باز هم 5 دی رسید....سالگردی دیگر از زلزله بم!!!

yare66

عضو جدید
بنویسید گلوهای شما راه بهشت
بنویسید شهر مرا خشت به خشت
بنویسید زنی مرد که زنبیل نداشت
پسرش زیر زمین بود و پدر بیل نداشت
بنویسید که با عطر وضو آوردند
نعش دلدار مرا لای پتو آوردند
بنویسید که بم مظهر گمنامی هاست
سرزمین نفس زخمی بسطامی هاست.


نهمین سالگرد زلزله بم رسید....
یاد و خاطره رفتگان زلزله 5 دی سال 82 بم گرامی باد
 

yare66

عضو جدید
شهر بم لب تشنه و بی تاب بود
ندبه خوان جرعه ای از آب بود
سر به سجده نخلها پر میکشیدند
ارگ هم در سجده مهتاب بود

 

Body Guard

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
سلام
انشالله دیگه شاهد همچین روزایی نباشیم ،
اما نکته ای به ذهنم رسید :
به نظر من خدا هیچ چیزی رو، حتی اگر تلخ باشه رو به آدم نمی رسونه!
زلزله بم با آنکه بسیار دردناک بود اما منجر به اتفاقات بسیار خوبی شد ،
البته این که به قضیه به دید مثبت نگاه بکنیم ، و جنبه های مثبت بخوایم برای این حادثه بیاریم ، دلیلی بر این نیست که کم کاری و سهل انگاری عده ای که باعث و بانی از دست رفتن عده بسیار زیادی از مردممان شدند ، رو نادیده بگیریم ،
اما این واقعیت وجود داره که در کنار این مصیبت بزرگ حداقل چیزی که به چشم می اومد یکپارچگی مردم بود ، که دیگه کسی نگاه نمی کرد ببینه طرف اهل کجاست و با چه زبونی حرف می زنه ! همه و همه به دید یک انسان به همدیگه نگاه می کردند حتی آنکس که از سرزمینی غیر از ایران وارد این خاک شده بود...
کاش یکبار دیگه این اتحاد برای جایی دیگر در غرب کشورمان تکرار می شد ، تا عزیزان دلمان زیر سرما نمانند ، و انشالله اتحادی دیگر ، برای آنکه جامعه مهندسین و همین طور مجریان آنچه را بسازند که عامل تاسف و تاثر نشود ...
 

mostafa ghodrat

همکار مدیر مهندسی برق
کاربر ممتاز
بنویسید گلوهای شما راه بهشت
بنویسید شهر مرا خشت به خشت
بنویسید زنی مرد که زنبیل نداشت
پسرش زیر زمین بود و پدر بیل نداشت
بنویسید که با عطر وضو آوردند
نعش دلدار مرا لای پتو آوردند
بنویسید که بم مظهر گمنامی هاست
سرزمین نفس زخمی بسطامی هاست.
 

yare66

عضو جدید
سلام
انشالله دیگه شاهد همچین روزایی نباشیم ،
اما نکته ای به ذهنم رسید :
به نظر من خدا هیچ چیزی رو، حتی اگر تلخ باشه رو به آدم نمی رسونه!
زلزله بم با آنکه بسیار دردناک بود اما منجر به اتفاقات بسیار خوبی شد ،
البته این که به قضیه به دید مثبت نگاه بکنیم ، و جنبه های مثبت بخوایم برای این حادثه بیاریم ، دلیلی بر این نیست که کم کاری و سهل انگاری عده ای که باعث و بانی از دست رفتن عده بسیار زیادی از مردممان شدند ، رو نادیده بگیریم ،
اما این واقعیت وجود داره که در کنار این مصیبت بزرگ حداقل چیزی که به چشم می اومد یکپارچگی مردم بود ، که دیگه کسی نگاه نمی کرد ببینه طرف اهل کجاست و با چه زبونی حرف می زنه ! همه و همه به دید یک انسان به همدیگه نگاه می کردند حتی آنکس که از سرزمینی غیر از ایران وارد این خاک شده بود...
کاش یکبار دیگه این اتحاد برای جایی دیگر در غرب کشورمان تکرار می شد ، تا عزیزان دلمان زیر سرما نمانند ، و انشالله اتحادی دیگر ، برای آنکه جامعه مهندسین و همین طور مجریان آنچه را بسازند که عامل تاسف و تاثر نشود ...
سلام
ممنون که شرکت کردین..
 

