بدترين بلايي كه سر معلم يا استادت آوردي!!!!

!ala

عضو جدید
کاربر ممتاز
ی چی بگم شاخ دربیارین
مدرسه راهنمایی بود...اقا یهم یکی از گنده های کلاسو دیدن داره تو حیاط میاد،یه کنده درخت هم دستشه!!!
ی معلمی بود از اینا که اذیتش میکنن.اقا این همین اومد بیاد تو کلاس،طرف کنده درخت رو پرت کرد سمتش! شانس اورد...اگه بهش خورده بود فک کنم بیست سانت به ضخامت دیوار اضافه شده بود.دیگه نمیدونم اون پسره رو هم چی کردن

شکلک شاخ در آوردن:surprised: نه از خاطره ها از طرز انشا نویسیت:D
 

LEGEND.MM

کاربر فعال تالار موبایل
کاربر ممتاز
سر کلاس برنامه نویسی بودیم استاد اصن آنتراک نمیداد ! هرچی گفتم استاد بیخیال مخمون داره میترکه گفت نه باید این فصل تموم بشه !
هیچی دیگه وقتی فصل تموم شد گفتم من دهن تورو سرویس میکنم . رفتیم بیرون و اومدیم سر کلاس یکی از دخترا همون لحظه که استاد اومد شروع کرد به سوال پرسیدن . اینم سرش گرم جواب دادن به دختره بود و رفته بود بالای سرش که واسش توضیح بده منم رفتم پشت سرش کتابشو برداشتم از وسط جر دادم :D ( البته بماند که کتابش از خودش درب و داغون بود ) بعد برگه هاشو جابجا کردم !
بعدشم خیلی ریلکش اومدم نشستم !
آقا چشمتون روز بد نبینه گفت بچه ها صفحه چندیم ؟! همه گفتن 250 ! گفت خب بریم صفحه بعد ...
بعد یهو گفت اااااااااااااا کتاب من رفت صفحه 410 :surprised:
خودش :confused::eek:
بچه ها :biggrin:
من :)
 

kolaqermezi

عضو جدید
سر کلاس برنامه نویسی بودیم استاد اصن آنتراک نمیداد ! هرچی گفتم استاد بیخیال مخمون داره میترکه گفت نه باید این فصل تموم بشه !
هیچی دیگه وقتی فصل تموم شد گفتم من دهن تورو سرویس میکنم . رفتیم بیرون و اومدیم سر کلاس یکی از دخترا همون لحظه که استاد اومد شروع کرد به سوال پرسیدن . اینم سرش گرم جواب دادن به دختره بود و رفته بود بالای سرش که واسش توضیح بده منم رفتم پشت سرش کتابشو برداشتم از وسط جر دادم :D ( البته بماند که کتابش از خودش درب و داغون بود ) بعد برگه هاشو جابجا کردم !




بعدشم خیلی ریلکش اومدم نشستم !
آقا چشمتون روز بد نبینه گفت بچه ها صفحه چندیم ؟! همه گفتن 250 ! گفت خب بریم صفحه بعد ...
بعد یهو گفت اااااااااااااا کتاب من رفت صفحه 410 :surprised:
خودش :confused::eek:
بچه ها :biggrin:
من :)

نه خوشم اومد....................ی چیزایی بلدی ................ولی ی دوره باید پیش ما بیای کامل بشی....:D
 

Takesh

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همیشه دوز داشتم یه تیکه شیشه شکسته بزارم رو صندلی برخی معلما و استادا تا بشینن روش و............... ولی حیف:razz:
 

saghar*20*

عضو جدید
ما که تابوده استاداو معلما سرمون بلا اوردن......نه ما......:)
مخصوصااساتید.....باورکنین گشتیم وگشتیم توی دانشگاه یه استاد نرمال به معنای واقعی وازهرجهت ندیدیم .......هرکدوم یه جای کارشون میلنگه......:D;)
 

kolaqermezi

عضو جدید
ما که تابوده استاداو معلما سرمون بلا اوردن......نه ما......:)
مخصوصااساتید.....باورکنین گشتیم وگشتیم توی دانشگاه یه استاد نرمال به معنای واقعی وازهرجهت ندیدیم .......هرکدوم یه جای کارشون میلنگه......:D;)

