به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

eterno

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
سال هاست در کلیسای خاطرم
آهنگ نگاهت
ناقوس جدایی است
مرا باور دار
که من
مسیحای مصلوب توام
در بیکران پاکی و
صداقت روح
 

comudf

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
عبوری نا مطمئن

عبوری نا مطمئن بود به تو پیوستن
برق چشمانت را در ورای انتظار خواهم دید
تو را جستجو می کنم
گر چه نیست نشانی
و از خود می پرسم
کیست که این چنین رویای مرا رنگین کرده است
طنین صوت
ذره ذره می شکافد وهم را
عبوری نامطمئن بود
به تو پیوستن



 

eterno

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
غلام نرگس مست تو تاجدارانند
خراب باده لعل تو هوشیارانند
ترا صبا و مرا آب دیده شد غماز
و گرنه عاشق و معشوق رازدارانند
 

مر مر

عضو جدید
روزی که شود اذا السماء فطرت
من در عقبش اذا النجوم کدرت
من دامن تو بگیرم اندر سعلت
گویم صنما بای ذنب قتلت
یک نیمرخ تو لست منکم ببعید
نبم دگرش ان عذابی لشدید
بر کنج لبت نوشته یحیی و یمیت
"من مات من العشق فقد مات شهید."
 

مر مر

عضو جدید
عبوری نا مطمئن

عبوری نا مطمئن بود به تو پیوستن
برق چشمانت را در ورای انتظار خواهم دید
تو را جستجو می کنم
گر چه نیست نشانی
و از خود می پرسم
کیست که این چنین رویای مرا رنگین کرده است
طنین صوت
ذره ذره می شکافد وهم را
عبوری نامطمئن بود
به تو پیوستن


سپاس از شعر زیبات کامران.

ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب
گفتند که بیداری گفتیم که بیداریم
من راه تو را بسته تو راه مرا بسته
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم.

.
 

مر مر

عضو جدید
کنار برکه ی دلم نشستم و نیامدی


دوباره در سکوت خود شکستم و نیامدی
سوال کردم از خدا نشانه ی خانه تو را
سکوت کرد و در سکوت شکستم و نیامدی
رستم از این نفس و هوا -زنده بلا مرده بلا-
زنده و مرده وطنم نیست به جز فضل خدا
رستم ازین بیت و غزل ای شه و سلطان ازل
مفتعلن مفتعلن مفتعلن کشت مرا
 

eterno

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
اينجا آسمان از دل من تيره تر است
روزگارم ابريست
من اگر تنهايم
ياد تو با من هست
مهربانم
روزگار ابريست
كاش اين بار جاي خورشيد تو آفتاب شوي...
 

vahm

عضو جدید
کاربر ممتاز
برای زیستن دو قلب لازم است
قلبی که هدیه کند قلبی که بپذیرد
قلبی که بگوید قلبی که جواب بگوید
قلبی که دوست بدارد قلبی که دوستش بدارند
قلبی برای من قلبی برای انسانی که من میخواهم
تا انسان را کنار خود حس کنم
 

eterno

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
در شب کوچک من
افسوس
باد با برگ درختان میعادی دارد
در شب کوچک من دلهره ی ویرانیست
گوش کن
وزش ظلمت را می شنوی؟
من غریبانه به این خوشبختی می نگرم
به نومیدی خود معتادم...
 

صائبی

عضو جدید
" به نام او که قائمٌ بالذات است
بری از شرک ، زیادت بر صفات است ":gol:
[FONT=&quot]باز باران بي ترانه باز باران ,با تمام بي کسي هاي شبانه مي خورد بر مرد تنها ,مي چکد بر فرش خانه باز مي ايد صداي چک چک غم...باز ماتم من به پشت شيشه ي تنهايي افتاده نمي دانم...نمي فهمم کجاي قطره هاي بي کسي زيباست؟؟؟؟ نمي فهمم, چرا مردم نمي فهمند که ان کودک که زير ضربه شلاق باران سخت مي لرزد کجاي ذلتش زيباست؟؟؟ نمي فهمم..کجاي اشک يک بابا که سقفي از گل و اهن به زور چکمه هاي باران به روي همسر و پروانه هاي مرده اش ارام باريده کجايش بوي عشق وعاشقي دارد؟؟؟ نمي دانم [/FONT]
 

