به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]وآنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]رو سینه را چون سینه[/FONT][FONT=&quot]​[/FONT][FONT=&quot]ها هفت آب شو از کینه[/FONT][FONT=&quot]​[/FONT][FONT=&quot]ها[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]وآنگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]گر سوی مستان می[/FONT][FONT=&quot]​[/FONT][FONT=&quot]روی مستانه شو مستانه شو[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

shabnam777

عضو جدید
کاربر ممتاز
آواز عاشقانه ما در گلو شکست
حق با سکوت بود صدا در گلو شکست
دیگر دلم هوای سرودن نمی کند
تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود [/FONT][FONT=&quot]

[/FONT][FONT=&quot]از دماغ من سرگشته خیال دهنت [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]به جفای فلک و غصه دوران نرود[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

laleh_a

عضو جدید
کاربر ممتاز
سر سبز ترین بهار تقدیم تو باد
آواز خوش هزار تقدیم تو باد
گفتند که لحظه ایست روییدن عشق
آن لحظه هزار بار تقدیم تو باد
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]بهار یعنی تو[/FONT]
[FONT=&quot]هنوز هم به گمانم بهار یعنی تو[/FONT]
[FONT=&quot]قرار گاه دل بی قرار یعنی تو[/FONT]
[FONT=&quot]نایست ! جاده برای تو راه می افتد[/FONT]
[FONT=&quot]هنوز مقصد این بی قطار یعنی تو[/FONT]
[FONT=&quot]برای اینکه دلت را به عشق بسپاری[/FONT]
[FONT=&quot]دوباره وعده ی این روزگار یعنی تو[/FONT]
[FONT=&quot]تو را به ساحل شعرم هنوز می خوانم[/FONT]
[FONT=&quot]اگر چه اسکله ی انتظار یعنی تو[/FONT]
[FONT=&quot]قرار شد که به شعری تو را خلاصه کنم[/FONT]
[FONT=&quot]خلاصه تر !؟ تب شبهای تار یعنی تو[/FONT]
[FONT=&quot]وگر چه منتظر دیدنت زمستانم[/FONT]
[FONT=&quot]در این مدار جهان - حرف دار یعنی تو[/FONT]
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]چه زیبا می شوی وقتی که می گردی سرپا سبز[/FONT][FONT=&quot]
تو را من دوســت می دارم تو را ای سبز بالا سبز

[/FONT]
 

tirmah

عضو جدید
[FONT=&quot]چه زیبا می شوی وقتی که می گردی سرپا سبز[/FONT]
[FONT=&quot]تو را من دوســت می دارم تو را ای سبز بالا سبز[/FONT]

ارزويم این است نتراود اشک در چشم تو هرگز مگر از شوقه زياد
نرود لبخند از امق نگاهت هرگز و به اندازيه هر روز تو اشق باشی
آشق انکه ترا ميخواهد و به لبخنده تو از خويش رها ميگردد

و ترا دوست بدارد به همان اندازه که دلت ميخواهد
 

neda_eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای ساربان،ای کاروان
لیلای من کجا می بری
با بردن لیلای من جان و دل مرا می بری
ای ساربان کجا میروی
لیلای من چرا می بری
در بستن پیمان ما
تنها گواه ما شد خدا
تا این جهان برپا بود
این عشق ما بماند به جا
ای ساربان کجا می روی
لیلای من چرا می بری...
 

comudf

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
بوسه

در دو چشمش گناه می خندید
بر رخش نور ماه می خندید
در گذرگاه آن لبان خموش
شعله یی بی پناه می خندید
شرمناک و پر از نیازی گنگ
با نگاهی که رنگ مستی داشت
در دو چشمش نگاه کردم و گفت
باید از عشق حاصلی برداشت
سایه یی روی سایه یی خم شد
در نهانگاه رازپرور شب
نفسی روی گونه ای لغزید
بوسه ای شعله زد میان دو لب
 

Mahdi JooN

عضو جدید
از من جدا مشو كه توام نور ديده اي
آرام جان و مونس قلب رميده اي
از دامن تو دست ندارند عاشقان
پيراهن صبوري ايشان دريده اي...
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]دوش می آمد و رخساره برافروخته بود[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]تا کجابازدل غمزده ای سوخته بود[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]رسم عاشق کشی و شیوه شهرآشوبی[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]جامه ای بود که بر قامت او دوخته بود[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

meibudy

عضو جدید
ساعتم بي كار است
چه لزومي دارد
او دگر كار كند
وقت را مي داند
خوب هم مي داند

خوب مي داند
دققتش حساس است
چه لزومي دارد او دگر كار كند

كاش ما مي دانستيم
خوب نه
كم مي دانستم
كه چه زشتيم همه
كه چه ژندست اين پوشش رنگين دغل بازيمان

