به نام زن... ♡

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
برای اشکهایت ساغری از اشک میسازم برای

حرفهایت باوری از اشک میسازم هوای چشمهایت ابری
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] ودلگیرو[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] محزون است [/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]برایت چشمهای دیگری از اشک میسازم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] دلت تنها[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تر از مفهوم بی پایان تنها یی است هجومی ازدحامی [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]محشری [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]از اشک [/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]میسازم... [/FONT]
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
عـالی بود
ممنونم
من این متن رو خونده بودم میخواستم بذارم اما ....
خسته نباشید:w30:

عزيز جان نظر لطف شماست اما اگه به متن مورد نظرتون اشاره كنيد ممنون ميشم.
ميتونيد از متن مورد نظرتون نقل قول بگيريد ...كه براي دوستان ابهامي پيش نياد ممنون عزيزجان :gol:
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
دلم غمگين
نگام ابري
چشام بارون
صدام ابري
طلوع عشق من بي رنگ
غروب گريه هام ابري
منو دلتنگيه گريه به روي شونه هاي تو
مي شم بارون دلتنگي مي بارم ازچشاي تو
نمي خوام بي تودنيا رو باگل ها وباگلدون هاش
نميخوام بي تو فردا رو با تابستونها زمستونهاش:crying2:

 

n_h_1365

عضو جدید
دلیل اشک زن تنهایی اوست

دلیل اشک زن تنهایی اوست

خاطراتم را تو بیرون کن ز سر
دیشب از کف رفت فردا را نگر
آخر این یکبار از من بشنو پند
بر منو بر روزگارم دل نبند
عاشقی را دیر فهمیدی چه سود
عسق دیرین بگسسته تارو پود
گر چه آب رفته باز آمد به رود
ماهی بیچاره اما مرده بود
بعد از این هم آشنایت هر که هست
باش با او یاد تو ما را بس است http://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif نسترن http://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif
 

گلابتون

مدیر بازنشسته



اي رفته تا دور دستان
آن‌جا بگو تا کدامين ستاره‌ست
روشن‌ترين هم‌نشين شب غربت تو؟
اي هم‌نشين قديم شب غربت من!




 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز



اي رفته تا دور دستان
آن‌جا بگو تا کدامين ستاره‌ست
روشن‌ترين هم‌نشين شب غربت تو؟
اي هم‌نشين قديم شب غربت من!




سلام آبجي!
کاش اين شعر قشنگ اخوان رو کاملش رو مي‌نوشتي...
خيلي زيباست...
اولين بار با صداي فروغ باهاش رو به رو شدم...
:gol:
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
رفتنت را ديدم تو به من خنديدي
آتش برق نگاهت دل من آتش زد
و مرا در پس يک بغض غريب
در ميان برهوتي تاريک
پشت يک خاطره سرد و تهي
با دلي سنگ رهايم کردي
و تو بي آنکه نگاهي بکني
به دل خسته و آزرده من
رفتنت را ديدم
تا به آنجا که نگاهم سو داشت
و تو در آخر اين قصه تلخ محو شدي
باورم نيست که ديگر رفتي
اشک من بدرقه راهت باد...
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
بياامشب به من محرم شواي اشک

بیاامشب توهم باغم شوای اشک


بیا بنگر دلم تنها شده باز

بیا قلب مراهمدم شو ای اشک


من ان گلبوته خشک کویری

بيابرروی من شبنم شوای اشک


رهاکن ميل ماندن دردو چشمم

توجاری بررخ زردم شواي اشک


بيا آرام من در بيقراری

تسلی بخش من هردم شواي اشک


بیابغض سکوت سینه بشکن

به چشم خشک من شبنم شوای اشک


دلم مجروح درد غربت تو

به روی زخم دل مرهم شواي اشک


دلم ازدردهجران نالد امشب

بیا درمان بر دردم شو ای اشک
 
آخرین ویرایش:

گلابتون

مدیر بازنشسته
سلام آبجي!
کاش اين شعر قشنگ اخوان رو کاملش رو مي‌نوشتي...
خيلي زيباست...
اولين بار با صداي فروغ باهاش رو به رو شدم...
:gol:


اطاعت داداشي بفرماييد...:gol:
تقديم به شما و همه دوستداران اشعار زيباي مهدي اخوان ثالث

اي شط زيباي پرشوكت من!

