمزه بود هر چند همش رو این آرامش از راه نرسیده خورد!!!
دستت درد نکنه ...
(یعنی دوباره هم بیار
)دوستان شب همگی بخیر
شبت بخیر
فانوس تنهایی
مدیر بازنشسته
اگر امید داشته باشی همه جا نور هست
نمیدونم....
تنها نیست....
سلام سکرتم..خوب خوبم..وقتی تو هستی..بارون هست..بچه های قدیم هستن مگه میشه خوب نباشم؟؟البته یه خرده چون تنهایی هست مکدرم ولی خب..اونقدری نیست که توی روحیه م تاثیر بذاره!! :دیییییییی
بچه ها من همین جا از همه تون میخوام به روی تنهای نیارید!!یه خرده این اواخر مشکلاتی برای تنهایی رخ داده کحه روی عملکرد روانیش تاثیر گذاشته.خواهش میکنم کسی چیزی به روش نیاره
خودم به چشم دیدم , چند نفری رو به دیار کج وسیمان راهی کرده
خودم با جارو بقایای پودر ها رو جمع کردم 
کاهو سکنجبین بسه .. بفرمکایین شام ....
اهان...متوجهم... چشم.... اگه یه دفعه حواسم نبود یه چیزی گفتم شما یه اشاره ای بکنید که ادامش ندم...
همش مال خودته .....به هیچکیم ده .....
راست میگه .....تا مریم فس و فس کنه من تمومش کردم....
واه خدا به دور!!به حق چیزهای نشنیده(البته این مورد بسیار شنیده! :دی) نه بابا یه خرده توی این تاپیک باشی ابهتم رو موریانه میخوره و جز نام ارامش چیزی ازش باقی نمیذاره!!من واقعا از جذبه ی این آرامش خوشم می آد
من با این که خیلی روم زیاده همیشه از آرامش می ترسیدمخدایا به من قدرت بده امشبه رو سنگ کوب نکنم , دیگه این طرفا پیدام نمی شه
ولی خدایش همه ازت حساب می برننا
نرو سکرتم!دوستان شب همگی بخیر
الهی قربون تو برم که همیشه هوای شکم من رو داشت!این تنهایی به آنی همه رو تموم کرده!!انگار نه خانی اومته نه خانی رفته!!من اومدم تو فقط بوی سکنجبین میومد!!والسلام!!کاهوها تموم شد .. رفتم دوباره اوردم .. واسه آرامی که تازه از راه رسید . و بقیه ....
بفرمایید ....
تنهایی میزنم پودرت میکنم ها!دهه!!!به خودت بیا!بچه ها همه موهاشون سیخ شد از ترس!این چه وضع حرف زدنه؟
سیلام ساسان..خوبی؟خوشی؟سلومتی؟سلام آرامش
شب تو هم بخیر
ببینم امشب واقعا چه خبره همه هستند
میگم مرسی خیلی خوشمزه بود هر چند همش رو این آرامش از راه نرسیده خورد!!!
دستت درد نکنه ...
(یعنی دوباره هم بیار
شبت بخیر
خدا امشب عنایتی کرده بچه ها جمع شده اند!آخی!!
ساسان تو همیشه پرخور بودی!!همیشه هم انداختی تقصیر من!!یه شب مرد باش
فانوس تنهایی
مدیر بازنشسته
کاش میشد روی رودخانه ای زندگی پلی زد برای فرار از خروشش
همش مال خودته .....به هیچکیم ده .....
راست میگه .....تا مریم فس و فس کنه من تمومش کردم....
ارامش جان چرا mohammad sadegh فقط تشکر میکنه؟ چرا چیزی نمیگه؟
سپیده که سر بزند،
شاید در این بیشه خزان زده گلی بروید...شبیه آنچه که در بهار روئیده
پس به نام زندگی،هرگز مگو هرگز......!
شاید در این بیشه خزان زده گلی بروید...شبیه آنچه که در بهار روئیده
پس به نام زندگی،هرگز مگو هرگز......!