حالا شما ب بزرگی خودت ببخش...............
میبخشی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 

mavadd

اخراجی موقت
کاربر ممتاز
زدمش زمین............تو کله منطقه پیچید!!!!! واسه خودش گردن کلفت بود..........رو دستش پره خالکوبیه مادر و ازین حرفا بود.......ازون روز خیلی باهم رفیق شدیم......خخخخخخ:biggrin:
 

etnn

عضو جدید
کاربر ممتاز
همیشه دوز داشتم یه تیکه شیشه شکسته بزارم رو صندلی برخی معلما و استادا تا بشینن روش و............... ولی حیف:razz:


ما تو دبستان یه معلمی داشتیم خیلی زور میگف ، یه روز قبل کلاس چند تا سنجاق گذاشتیم رو صندلی معلم ..... ولی چاق بود سنجاقا کج شدن :D
 

Takesh

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ما تو دبستان یه معلمی داشتیم خیلی زور میگف ، یه روز قبل کلاس چند تا سنجاق گذاشتیم رو صندلی معلم ..... ولی چاق بود سنجاقا کج شدن :D

:biggrin:

خوب بووده باز اشتباهی تو دست خودت نرفته.........:biggrin:
 

etnn

عضو جدید
کاربر ممتاز
:biggrin:

خوب بووده باز اشتباهی تو دست خودت نرفته.........:biggrin:


:D نه با دوستام حواسمون بود :دی

درسخونای کلاس جمع شدیم این کارو کردیم .... درس نخونا و کتک خورا فقط نشسته بودنو نیگا میکردن ما چیکار میکنیم :D...هییی روزگار ، یادش بخییر:cry:
 

Takesh

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
:D نه با دوستام حواسمون بود :دی

درسخونای کلاس جمع شدیم این کارو کردیم .... درس نخونا و کتک خورا فقط نشسته بودنو نیگا میکردن ما چیکار میکنیم :D...هییی روزگار ، یادش بخییر:cry:

تو مثلا بچه درس خون بودی ! تا جایی که یادمه سوسولا همیشه میز اول بودنو خر خون و ترسو :w01:
 

safoora

عضو جدید
من هرگز بلایی سر معلمام نیاوردم اما می خوام یه خاطره تعریف کنم از استاد اندیشه دوره کاردانیمون... عاقا این آدم عوجوبه ای بود باسه خودش واسه همین بچه ها خیلی سر کارش می زاشتن...:D
قبلش اینو بگم اون زمان ما واسه حزور قیاب اسمامونو می نوشتیم بهد استاد اسمارو می خوند یه روز یکی از بچه ها شیطونی کرد و اسم مهدی مهدوی کیا رو نوشت استاد اسمارو که خوند رسید به این اسم سه بار گفت مهدی مهدوی کیا کسی جواب نداد از بچه ها پرسید مهدوی کیا کجاست گفتن آلمان بازم نفهمید... گفت بهش بگید بره درس منو حذف کنه ... :biggrin:
 

بی ازار

عضو جدید
کاربر ممتاز
من بیشتر دورشون زدم بلایی خواستی سرشون نیوردم ولی نمیدونم چرا وقتی مامانم می اومد مدرسه هی معلمام می گفتن بچت شیطونه واقعا چرا؟:question:
 

kolaqermezi

عضو جدید
من هرگز بلایی سر معلمام نیاوردم اما می خوام یه خاطره تعریف کنم از استاد اندیشه دوره کاردانیمون... عاقا این آدم عوجوبه ای بود باسه خودش واسه همین بچه ها خیلی سر کارش می زاشتن...:D
قبلش اینو بگم اون زمان ما واسه حزور قیاب اسمامونو می نوشتیم بهد استاد اسمارو می خوند یه روز یکی از بچه ها شیطونی کرد و اسم مهدی مهدوی کیا رو نوشت استاد اسمارو که خوند رسید به این اسم سه بار گفت مهدی مهدوی کیا کسی جواب نداد از بچه ها پرسید مهدوی کیا کجاست گفتن آلمان بازم نفهمید... گفت بهش بگید بره درس منو حذف کنه ... :biggrin:
حزور قیاب؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شما مطمئنی مدرسه رفتی ...؟؟؟ چ برسه ب دانشگاه...:biggrin:
 

Similar threads

بالا