اي تكيه گاه و پناه
زيباترين لحظه هاي
پرعصمت و پرشكوه
تنهائي و خلوت من!
اي شط شيرين پرشوكت من!
اي با تو من گشته بسيار،
در كوچه‌هاي بزرگ نجابت.
ظاهر نه بن‌بست عابر فريبندهء استجابت.
در كوچه‌هاي سرور و غم راستيني كه‌مان بود.
در كوچه باغ گل ساكت نازهايت.
در كوچه باغ گل سرخ شرمم.
در كوچه‌هاي چه شب‌هاي بسيار،
تا ساحل سيمگون سحرگاه رفتن.
در كوچه‌هاي مه‌آلود بس گفت‌و‌گوها،
بي هيچ از لذت خواب گفتن.
در كوچه‌هاي نجيب غزل‌ها كه چشم تو مي‌خواند،
گهگاه اگر از سخن باز مي‌ماند،
افسون پاك منش پيش مي‌راند.
اي شط پرشوكت هر چه زيبائي پاك!
اي شط زيباي پرشوكت من!
اي رفته تا دور دستان!
آنجا بگو تا كدامين ستاره‌ست
روشنترين همنشين شب غربت تو؟
اي همنشين قديم شب غربت من!
اي تكيه گاه و پناه
غمگين‌ترين لحظه‌هاي كنون بي‌نگاهت تهي مانده از نور،
در كوچه باغ گل تيره و تلخ اندوه،
در كوچه‌هاي چه شب‌ها كه اكنون همه كور.
آنجا بگو تا كدامين ستاره‌ست
كه شب فروز تو خورشيد پاره ست؟
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
اشکها به ما می آموزند
به آنچه به ما تعلق ندارد دل نبندیم
و به کسانی تعلق
پیدا کنیم که تحمل اشکهای ما برای آنها رنج آور باشد.
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
گل من گريه مكن .

كه در آئينه ي اشك تو غم من پيداست

قطره ي اشك تو داند كه : غم من درياست .

گل من گريه مكن

سخن از اشك مخواه

كه سكوتت گوياست

از نگه كردنت احوال تورا مي دانم

دل غربت زده ات

بينوايي تنهاست .

من و تو ميدانيم

چه غمي در دل ماست .

*

گل من گريه مكن

اشك توصاعقه است

تو به هر شعله ي چشمان ترم مي سوزي

بيش از اين گريه مكن

كه بدين غمزدگي بيشترم مي سوزي

من چو مرغ قفسم

تو در اين كنج «قفس» بال و پرم مي سوزي .

*

گل من گريه مكن !

كه درآيينه ي اشك تو ، غم من پيداست ،

قطره ي اشك تو داند كه : غم من درياست .

دل به اميد ببند .

نا اميدي كفرست .

چشم ما بر فرداست .

ز تبسم مگريز .

دُر دندان تو در غنچه ي لب ها زيباست .

گل من گريه مكن .

 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مسافر روزی به شهری غریب سفر کرد
او تشنه بود
و مردم آن دیار، تشنه تر از مسافر
چشمه ای کوچک داشت
یک پیاله کوچک آب ، سهمی برای هر تشنه!
مسافر را آنروز قطره ای آب ندادن!
او را رمقی نبود
دخترکی نحیف، در حال نوشیدن کف دستی آب بود
کمی آن طرف تر که به مسافررسید، دیگر آبی برایش نمانده بود که مسافر آن دیار را سیراب کند
دخترک گریان شد
مسافر قطره اشکی شور از گونه های دخترک چید و بر لبان خود جای داد
او دیگرآب شیرین از کسی طلب نکرد
آری؛
شیدای قطره اشکی شور بودن....
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
دل من اینجا نیست،دل من پر دوراست
بسترش پیدا نیست،افقش مستوراست



قلب من پر شور است
هر صدای بغضی،هر نگاه غم بار؛



زخمه بر تار دل من زدن است



دل من گاهی چند
لکه ای میگیرد
بار غم درقلبم
چیرگی میگیرد
گاه آری دل من،
ز غروبی دلتنگ،ز هوای ابری،تیرگی می گیرد




گه دلم آرام است،همچو پهن دریا
گاه اما پر موج،پر ز شور وغوغا
قلب من،این دل من اینجائیست
گرچه با آنهمه،آنسان دوراست
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
اشکهایم بر گونه هایم سرازیر می شوند...

نه اشک غم ،نه اشک تنهایی ،نه اشک حسرت دنیا....

که اشک شوق لمس تو ،در ضربان قلب بی قرارم...

به هر سو که می نگرم،جز تویی نمی بینم...

از چه رو مردمان ،تورا تنها در آسمان ها می جویند؟

تو واضحی...جاری در همه چیز و همه جا....

بی مکان و بی زمان....در هر مکان و در هر زمان...و لایزال...
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
اگر اشک می دانست که برای متولد شدنش

قلب را شکستنی در کار است

هرگز برای جاری شدن لحظه شماری نمی کرد
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
اشک من گوهر یکتای من است


زاده چشم گهرزای من است


حاجت زمزمه عود من است





اشک من زمزمه پیرای من است


با صفا تر بود ازشبنم صبح


نقشی از روی مصفای من است


خون دل درقدحم افشاند


ساقی و باده و مینای من است
 
آخرین ویرایش:

