بدترين بلايي كه سر معلم يا استادت آوردي!!!!

[RZGH]

ما خیلی حرفه ای تر عمل کردیم سر این شعر...
کل شعرو روی برگه قبل کلاس نوشتیم و بعد امتحانم به دبیرمون همون برگه رو دادیم...
ولی چند روز بعدش که میخواست یه درس دیگه رو بپرسه یهو به من گفت شعر دماوندو بخون....
ولی بچه ها خیلی پایه بودن حواسشو پرت کردن بعدا رفتن بیرون گرفتنش به حرف تا زنگ خورد

ماهم این کاررو می کردیم ولی اخه نامرد نگفته بود شعر رو حفظ کنیم

 

[RZGH]

همون معلم ادبیاته قدش خیلی کوتاه بود قبل ازکلاسش همه گچها رو جمع می کردیم می ذاشتیم بالای تخته بیچاره وقتی می خواست گچهارو برداره باید کلی تلاش می کرد.........یادش به خیر

 

[coherent]

شاگردان برای مزاح روی تخته سیاه نوشتندشورت اقا معلم گلداره.
معلم با خونسردی گفت:
من کاری ندارم ولی هرکی نوشته مامانش خیلی دهن لقه

 

[SaEeD_13]

دوباره سلام
یک بار من تو زنگ ورزش زدم با توپ پنجره کلاسمونو که دقیقاً کنارش معلم مینشست شکوندم
از اون جایی که کلاشمون طبقه سوم بود یعنی 3 طبقه رو هم کف یاد شدیدی میومد
وبعد زمستونم بود
از این رو اولین زنگ بعد شکستن شیشه معلم که موهاش کلاً کلاه گیسم بود نشسته بود
رو صندلیش تا حضور غیاب کنه ولی امان از بادو بارونی که میخورد تو صورتشگ....
از اون روز معلمامون تا 2 روز نیومدن سر کلاس تا پنجره دوباره درست شد.

 

[دکترتپل]

ماهم این کاررو می کردیم ولی اخه نامرد نگفته بود شعر رو حفظ کنیم

تازه یه بارم دبیر زمینمون میخواست ازمون امتحان بگیره مازیر بار نرفتیم!
بعد سر یه کلاس دیگه که از استادش میترسیدیم اورد برگه هارو داد!
مام که هیچی نخونده بودیم !
منم نامردی نکردم رفتم اولین صندلی جلوی معلم نشستم جزوه رو باز کردم !
اونم که اصلا فکرشو نمیکرد من تقلب کنم حواسش به بقیه بود !
خلاصه از رو جزوه همه تستا رو جواب دادم 4تا پاسخنامه پرکردم اسم 3تا دوستامو نوشتم تازه یکیشونم غایب بود!
بعدشم خودش برگه ها رو جمع کرد اصلا نفهمید من4تا پاسخنامه بهش دادم!

 

[mahsa.mahsa]

خدایی همیشه دانش اموز خوبی بودم تو دوران مدرسه و الانم دانشجوی خوب و درس خونیم.شیطونم بودم اما نه تا این حد که بلا سر معلم یا استادم بیارم

 

[بوگاتی رنسانس]

من زیاد سر معلمها بلا آوردم
دوران راهنمایی بودیم که روز معلم بچه ها به جای اینکه تخم مرغ پر شده با کاغذ رنگی بیارن ، تخم مرغ سالم آوردن منم گرفتم تخم مرغو تا معلم اومد زدم بالای سرش. چه حالی داد کلی خندیدیم
توی هنرستان هم که بودیم یه ضرب سر کلاسها تیکه می انداختم ، یه استاد داشتیم تیک داشت ، خیلی اینو اذیت کردم ، چند روز پیش روی پل عابر دیدمش خواستم آشنایی بدم گفتم ولش کن الان خودشو پرت می کنه پایین
یک سری توی دانشگاه زمانی که کاردانی می خوندم ، یه درس داشتیم کارگاه جوش بود ، استاد یه پلیت میداد و چندتا سیم جوش میگفت به یه مدلی جوش بدین من و یه دستمم دوممون گرم تا اخر کلاس 3-4 پلیت واسه خودمونو بچه ها میاوردیم اما یه روز که اومد با رکتیفایر جوش بده ، من که قبلش دستگاهو کار انداخته بودم نمی دونستم که چه جوری باید تنظیمش کرد ، دکمه هاشو روی هر شکلی که دوست داشتم گذاشتم ، استاد نزدیک 1 ربع با این دستگاه ور رفت تا فهمید که اشتباه کار کردم ف بنده خدا چششاش چپ شد دیگه
و این داستانها ادامه دارد

 

[بوگاتی رنسانس]

