در این تاپیک بنا دارم شخصیت های اثر گذار و خردگرای ایران را معرفی و به تحلیل چند نوشتار و کتب آنها بپردازم مقدمتا تاریخچه زندگانی احمد کسروی ارائه میشود :
احمد کسروی تبریزی (۸ مهر ۱۲۶۹، ۲۰ اسفند ۱۳۲۴) تاریخنویس و پژوهشگر ایرانی بود. دو کتاب او به نامهای تاریخ مشروطهٔ ایران و تاریخ هجدهسالهٔ آذربایجان از مهمترین آثار مربوط به تاریخ جنبش مشروطهخواهی ایران است و هنوز (در سال ۲۰۰۶ میلادی) به آنها استناد میشود.
در کتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان کسروی، برای نخستین بار این نظریه را مطرح کرد که زبان تاریخی منطقهٔ آذربایجان ایران زبانی از خانوادهٔ زبانهای ایرانی بوده است و زبان ترکی آذربایجانی بعداً در آن منطقه رایج شده است. وی با توجه به قراین تاریخی نام زبان را آذری دانست. این نظریه هنوز مخالفانی دارد اما در نزد زبانشناسان و ایرانشناسان چه در شرق و چه در غرب پذیرفته است.[۱]
اوایل زندگی
کسروی در ۸ مهر سال ۱۲۶۹ خورشیدی در محله همکاوار در شهر تبریز به دنیا آمد و از شش سالگی به مکتب رفت. در ۱۳ سالگی پدرش درگذشت و (بعد از دو سال کار قالیبافی) دوباره به مدرسه دینی بازگشت و طبق وصیت پدر آنرا ادامه داد.
اتفاقات مهم
اتفاقاتی مهمی که به اذعان خود کسروی در جوانی مسیر زندگی او را تغییر دادند، عبارتند از: حفظ کل قرآن در حدود بیست سالگی، تکمیل درس دینی و ملا شدن در سن بیست سالگی،
وی در تبریز عربی و انگلیسی آموخت و در مدرسهٔ امریکایی تبریز عربی تدریس میکرد.[۲]
رفتن به تهران
کسروی در مدتی پس از رفتن به تهران عبا و عمامهاش را کنار گذاشت و در عدلیه استخدام شد و بعد از مدتی به خوزستان منتقل شد. او مدتی بعد از عدلیه برکنار شده و وکیل دعاوی شد.[۲]
کسروی نشریهٔ پیمان (از ۱۳۱۲ تا ۱۳۲۰[۲]) و پس از اشغال ایران و برکناری رضاشاه پهلوی، نشریهٔ پرچم را منتشرکرد و درآنها به ترویج دیدگاههای خود دربارهٔ دین و زبان و باورهای ایرانیان پرداخت. کسروی حزب یا جمعیتی نیز تشکیل داد و آن را باهماد آزادگان نامید.[۳]
وی مبلغ «پاکدینی» (زدودن خرافات از مذهب) بود.[۴] [۲]
کسروی از طرفداران سرهنویسی در زبان فارسی بود. [۵]
پایان زندگی
احمد کسروی در کاخ دادگستری تهران توسط فدائیان اسلام به اتهام الحاد و ارتداد، با ضربات متعدد چاقو به قتل رسید.
نظرات و مخالفتها
کسروی انتقادات سنگینی به اعتقادات شیعه، تصوف، و بهائیت وارد کرد و با کتاب ورجاوند بنیاد تلاش کرد روش مذهبگونهای را رواج دهد که آن را پاکدینی مینامید[۹].
کسروی به شعر و شاعران نیز تاخت و از جمله حافظ را «شاعرک یاوهگوی مفتخوار» و سعدی را «مرد ناپاک» خواند[۱۰]. کسروی و پیروانش در ۱ دی هر سال جشن کتابسوزی برگزار میکردند و کتابهایی را که مضر تشخیص داده بودند (از جمله دیوان حافظ، رمانها، کتابهای دعا، ) را میسوزاند
احمد کسروی تبریزی (۸ مهر ۱۲۶۹، ۲۰ اسفند ۱۳۲۴) تاریخنویس و پژوهشگر ایرانی بود. دو کتاب او به نامهای تاریخ مشروطهٔ ایران و تاریخ هجدهسالهٔ آذربایجان از مهمترین آثار مربوط به تاریخ جنبش مشروطهخواهی ایران است و هنوز (در سال ۲۰۰۶ میلادی) به آنها استناد میشود.
در کتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان کسروی، برای نخستین بار این نظریه را مطرح کرد که زبان تاریخی منطقهٔ آذربایجان ایران زبانی از خانوادهٔ زبانهای ایرانی بوده است و زبان ترکی آذربایجانی بعداً در آن منطقه رایج شده است. وی با توجه به قراین تاریخی نام زبان را آذری دانست. این نظریه هنوز مخالفانی دارد اما در نزد زبانشناسان و ایرانشناسان چه در شرق و چه در غرب پذیرفته است.[۱]
اوایل زندگی
کسروی در ۸ مهر سال ۱۲۶۹ خورشیدی در محله همکاوار در شهر تبریز به دنیا آمد و از شش سالگی به مکتب رفت. در ۱۳ سالگی پدرش درگذشت و (بعد از دو سال کار قالیبافی) دوباره به مدرسه دینی بازگشت و طبق وصیت پدر آنرا ادامه داد.
اتفاقات مهم
اتفاقاتی مهمی که به اذعان خود کسروی در جوانی مسیر زندگی او را تغییر دادند، عبارتند از: حفظ کل قرآن در حدود بیست سالگی، تکمیل درس دینی و ملا شدن در سن بیست سالگی،
وی در تبریز عربی و انگلیسی آموخت و در مدرسهٔ امریکایی تبریز عربی تدریس میکرد.[۲]
رفتن به تهران
کسروی در مدتی پس از رفتن به تهران عبا و عمامهاش را کنار گذاشت و در عدلیه استخدام شد و بعد از مدتی به خوزستان منتقل شد. او مدتی بعد از عدلیه برکنار شده و وکیل دعاوی شد.[۲]
کسروی نشریهٔ پیمان (از ۱۳۱۲ تا ۱۳۲۰[۲]) و پس از اشغال ایران و برکناری رضاشاه پهلوی، نشریهٔ پرچم را منتشرکرد و درآنها به ترویج دیدگاههای خود دربارهٔ دین و زبان و باورهای ایرانیان پرداخت. کسروی حزب یا جمعیتی نیز تشکیل داد و آن را باهماد آزادگان نامید.[۳]
وی مبلغ «پاکدینی» (زدودن خرافات از مذهب) بود.[۴] [۲]
کسروی از طرفداران سرهنویسی در زبان فارسی بود. [۵]
پایان زندگی
احمد کسروی در کاخ دادگستری تهران توسط فدائیان اسلام به اتهام الحاد و ارتداد، با ضربات متعدد چاقو به قتل رسید.
نظرات و مخالفتها
کسروی انتقادات سنگینی به اعتقادات شیعه، تصوف، و بهائیت وارد کرد و با کتاب ورجاوند بنیاد تلاش کرد روش مذهبگونهای را رواج دهد که آن را پاکدینی مینامید[۹].
کسروی به شعر و شاعران نیز تاخت و از جمله حافظ را «شاعرک یاوهگوی مفتخوار» و سعدی را «مرد ناپاک» خواند[۱۰]. کسروی و پیروانش در ۱ دی هر سال جشن کتابسوزی برگزار میکردند و کتابهایی را که مضر تشخیص داده بودند (از جمله دیوان حافظ، رمانها، کتابهای دعا، ) را میسوزاند