mahtab2689

عضو جدید
کاربر ممتاز
دقیقا با نظر دوستمون موافقم...اتحاد و همکاری مردم با هم واقعا تحسین داشت...
از سراسر کشور به کمک اومدن...حتی خارج کشور...
پس میشه هنوز هم معرفت رو پیدا کرد...
خدا همه از دست رفتگان بم و آذربایجان رو رحمت کنه...
روحشون شاد.
امیدواریم دیگه شاهد همچین اتفاقاته تلخی تو هیچ جای این کره خاکی نباشیم...آمین
 

yare66

عضو جدید
دقیقا با نظر دوستمون موافقم...اتحاد و همکاری مردم با هم واقعا تحسین داشت...
از سراسر کشور به کمک اومدن...حتی خارج کشور...
پس میشه هنوز هم معرفت رو پیدا کرد...
خدا همه از دست رفتگان بم و آذربایجان رو رحمت کنه...
روحشون شاد.
امیدواریم دیگه شاهد همچین اتفاقاته تلخی تو هیچ جای این کره خاکی نباشیم...آمین
ممنون مهتاب جان.
آمین.....
 

yare66

عضو جدید
« زلزله »

بر دلم دست مگذار ديگر، هموطن! خاك غم بر سرم شد
چشم ها جوی خون، بركه ی اشك، قلب ها غرق در رنج و غم شد
اين زمين كهنسال انگار، با كسی سازگاری ندارد
آتش خشم و قهر طبيعت، باز يك بار ديگر عَلَم شد
قصّه ای تلخ بر ما رقم خورد، قرعه اين بار بر شهر بم خورد
خسته از قرن ها استواری، عاقبت شانه ی ارگ خم شد
شهر لرزيد و در خود فرو ريخت، خاك و خونابه با هم در آميخت
ديگر از زندگانی نشان نيست، شهر زيبای بم زير و بم شد
گريه ی كودك از هجر بابا، ضجّه ی مادر از داغ فرزند
اينقدر گويم از هر درختی، لااقل شاخه ای چند كم شد
سر به تقدير يزدان سپردند، زير آوارها جان سپردند
حيرت انگيز و ناباورانه، مرگ هم ميهنان باورم شد
عضوی از ما به درد آمد امروز، گاهِ مردان مَرد آمد امروز!
تا كه ويرانه ها را بسازيم، پير با نوجوان هم قسم شد
 

Sogol1681

مدیر تالار روانشناسی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
ممنون از اطلاع رسانی دوست خوبم...
روحشون شاد.... خوبه که الان همه با هم براشون یه فاتحه بخونیم... مرسی.......:smile:
 

yare66

عضو جدید
کاش آن شبی که زلزله شد بم سحر نداشت
مرغ سحر زطالع و بختم خبر نداشت
کاش آن شبی که پنجم دی بود آن روز
خورشید سر نمیزد و روز دگر نداشت
کاش آسمان پر ستاره زیبای شهر من
آن شب لباس نیلی غم را به تن نداشت
مرغ سحر مگر آن شب نکرد بانگ
یا ناله اش به دل ما اثر نکرد...
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
زمین‌لرزه بم، زمین‌لرزه‌ای بود به شدت ۶٫۶ ریشتر که در ساعت ۵:۲۶ بامداد ۵ دی ۱۳۸۲ شهر بم و مناطق اطراف آن در شرق استان کرمان را لرزاند.

طبق آمار رسمی این زمین‌لرزه ۲۶٬۲۷۱ قربانی، ۳۰ هزار مجروح و بیش از صدهزار نفر بی‌خانمان به جای گذاشت. این درحالی است که تعداد واقعی قربانیان به مراتب بیش از میزان اعلام شده بود. یازدهم دی‏ماه همان سال، دکتر اسماعیلی، رئیس شورای شهر بم گفته بود با توجه به اینکه در برخی مناطق بم ۱۰۰ درصد منازل بر اثر زلزله تخریب شده‏اند، به نظر من تعداد تلفات بیش از ۵۰ هزار نفر است. به گفته وی در روزهای اول هر کس به فکر تدفین عزیزان خود بود و بوسیله لودر گودال‌هایی ایجاد می‌شد و اجساد به طور دسته جمعی به خاک سپرده می‌شدند و کسی در آمارگیری دخالت نداشته‌است. در حالی‏که شش روز از این زلزله می‏گذشت، رئیش شورای شهر بم در پاسخ به این سوال که چند درصد از شهر خاکبرداری شده‌است, گفته بود هر کسی آشنایی داشته, محل دفن آشناهای خود را نشان داده‌است، ولی آنهایی که کسی را نداشته‏اند و از شهرهای دیگر برای مشخص شدن وضعیت آنان به بم نیامده‏اند, هنوز زیر آوارها هستند.[SUP][۳][/SUP] در اثر این حادثه ۹۰ درصد از سازه‌های شهر بم به کلی تخریب شدند. ارگ بم که با ۲۵۰۰ سال قدمت بزرگترین سازهٔ گلی جهان بود، به کلی ویران شد. همچنین در این حادثه تلخ، ایرج بسطامی خواننده اصیل ایرانی درگذشت. طبق برنامه‌ریزی مسئولان، بازسازی بم باید تا تابستان سال ۸۴ به پایان می‌رسید. اما ضعف مدیریت، ناهماهنگی میان نهادها، عدم استفاده بهینه از نیروهای متخصص خارجی، عدم آموزش صحیح امدادگران و سوء استفاده در کنار عوامل متنوع دیگر باعث شده تا بازسازی شهر به کندی انجام گیرد و هنوز به پایان نرسد.[SUP][۴][/SUP]
یکی از آثار این زلزله بهبود روابط ایران و آمریکا بود. بطوری‌که یک هواپیمای نظامی آمریکا برای اولین بار در بیش از ۲۰ سال اخیر در ایران فرود آمد.[SUP][۵][/SUP] ایران که در آن هنگام توسط رئیس‌جمهور آمریکا، جرج بوش، یکی از اعضای محور شرارت قلمداد می‌شد، از آمریکا کمک‌های انسان‌دوستانه مستقیم دریافت کرد و پس از آن به پروتکل الحاقی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی پیوست که بر اساس آن نظارت بیشتری بر فعالیت‌های اتمی این کشور صورت می‌گرفت و اکنون نیز به پیشرفت های شگرفی در این زمینه رسیده اند.[SUP][۶][/SUP] در مجموع ۴۴ کشور نیروهایی را برای کمک به عملیات امداد ارسال کرده و حدود ۶۰ کشور پیشنهاد کمک دادند.
 

