حکایت باشگاه ما از دوسال پیش تا حالا همون حکایت سیبه که صدتا چرخ میزنه تا به زمین برسه.
ادمایی که میان یه سری که دیگه نمیان یه سری که تازه اومدن اما از قدیمیا معرف تر شدن همه جورشم پیدا میشه ادمای عجیب ادمای ساده ادمای عصر حجری ادمای روشن فکر ادمای مشتی ادمای عصبی اما نوع بیکارش از بقیه بیشتره.
نمیدونم چطور ممکنه ادم از 24 ساعت شبانه روز 18 ساعتشو ان باشه؟
چطوری ممکنه هرجایی که بری یه اثری ازش ببینی ؟
چطوری میشه ادم زندگیش بشه اینترنت؟
چطوری میشه ادم زندگیش بشه باشگاه؟
دلم واسه اونایی که دیگه نمیان تنگ شده. الان باشگاه جوریه که نیومدنش به ادم بیشتر از اومدنش میچسبه
نمیدونم شایدم من عوض شدم....
ادمایی که میان یه سری که دیگه نمیان یه سری که تازه اومدن اما از قدیمیا معرف تر شدن همه جورشم پیدا میشه ادمای عجیب ادمای ساده ادمای عصر حجری ادمای روشن فکر ادمای مشتی ادمای عصبی اما نوع بیکارش از بقیه بیشتره.
نمیدونم چطور ممکنه ادم از 24 ساعت شبانه روز 18 ساعتشو ان باشه؟
چطوری ممکنه هرجایی که بری یه اثری ازش ببینی ؟
چطوری میشه ادم زندگیش بشه اینترنت؟
چطوری میشه ادم زندگیش بشه باشگاه؟
دلم واسه اونایی که دیگه نمیان تنگ شده. الان باشگاه جوریه که نیومدنش به ادم بیشتر از اومدنش میچسبه
نمیدونم شایدم من عوض شدم....