گلابتون

مدیر بازنشسته
ناتوان گذشته ام ز کوچه ها

نیمه جان رسیده ام به نیمه راه
چون کلاغ خسته ای در این غروب
می برم به آشیان خود پناه
در گریز ازین زمان بی گذشت
در فغان از این ملال بی زوال
رانده از بهشت عشق و آرزو
مانده ام همه غم و همه خیال
سر نهاده چون اسیر خسته جان
در کمند روزگار بدسرشت
رو نهفته چون ستارگان کور
در غبار کهکشان سرنوشت
می روم ز دیده ها نهان شوم
می روم که گریه در نهان کنم
یا مرا جدایی تو می کشد
یا ترا دوباره مهربان کنم
این زمان نشسته بی تو با خدا
آنکه با تو بود و با خدا نبود
می کند هوای گریه های تلخ
آن که خنده از لبش جدا نبود
بی تو من کجا روم کجا روم
هستی من از تو مانده یادگار
من به پای خود به دامت آمدم
من مگر ز دست خود کنم فرار
تا لبم دگر نفس نمی رسد
ناله ام به گوش کس نمی رسد
می رسی به کام دل که بشنوی

ناله ای از ین قفس نمی رسد

 
آخرین ویرایش:

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اشک خانمها اکثرا پای یک مرد تو دلیلش در میونه!:smile::smile:

مامان های عزیز خواهشن با کفش پاشنه باند بهشت نرن چون ما سوراخ می شیم:cry:

وای ماماااااااااااااااااان جونم دوست دارم:heart::heart::heart:
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
مرد و زن جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند. آنها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند.

زن: یواش تر برو, من می ترسم.

مرد : نه, اینجوری خیلی بهتره.

زن : خواهش میکنم, من خیلی می ترسم.

مرد : خوب, اما اول باید بگی که دوستم داری.

زن : دوستت دارم, حالا میشه یواش تر برونی.

مرد : منو محکم بگیر.

زن : خوب حالا میشه یواش تر بری.

مرد : باشه به شرط اینکه کلاه کاسکت منو برداری و روی سر خودت بذاری, آخه نمیتونم راحت برونم. اذیتم میکنه.

روز بعد واقعه ای در روزنامه ثبت شده بود. برخورد موتور سیکلت با ساختمان حادثه آفرید. در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتورسیکلت رخ داد, یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری درگذشت. مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود. پس بدون اینکه زن جوان را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت را بر سر او گذاشت و خواست تا برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند.

دمی می آید و بازدمی میرود. اما زندگی غیر از این است و ارزش آن در لحظاتی تجلی می یابد که نفس آدمی را می برد

 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
می خواهم اشک را معنا کنم
اشک یعنی گریه قلبی سرخ
اشک یعنی گریز ازتنهایی
اشک یعنی زلالی یک عشق
اشک یعنی سرچشمه پاکی
اشک یعنی یک قطره خوبی
شاید هم یک دریا غم!!!!!!!
و انگار چشم ها خشک شدند
اشکی بریزید از شوق!!!!!!!
گریه کنید تا دریا شوید!!!!!!
 

sara_dadyar

عضو جدید
آره. ياد يک آيه از قرآن افتادم که خدا مي گويد: براي شما همسراني از جنس شما آفريديم که شما را به آرامش برسانند. (تقريباً با چنين مضموني) راستي! يه سوال. پس زنان چگونه به آرامش برسند؟:smile:
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
آره. ياد يک آيه از قرآن افتادم که خدا مي گويد: براي شما همسراني از جنس شما آفريديم که شما را به آرامش برسانند. (تقريباً با چنين مضموني) راستي! يه سوال. پس زنان چگونه به آرامش برسند؟:smile:


سلام سارا جون خيلي خوش اومدي...عزيز
به نظر من زنان آرامششون در آرامش افراد خانواده شون خلاصه ميشه...آرامش اونها وقتي تجلي پيدا ميكنه كه ميبينن تمام كساني كه به اونها وابسته هستند در كمال آرامش و اطمينان خاطر به زندگيشون در كمال صحت وسلامت رواني و جسمي دارن ادامه ميدن...اونجاست كه زيباترين منحني روي صورتشون نقش ميبنده و لبخندي سرشار از عشق و محبت رو نثار عزيزانشون ميكنن...و در دل خداوند منان رو شاكر ميشوند كه اينچنين غرق آرامش و آسايش هستند..

خدايا شكرت:gol::heart:
 

peyman saratan

عضو جدید
دست بوس

دست بوس

اشک خانمها اکثرا پای یک مرد تو دلیلش در میونه!:smile::smile:

مامان های عزیز خواهشن با کفش پاشنه باند بهشت نرن چون ما سوراخ می شیم:cry:

وای ماماااااااااااااااااان جونم دوست دارم:heart::heart::heart:

:gol:دست بوس تمام مادران دنیا هستم مخصوصا مادر دلسوز خودم:gol:

آبجی سایه این جا هم گل کاشتی:gol::gol:
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani 🔺️هوای تو... ♡ ادبیات 790
سرمد حیدری ♡... مـــادر... ♡ ادبیات 153

Similar threads

بالا