صائبی

عضو جدید
لرزش دست و دلم
از آن بود که
که عشق
پناهی گردد
پروازی نه
گریزگاهی گردد
آی عشق آی عشق
چهره آبیت پیدا نیست....
 

eterno

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
عشق,ای آتشین ترانه من
تا دم واپسین بهانه من
چه شد ای آشنای بیگانه
نزدی سر به آشیانه من
نشنیدی مگر ز چاه سکوت
بی صدا گریه ی شبانه ی من
هر شب از باغ یادت ای همه سبز
گل کند بوی تو به خانه من
شانه ام زیر بار منت توست
گرچه از غم شکست شانه من
عشق,ای عشق,جاودانه بمان
با غزلهای جاودانه من
 

eterno

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
در لابلاي خاطرات گمشده
به دنبال چيزي ميگردم
نمي يابم شعر هايم را مرور ميكنم
تو پيدا مي شوي و سيب سرخي
كه دست هاي مرا با تو پيوند مي دهد...
 

صائبی

عضو جدید
زندگی یعنی یک سار پرید
از چه دل تنگ شدی
دلخوشی ها کم نیست
مثلا این خورشید
کودک پس فردا
کفتر آن هفته...
قطره ها در جریان
برف بر دوش سکوت
و زمان روی ستون فقرات گل یاس
:gol:
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
شب دست سياه خويش بر سر ميزد
از دور كسي بال كبوتر ميزد
مرغي به سر شاخه غم ميناليد
در سينه من شوق تو پرپر ميزد
 

russell

مدیر بازنشسته
سلام مامان گلاب :gol:

یک روز رسد خوشی به اندازه کوه
یک روز رسد غمی به اندازه دشت
افسانه زندگی چنین است عزیز
در سایه کوه باید از دشت گذشت
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
سلام عزيزدلم:gol:

گر بسوزند پر و بال مرا
كه خورد هيچ غم حال مرا
شب تنهايي و روز غم من
كيست جز سايه من همدم من
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
سايه را دوش حكايت ها بود
شكوه ها بود و شكايت ها بود
همه شب سوخت و آواز نكرد
به شكايت دهني باز نكرد
شمع ا زسوختنش پروا نيست
كه درين سوختن او تنها نيست
مرگ اگر آخر اين ره چه اوست
نيز پروانه او همره اوست
 

AmirReza.R

کاربر فعال
سلام سایه عزیزم.

سه غم آمد به جانم،هر سه یکبار
غریبی و اسیری و غم یار
غریبی و اسیری چاره دارد
غم یار و غم یار و غم یار...
 

amin2755

عضو جدید
شب هاي دراز بي عبادت، چه کنم
طبعم به گناه کرده عادت چه کنم
گويند کريم است و گنه مي بخشد
گيرم که ببخشد زخجالت چه کنم
 

eterno

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
چیست این غم که به لبهای تو جاریست؟
شادباشیم و خرامان و به وجد!
که بهار هم امسال مثل هر سال از آغوش خدا می روید!
هر در و پنجره را سوی چشمان خدا وا بکنیم...
ولی ای ماه قشنگ
آنچه در ما جاریست,اینهمه فاصله نیست!
کاش این بار گلم,
همچو گل همچونیم!
عاشق هم باشین,عاشق بودن هم,
عاشق ماندن هم,عاشق شادی و هر غصه ی هم,
روز نو هر روز است
فکر را نو بکنیم...!
عشق را سر بکشیم
و برای شب میلاد زمین ,عشق را هدیه کنیم!
 

Similar threads

بالا