فانوس تنهایی
مدیر بازنشسته
این قصه س؟؟؟
فانوس تنهایی
مدیر بازنشسته
سلام
چه زیباست در شب همدیگر را دیدن و نه در روز
چیکار فانوس دارید شماهااااااا
فانوس شعر بگو من عکس بزارم کاری هم به ارامش و مریم نداشته باش
فانوس شعر بگو من عکس بزارم کاری هم به ارامش و مریم نداشته باش
میگم مثل این که شما هم بدت نمیاد پودر بشی ها!!شهادت علیه من در دادگاه؟؟؟فکر نمیکنم اونقدر زنده بمونی که در دادگاه در جایگاه شهود احضارت کنن!!خودم به چشم دیدم , چند نفری رو به دیار کج وسیمان راهی کرده
اهان...متوجهم... چشم.... اگه یه دفعه حواسم نبود یه چیزی گفتم شما یه اشاره ای بکنید که ادامش ندم...
همیشه تنهایی رو دست انداختن یکی از بزرگترین سرگرمی های من بوده!!چقدر هم همه خوب همکاری میکنن!!ممنون
فانوس تنهایی
مدیر بازنشسته
همیشه ما دیوانه گان را با انگشت خود نشان میدهیم و آنها را تمسخر میکنیمچیکار فانوس دارید شماهااااااا
فانوس شعر بگو من عکس بزارم کاری هم به ارامش و مریم نداشته باش
حال آنکه آنها عاقل هستند و ما دیوانه ( غش غش غش )
چیکار فانوس دارید شماهااااااا
فانوس شعر بگو من عکس بزارم کاری هم به ارامش و مریم نداشته باش
این عدم همکاری بعضیا واقعا میل من به پودر کردن رو زیاد میکنه!!این باغبان رو بذاریم بعد از تنهایی پودر کنیم!!باغبان جان تنهایی نمیتونه به من کاری نداشته باشه چون من بهش کار دارم اونوقت!!شما میدونی پودر چه؟؟این فوایدی داره؟هان هان؟
مرسی
واقعا خدا هوا بنده هاش رو داره
من که از بنده های مخلصش نبودم و نمیخوام که باشم
ولی بازم عنایت داره بهم.
خدا وکیلی یه نگاه به خودت انداختی
منو نیگاه کن مث یه نی قلیون میمونم بعد به من میگی پرخور!!
اگر روزی دلم گرفت یادم باشد
که خدا با من است،
که فرشته ها برایم دعا میکنند،
که ستاره ها شب را برایم روشن خواهند کرد.
یادم باشد که قاصدکی در راه است،
که بهار نزدیک است،
که فردا منتظرم می ماند،
که من راه رفتن می دانم و دویدن،
و جاده ها قدم هایم را شماره خواهند کرد.
اگر روزی دلم گرفت یادم باشد
که خدای من اینجاست همین نزدیکیها،
و من، تنها نیستم
که خدا با من است،
که فرشته ها برایم دعا میکنند،
که ستاره ها شب را برایم روشن خواهند کرد.
یادم باشد که قاصدکی در راه است،
که بهار نزدیک است،
که فردا منتظرم می ماند،
که من راه رفتن می دانم و دویدن،
و جاده ها قدم هایم را شماره خواهند کرد.
اگر روزی دلم گرفت یادم باشد
که خدای من اینجاست همین نزدیکیها،
و من، تنها نیستم
واه خدا به دور!!به حق چیزهای نشنیده(البته این مورد بسیار شنیده! :دی) نه بابا یه خرده توی این تاپیک باشی ابهتم رو موریانه میخوره و جز نام ارامش چیزی ازش باقی نمیذاره!!
من یه مدتی که شما بودی دنبال پروژه دزدکی اومدم زیر کرسی
آخ نمی دونی تکیه بر جای بزرگان چه حالی داره
من از همون نامت می ترسم
اگه خشانت بود کمتر ازت حساب می بردم 
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
((تشکر از بچه های زیر کرسی و زیر آسمان باشگاه مهندسان )) | ادبیات | 16 | |
|
دلت برای قصه های بچگیت تنگ شده؟بیا تو کودک گذشته... | ادبیات | 2 | |
| P | آخرين قصه | ادبیات | 1 |
Similar threads
-
((تشکر از بچه های زیر کرسی و زیر آسمان باشگاه مهندسان ))
- شروع شده توسط فانوس تنهایی
- پاسخ ها: 16
-