كاش مي دانستم
كه خدايي هم هست
كه نه دور است
و در اين نزديكيست
 

King Paker

عضو جدید
کاربر ممتاز
میازار موری که دانه کش است و جان دارد و جان شیرین خوش است
 

afsaneh_k

عضو جدید
گفت:چشمها را بايد شست......
شستم ولي !.........
گفت: جور ديگر بايد ديد.......
ديدم ولي !..............
گفت زير باران بايد رفت........
رفتم ولي !.............
او نه چشمهاي خيس و شسته ام را....
نه نگاه ديگرم را...
هيچ کدام را نديد !!!! فقط در زير باران
با طعنه اي خنديد و گفت:
" ديوانه باران نديده"
 

Mahdi JooN

عضو جدید
کار گل زار شود گر تو به گلزار آئی
نرخ یوسف شکند چون تو به بازار آئی
ماه در ابر رود چون تو برآئی لب بام
گل کم از خار شود چون تو به گلزار آئی
 

afsaneh_k

عضو جدید
بگذار هر روز برایت رویایی باشد
در دست، نه دور دست
عشقی باشد در دل، نه در سر
و دلیلی باشد برای زندگی، نه روز مرگی...
 

behnam.gas

عضو جدید
..

..

در گلستان خیالم ندهد هیچ گلی بوی تو را
تو گل ناز منی از دور میبوسم تورا

:gol:
:gol:
:gol:
 

احسان عباسي

عضو جدید
ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم ........... وین یک دم عمر غنیمت شمریم
فردا که ازین دیر فنا در گذریم ................با هفت هزارسالگان سربه سریم
:gol::gol::gol::gol::gol:
 

meibudy

عضو جدید
ساعتم بي كار است
چه لزومي دارد
او دگر كار كند
وقت را مي داند
خوب هم مي داند

خوب مي داند
دققتش حساس است
چه لزومي دارد او دگر كار كند

كاش ما مي دانستيم
خوب نه
كم مي دانستم
كه چه زشتيم همه
كه چه ژندست اين پوشش رنگين دغل بازيمان

كاش ميدانستيم

كه ،كه شد اشرف مخلوق زمين؟

كاش مي دانسم
كه خدايي هم هست
كه نه دور است
و در اين نزديكيست


خدايي كه در اين نزدي كيست
آري، آري
خوب مي دانيم

مشكل اين است كه او خود گفت: كه همه انسانيد
كه همه انسانيم
ما ز نسيانيم
خوب مي دانيم
ليك فراموش شده در خلا تاريكيمان
كاش روزي بشود يه به ياد آريم
درد سخت تنهاييمان
 

eterno

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
دلم آشفته ی آن مایه ی ناز است هنوز
مرغ پر سوخته در پنجه ی باز است هنوز
جان به لب آمد و بر لب جانان نرسید
دل به جان آمد و او بر سر ناز است هنوز
گرچه بیگانه ز خود گشتم و دیوانه ز عشق
یار,عاشق کش و بیگانه نواز است هنوز
گرچه هر لحظه مدد میدهدم چشم پر آب
دل سودا زده در سوز و گداز است هنوز
همه خفتند به غیر از من و پروانه و شمع
قصه ی ما دو سه دیوانه دراز است هنوز
 

behnam.gas

عضو جدید
کاش میشد راز چشمان تو را روی گلبرگ گل سرخی نوشت یا نگاهت را میان آسمانها قاب کرد:gol:
 

parikoochooloo

کاربر فعال
:gol:این شعر مال خودمه ، خوشحال میشم اگه نظرتون رو در موردش بگین....

کمی آنسوتر از این لحظه که ما می گرییم
شاید آن دلبر ما از ته دل می خندد
شایدم بهر کسی خانه ی دل می سازد
خشت دل بر دل کس می زند و دل ما را به کلنگ دل خود می کوبد
شایدم رخت غزل بر تن کس می بافد
شایدم آن پل خشتی که به سالهای حزینی ساختم
کوبیده و یک راه دگر می سازد
رنگی از جنس دگر بر دل خود می پاشد
رنگ بی رنگی ما را به زمان می بخشد
هر کجا اسمی از او می بینم
غمی از جنس دگر بر دل ما می بخشد
کمی آنسوتر از این ناله ی تنهایی من
شبی هم ناله ی رسوایی تو در راه است
شبی از جنس پشیمانی و آه
شبی از جنس نیاز ، شبی از جنس دعا
کمی آنسوتر از این اما تن من در خاک است...!:gol:
 

laleh_a

عضو جدید
کاربر ممتاز
ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست
گر وا نمی کنی گره ای، خود گره مباش
 

Similar threads

بالا