Body Guard

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
الان گاهی که دفتر خاطرات و نوشته های آن روزهای رو می خونم ، تازه یادم می افته که چه خبر بود!!!
چه جمعه بدی بود...
متاسفانه در آن چند روز اول شهر به شدت نا امن بود تا آنکه با ورود عزیزان امنیتی ، شهر یه مقدار سر و سامان گرفت ، تازه موج مصائب از آن به بعد شروع شد ...
متاسفانه عده ای سود جو و از خدا بی خبر به ماشین هایی که کمک به مردم بم می رسوندن حمله ور می شدند و آنها رو چپاول می کردند :mad:
اما همبستگی مردم واقعا مثال زدنی بود ...
یه بنده خدایی اومده بود یه کنسرو با خودش آورد...
یکی ازش پرسید پس چرا فقط یک کنسرو !
گفت این همه خوراک من در خانه بود!
واقعا خیلی ها همه آنچه را که داشتند رو آوردند!
الان که در ایام محرم مرثیه سرایی بمی ها رو می بینم خیلی تعجب می کنم که آن شهر آیا باز هم تونسته سرپا بایسته!
انصافا که چه روزهای سختی بود...
خانواده هایی بودند که پدر و مادر کنار خیابون نشسته بودند ، در حالی که دیگه نه اشکی برای ریختن داشتند و نه آهی برای کشیدن اما چند پارچه سفید جلو رویشان بود ،
آن پارچه ها تن عزیزانشون رو پوشانده بود ، در حالی که جانی در بدن نداشتند...
حرف زیاده و حوصله کم و زبان قاصر...
 

yare66

عضو جدید
الان گاهی که دفتر خاطرات و نوشته های آن روزهای رو می خونم ، تازه یادم می افته که چه خبر بود!!!
چه جمعه بدی بود...
متاسفانه در آن چند روز اول شهر به شدت نا امن بود تا آنکه با ورود عزیزان امنیتی ، شهر یه مقدار سر و سامان گرفت ، تازه موج مصائب از آن به بعد شروع شد ...
متاسفانه عده ای سود جو و از خدا بی خبر به ماشین هایی که کمک به مردم بم می رسوندن حمله ور می شدند و آنها رو چپاول می کردند :mad:
اما همبستگی مردم واقعا مثال زدنی بود ...
یه بنده خدایی اومده بود یه کنسرو با خودش آورد...
یکی ازش پرسید پس چرا فقط یک کنسرو !
گفت این همه خوراک من در خانه بود!
واقعا خیلی ها همه آنچه را که داشتند رو آوردند!
الان که در ایام محرم مرثیه سرایی بمی ها رو می بینم خیلی تعجب می کنم که آن شهر آیا باز هم تونسته سرپا بایسته!
انصافا که چه روزهای سختی بود...
خانواده هایی بودند که پدر و مادر کنار خیابون نشسته بودند ، در حالی که دیگه نه اشکی برای ریختن داشتند و نه آهی برای کشیدن اما چند پارچه سفید جلو رویشان بود ،
آن پارچه ها تن عزیزانشون رو پوشانده بود ، در حالی که جانی در بدن نداشتند...
حرف زیاده و حوصله کم و زبان قاصر...
سلام
ممنون از توضیحاتتون
خیلی خوب توضیح دادین
 

Similar threads

بالا