باز هم تو را می‌خواهم...

mihua

عضو جدید
کاربر ممتاز
برداشتی آزاد داشته باشین از یک حادثهء واقعی



روزی پسری خوش‌چهره در حال چت کردن با یک دختر بود. پس از گذشت دو ماه، پسر علاقه بسیاری نسبت به او پیدا کرد. اما دختر به او گفت: «می‌خواهم رازی را به تو بگویم.»
پسر گفت: «گوش می‌کنم.»
دختر گفت: «پیتر من می‌خواستم همان اول این مساله را با تو در میان بگذارم اما نمی‌دانم چرا همان اول نگفتم، راستش را بخواهی من از همان کودکی فلج بودم و هیچوقت آنطور که باید خوش قیافه نبودم. بابت این دو ماه واقعاً از تو عذر می‌خواهم.»
پیتر گفت: «مشکلی نیست.»
دختر پرسید: «یعنی تو الان ناراحت نیستی؟»
پیتر گفت: «ناراحت از این نیستم که دختری که تمام اخلاقیاتش با من می‌خواند فلج است. از این ناراحتم که چرا همان اول با من رو راست نبود. اما مشکلی نیست من باز هم تو را می‌خواهم.»
دختر با تعجب گفت: «یعنی تو باز هم می‌خواهی با من ازدواج کنی؟»
پیتر در کمال آرامش و با لبخندی که پشت تلفن داشت گفت: «آره عشق من.»
دختر پرسید: «مطمئنی پیتر؟»
پیتر گفت: «آره و همین امروز هم می‌خواهم تو را ببینم.»
دختر با خوشحالی قبول کرد و همان روز پیتر با ماشین قدیمی‌اش و با یک شاخه گل به محل قرار رفت. اما هر چه گذشت دختر نیامد. پس از ساعاتی موبایل پیتر زنگ خورد.
دختر گفت: «سلام.»
پیتر گفت: «سلام پس کجایی؟»
دختر گفت: «دارم می آیم. پیتر از تصمیمی که گرفتی مطمئن هستی؟»
پیتر گفت: «اگر مطمئن نبودم که به اینجا نمی‌آمدم عشق من.»
دختر گفت: «آخه پیتر...»
پیتر گفت: «آخه نداره، زود بیا من منتظر هستم.» و پایان تماس.
پس از گذشته دو دقیقه یک ماشین مدل بالا که آخرین دستاورد شرکت بنز بود کنار پیتر ایستاد. دختر شیشه را پایین کشید و با اشک به آن پسر نگاه می‌کرد. پیتر که مات و مبهوت مانده بود فقط با تعجب به او نگاه می‌کرد. دختر با لبخندی پر از اشک گفت سوار شو زندگی من. پیتر که هنوز باورش نشده بود، پرسید: «مگر فلج نبودی؟ مگر فقیر و بد قیافه نبودی؟ پس...»
دختر گفت: «هیس، فقط سوار شو.»
پیتر سوار شد و رو به دختر گفت: «من همین الان توضیح می‌خواهم.»
آری آن دختر کسی نبود جز آنجلینا بنت، دهمین زن ثروتمند دنیا که بعد از این جریان در مطبوعات گفت: «هیچوقت نمی‌توانستم شوهری انتخاب کنم که من را به خاطر خودم بخواهد زیرا همه از وضعیت مالی من خبر داشتند و نمی‌توانستم ریسک کنم. به همین خاطر تصمیم گرفتم که با یک ایمیل گمنام وارد دنیای چت بشوم. سه سال طول کشید تا من پیتر را پیدا کردم. در این مدت طولانی به هر کس که می‌گفتم فلج هستم با ترحم بسیار من را رد می‌کرد. اما من تسلیم نشدم و با خود می‌گفتم اگر می‌خواهم کسی را پیدا کنم باید خودم را یک فلج معرفی کنم. می‌دانم واقعاً سخت است که یک پسر با یک دختر فلج ازدواج کند. اما پیتر یک پسر نبود... او یک فرشته بود. او من را به خاطر خودم می‌خواست نه به خاطر پولم. با آنکه به دروغ به او گفتم فلج هستم اما باز هم من را می‌خواست.»

آنها هم اکنون ازدواج کردند و فرزندی به نام جیمز دارند.
 

mihua

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب اولین نکته راجع به این زندگی واقعی این هستش که در دنیای مجازی و چت سوءاستفاده ای صورت نگرفته و یا هر دو طرف به قصد فریبکاری با همدیگر صحبت نکرده اند...
منتظر نظرات شما ....
 

mahboobeh

عضو جدید
خب اولین نکته راجع به این زندگی واقعی این هستش که در دنیای مجازی و چت سوءاستفاده ای صورت نگرفته و یا هر دو طرف به قصد فریبکاری با همدیگر صحبت نکرده اند...
منتظر نظرات شما ....