اما جدیدترینش بر می گرده به چند هفته پیش که ما بودیم و یه استاد بد عنق ریاضی که شباهت زیادی به مرحوم بروسلی داره.
این استاد میومد تو می گفت سلام ، می رفت می گفت خداحافظ
من دیدم که اینطور نمی شه ، سر شوخی رو باز کردم ، تا من یکم شوخی کردم ، دوستم ایمان هم ادامه داد و بقیه بچه ها راه افتادن.
این روند یکم صمیمی تر شد تا بالاخره تیر آخرو زدم استادی که اصلا حرف نمی زد بعد حرف من شروع که به حرفهای خاک تو سری زدن ( حرف هایی از ..........) یکی از دوستان هم برگشت گفت من فکر می کردم شما ........... کار بیخ پیدا کرد ولی سریع جمش کردم. خالصه یه 20 دقیقه ای گفتیم و شنیدیم.
جلسه پیش تو رودروایسی موند گفت به همتون 0/25 اضافه میدم ولی با اصرار زیاد من و بچه ها شد 2 نمره.
به این میگن استاد خر کنون

 

[shakibam]

من بلا نیاوردم.فقط خیلی حاضر جواب بودم.یه بار بحث شوهر شد معلم گفت(نگران نباشین.یه کور و کچلی پیدا میشه شما رو ببره)
منم بلافاصله بهش گفتم(نه خانوم.یه کور و کچل تو دنیا بود که شما رو برد)!!!!!!!!

 

[hadise70]

دوران راهنمایی بچه ها هماهنگ شدن بلایی سر یه معلم بیارن
بالاخره تصمیم گرفتن سر معلم تاریخ بیارن ،همگی اون روز آدامس جویدن وبعد روی صندلی معلم رو با ادامس پوشوندن،اونم مثل بز اصلا به صندلی نگاه نمیکرد ومیشست رو صندلی
وقتی خواست بلند بشه باسختی بلند شد از شدت عصبانیت میخواست بگه یخ بیارید بکشم به مانتوم می گفت خیار بیارید مدیر هم که نمیدونست هی بیچاره رو مسخره کرد

 

[(✿◠‿◠) Darya]

دوران راهنمایی بچه ها هماهنگ شدن بلایی سر یه معلم بیارن
بالاخره تصمیم گرفتن سر معلم تاریخ بیارن ،همگی اون روز آدامس جویدن وبعد روی صندلی معلم رو با ادامس پوشوندن،اونم مثل بز اصلا به صندلی نگاه نمیکرد ومیشست رو صندلی
وقتی خواست بلند بشه باسختی بلند شد از شدت عصبانیت میخواست بگه یخ بیارید بکشم به مانتوم می گفت خیار بیارید مدیر هم که نمیدونست هی بیچاره رو مسخره کرد

خیاررررر؟؟؟؟؟؟!!!!!!!

 

[kolaqermezi]

ولي با اين كه اين همه بلا سرشون اووردم و شايد اون موقع زياد هم ازشون دل خوشي نداشتم ولي حالا كه فكرشو ميكنم ميبينم دلم براشون تنگ شده

 

[سلطان جنگل]

من کار خاصی نکردم فقط اول دبیرستان با بطری نوشابه زدم توصورت معلم.
درسته کم بود اون درسو بی افتم ولی خیلی حال داد

 

["ALPHA"]

اینو توی کلاس ما در مورد تخته پاک کن می کردن کلی می خندیدیم ولی اصلا یادم نیست کدوم معلمها!! اما شخص موذی یادمه!!

 

[chik.chik.jhik]

آقا ما سمپادی بودیم بچه های کلاسمون نزدیک بود برن کفش های معلمامون رو هم واکس بزنن
چی تعریف کنم از اون موقع ها آخه؟!!

یه سوتی از دانشگاه تعریف میکنم،
قبل اینکه استاد بیاد با دوستامون تو کلاس نشسته بودیم بعد یکی از اینا پاشد رفت بیرون آب بخوره برگرده
من از شیشه ی در دیدم داره میاد، وایسادم پشت در که یهو پیییخخخخ کنم بترسه
در که باز شد:
من: پیییییخخخخخخ
فکر کنین کی بود...
استادمون
دیگه فقط یه ببخشید گفتم رفتم نشستم سرجام...

 

["ALPHA"]

ما نمونه بودیم ولی کلی بلا ملا می آوردیم !! دسته جمعی!

مثلا روی سکو می ایستادن بعد همزمان می پریدن کف کلاس!! طبقه پایین دقیقا زیر کلاس ما دفتر معلمها بود!!

هر بار فکر میکردن زلزله میاد آخرش یکی فهمیده بود دخترای کلاس طبقه بالا دارن می پرن!!