خیلی قشنگ و اموزنده بود...
ممنون استارتر عزیز...:gol::gol:
با نظرتونم موافقم... اونا اخلاقیات واقعیشونو نشون دادن... و هر دو به قصد ازدواج بودن... برام همین دروغی در کار نبوده...
 

خردبین

عضو جدید
کاربر ممتاز
میشه یه لینک از این خانوم آنجلینا بنت ارائه کنید. می خوام ببینم این داستان چقدر ریشه در واقعیت داره. داستان های دروغ در اینترنت زیاد می خونیم.
 

SHM.IT

عضو جدید
کاربر ممتاز
این ماله خارجه!
وگرنه توو ایران چنین دیدی وجود نداره!
بعدشم شاید از هر 1000نفر یکی با برقراری اینجور روابط بتونه زندگی ای رو اغاز کنه...دراین موارد باید استثناء ها رو گذاشت کنار!!!!
 

kag.kingboy

عضو جدید
این ماله خارجه!
وگرنه توو ایران چنین دیدی وجود نداره!
بعدشم شاید از هر 1000نفر یکی با برقراری اینجور روابط بتونه زندگی ای رو اغاز کنه...دراین موارد باید استثناء ها رو گذاشت کنار!!!!

آره والا
>>>>>>>>>>>>>>>>>>
 

mihua

عضو جدید
کاربر ممتاز
این ماله خارجه!
وگرنه توو ایران چنین دیدی وجود نداره!
بعدشم شاید از هر 1000نفر یکی با برقراری اینجور روابط بتونه زندگی ای رو اغاز کنه...دراین موارد باید استثناء ها رو گذاشت کنار!!!!

سلام. ممنون ازنظرتون. اما ما نمیخوایم بگیم اینجور ازدواج کردن خوبه یا بد.... یا درایران و خارج فرقشون چی هست....بحث به جزییات روابط انسانی و... بیشتر تکیه داره.
 

kag.kingboy

عضو جدید
سلام. ممنون ازنظرتون. اما ما نمیخوایم بگیم اینجور ازدواج کردن خوبه یا بد.... یا درایران و خارج فرقشون چی هست....بحث به جزییات روابط انسانی و... بیشتر تکیه داره.


اون که آره ولی بازم کلا تو همه جا(ی دنیا) شاهد مرگ صداقت هستم :(
 

SHM.IT

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب اولین نکته راجع به این زندگی واقعی این هستش که در دنیای مجازی و چت سوءاستفاده ای صورت نگرفته و یا هر دو طرف به قصد فریبکاری با همدیگر صحبت نکرده اند...
منتظر نظرات شما ....

شما توو این پستتون فرمودین که اینجا در دنیای چت سوءاستفاده ای صورت نگرفته!!
یعنی استدلالتون این بود ک این روش ،روش صحیحی هست....منم بر مبنای همین پستتون نظرمو گفتم که نه به این شکلم نیست!!و اینا فقط استثناءات هست!

در مورد دوابط انسانی هم باید بگم واقعیت جامعه چیز دیگریست!!
ما در روابط رودررو باهم صادق نیستیم چه برسه ک این روابط در دنیای مجازی صورت بگیره!!

درنتیجه من فک میکنم کلا داستان نمیتونه مبنایی باشه بر اینکه در دنیای مجازی میشه به رابطه های بین افراد اعتماد کرد!
 

mihua

عضو جدید
کاربر ممتاز
شما توو این پستتون فرمودین که اینجا در دنیای چت سوءاستفاده ای صورت نگرفته!!
یعنی استدلالتون این بود ک این روش ،روش صحیحی هست....منم بر مبنای همین پستتون نظرمو گفتم که نه به این شکلم نیست!!و اینا فقط استثناءات هست!

در مورد دوابط انسانی هم باید بگم واقعیت جامعه چیز دیگریست!!
ما در روابط رودررو باهم صادق نیستیم چه برسه ک این روابط در دنیای مجازی صورت بگیره!!

درنتیجه من فک میکنم کلا داستان نمیتونه مبنایی باشه بر اینکه در دنیای مجازی میشه به رابطه های بین افراد اعتماد کرد!

حالا شما عصبانی نباشین!.
استدلال من همین چیزای سطحی که شما گفتین مسلماً نیست........
 

SHM.IT

عضو جدید
کاربر ممتاز
حالا شما عصبانی نباشین!.
استدلال من همین چیزای سطحی که شما گفتین مسلماً نیست........

عزیزم من کجا عصبانی شدم!!!!!!؟:D

پس روشنش کنید قضیه رو تا بدونیم استدلال شما چیه!!
 

kag.kingboy

عضو جدید
البته بگما به اعتقاد من اگه چیزی روی پایه قوی بنا نشده باشه بلاخره یه روزی فرو میریزه . اخلاق هم همینطور . اگه ما اونو روی فقط منافع شخصی بنا گذاشته باشیم بلاخره یه جایی ... و ...
 

Similar threads

بالا