 

[t3teknik]

بلا که سر استاد نیاوردم

ولی خیلی از استادام اتنقاد کردم - الانم دارم ادامه می دم (خصوصا رو کردن سوتی یا وقتی که بحث ازاد می کنن و اطلاعاتشون غلط باشه خیلی انتقاد مزه میده)

 

[بی ازار]

ی استاد داشتیم کلا بلد نبود درس بده ی روز همه دست جمعی دم کلاس درس ایستاده بودیم استاد رفت داخل کلاس ولی ما موندیم پشت در اقا بدبخت ی 5 دقیقه ای موند تو کلاس دید کسی نمیاد کلاس خودش مودبانه سرشو انداخت پایین از کلاس اومد بیرون و رفت

 

[پروانه شیرازی]

یه استاد داشتیم که خیلی زود جبهه میگرفت یبار یکی از دوستام به ایشون گفتن شما نباید استاد میشدید چون خیلی زودرنج هستید من خواستم به استاد بفهمونم که دوستم منظوری نداشت اما به من گفت شما ساکت شو منم محترمانه اشکشو درآوردم البته من فقط محترمانه بهش گفتم شما حق همچین برخوردیو ندارید من یک انسان هستم و این شد که بچه ها هم از من دفاع کردن و تشویقم کردنو ایشون اشکشون دراومدو با حالت قهر کلاسو ترک کردن بعدم اومدن معذرت خواستن خوب اصلا" نمیتونست تدریس کنه بچه ها سئوال پیش میومد واسشون خو

 

[narges_F]

یه استاد داشتیم که خیلی زود جبهه میگرفت یبار یکی از دوستام به ایشون گفتن شما نباید استاد میشدید چون خیلی زودرنج هستید من خواستم به استاد بفهمونم که دوستم منظوری نداشت اما به من گفت شما ساکت شو منم محترمانه اشکشو درآوردم البته من فقط محترمانه بهش گفتم شما حق همچین برخوردیو ندارید من یک انسان هستم و این شد که بچه ها هم از من دفاع کردن و تشویقم کردنو ایشون اشکشون دراومدو با حالت قهر کلاسو ترک کردن بعدم اومدن معذرت خواستن خوب اصلا" نمیتونست تدریس کنه بچه ها سئوال پیش میومد واسشون خو

عجب....آورین...

 

[kolaqermezi]

من کار خاصی نکردم فقط اول دبیرستان با بطری نوشابه زدم توصورت معلم.
درسته کم بود اون درسو بی افتم ولی خیلی حال داد

اشکالی نداره جای پیشرفت داری ..................

 

[samane456]

لاستیک ماشین استادمو پنچر کردم،البته با هماهنگی و کمک بچه ها

 

[سلطان جنگل]

خیلی معلمارو اذیت کردم یبارهم بابطری زدم توسر یکی از معلم های دوره ی دبیرستان

 

[samane456]

من یه داداش دارم اینو جدی میگم،الان دبیرستانی هستش: داخل کلاس معلمشو کتک زد،چک و لقد و فحش و.....

بعد از مدرسه اخراج شد که با کمک یکی از بزرگان از دوباره وارد مدرسه شد....

 

[سلطان جنگل]

دروغ ک نمیگی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟میگردمتا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

 

[samane456]

دروغ ک نمیگی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟میگردمتا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

دروغ بگم که چی بشه......اینجا چه لزومی داره دروغ بگم......چیزی بهم نمیرسه که راست بگم یا دروغ......پس راست میگم

 

[!ala]

منم زیاد اذیت کردم معلمامو

یکیشو که الان یادمه خیلی بی ادبی هست نمیتونم تعریف کنم............................ولی جاتون خالی عالی بود

 

[اشک دریا]

من انقدمثبت بودم همه ی معلمادوسم داشتم
به جزدوتاعقده ای که یکی زمین شناسی درس میدادیکی هم مطالعات
بپه هاکلاسمونم ازاین عرضه هانداشتن

 

[kolaqermezi]

دروغ بگم که چی بشه......اینجا چه لزومی داره دروغ بگم......چیزی بهم نمیرسه که راست بگم یا دروغ......پس راست میگم

بله.......................................................تو که راست میگی..................

 

[Saeed.bi]

ی چی بگم شاخ دربیارین
مدرسه راهنمایی بود...اقا یهم یکی از گنده های کلاسو دیدن داره تو حیاط میاد،یه کنده درخت هم دستشه!!! ی معلمی بود از اینا که اذیتش میکنن.اقا این همین اومد بیاد تو کلاس،طرف کنده درخت رو پرت کرد سمتش! شانس اورد...اگه بهش خورده بود فک کنم بیست سانت به ضخامت دیوار اضافه شده بود.دیگه نمیدونم اون پسره رو هم چی کردن