اشعار و نوشته هاي عاشقانه

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلـم . . .

یـک جـمـلـه مـی خـواهـد . . .

یـا چـنـد
کـلـمـه . . .

چـنـد کـلـمـه حـرف حـسـاب . . .

کـه بـتـوانـد حـال
ایـن دل را شـرح دهـد . . .

ولـی...


نـیـسـت . . .
این که باید
فراموشت میکردم را هم
فراموش کردم!
تو تکراریترین حضور زندگیه منی
و من عجیب
به آغوش تو
از آنسوی فاصله ها
خو گرفته ام...
شرمنده دوست خوبم من تشکر ندارم عالی بود
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو هرگز نفهميدي ؛

اين دست هاي ِ ناتوان ِ آن روزهاي پرغبار

چگونه دلم را از زير آوار آن همه خاطره ي زخمي

بيرون كشيدند تا نفس بكشد ...

ساده نبود

اما

من دلم را عادت دادم به نخواستنِ تو

وقتي لبخند هايت را

درون مردمكان كسي مي تاباندي

كه من نبودم ...!!!
 

natanaeal

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میخواهم برایت
تنهایی را معنی کنم!
در ساحل کنار دریا ایستاده ای ,
هوای سرد ,
صدای
موج
انتظار انتظار انتظارو انتظار
به خودت می آیی ,
یادت می آید دیگر نه
کسی است که از پشت بغلت کند ,
نه دستی که شانه هایت را بگیرد ,
نه صدایی که
قشنگ تر از صدای دریا باشد

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خواستـــــــــــی دیگر نباشی ...

آفرین چه با اراده !!

لعنتـــــــــــــــــــــ ــــــ به دبستانی که تو از درسها یش

فقط تصمیم کبری را آموختــــــــــــــــــــ ـــــــی

__________________
 

shatel5000

عضو جدید
ای شب به پاس صحبت دیرین خدای را
با بگو حکایت شب زنده داری ام
با او بگو چه می کشم از درد اشتیاق
شاید وفا کند بشتابد به یاری ام
ای دل چنان بنال که ان ماه نازنین
آگه شود ز رنج من و عشق پاک من
با او بگو که مهر تو از دل نمی رود
هر چند بسته مرگم کمر به هلاک من
ای شعر من بگو که جدای چه می کند
کاری بکن که در دل سنگش اثر کنی
ای چنگ غم که از تو بجز ناله بر نخاست!
راهی بزن که ناله از این بیشتر کنی

 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
درها و پنجره‌ها، باز

پرده‌ها، در باد
خانه، درهم‌ریخته و خراب.


حتمن تو رفته‌ای
وگرنه
هیچ توفانی نمی‌توانست با خانه چنین کند!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خيلي سخته كه دلي روبا نگات دزديده باشي

وسط راه اما ازعشق،يه كمي ترسيده باشي

خيلي سخته كه بدونه واسه چيزي نگراني ازخودت مي پرسي يعني،ميشه اون بره زماني؟

خيلي سخته توي پاييزباغريبي آشنا شي اما

وقتي كه بهار شد يه جوري ازش جداشي

خيلي سخته يه غريبه به دلت يه وقت بشينه بعد به اون بگي كه چشمات نمي خواد اونو ببينه

خيلي سخته كه ببيني كسي عاشقيش دروغه

چقدر از گريه اون شب،چشم تو سرش شلوغه

خيلي سخته واسه اون بشكنه يه روز غرورت اون نخواد ولي بمونه هميشه سنگ صبورت

خيلي سخته بودن تو واسه اون بشه عادت
ديگه بوسيدن دستات واسه اون بشه عبادت

خيلي سخته كه دل تو نكنه قصد تلافي تا كه بين دوپرستو نباشه هيچ اختلافي

خيلي سخته اونكه ديروز واسش يه رويا بودياز يادش رفته كه واسش تو تموم دنيا بودي

خيلي سخته بري يكشب واسه چيدن ستاره ولي تا رسيدي اونجا ببيني روزشد دوباره

خيلي سخته كه من وتو هميشه باهم بمونيم

انقدعاشق كه ندونن ديوونه كدوممونيم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دوستت دارم را
هر بار به کسی بگویید
که دوستش دارید
و هر بار که
میپرسد واقعا دوستم دارید
تعجب نکنید
وقتی هر بار بی مقدمه به همه میگوییم دوستت دارم
جز انکه عاشقش هستیم
و هر بار که او میپرسد
بهمان برمیخورد
و قهر میکنیم
غافل از اینکه
فراموش میکنیم
به او بگوییم دوستت دارم
فراموش نکنید
اگه عاشق کسی هستید
حتما
هر بار که میبین اونو
بدون اینکه خودش بگه خودتون بهش بگید دوستت دارم
و هر بار غافلگیرش کنید
و کاری کنید بفهمه
که چقدر بهش علاقه دارید
وگرنه یه روزی
میاد که پشیمون میشیدکه چرا
هرگز نگفتید بهش
اونم بخاطر اینکه اون خودش میدونه
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سرم که به شانه ات برسد

تمام است

همه درد ها

همه اشک ها...

آسمان رنگش را مدیون چشمان توست

من...آرامشم را مدیونت هستم

آسمان،برایم سقف نمی شود؟!...

نشود!!!

زمین،زیر پایم استوار نیست؟!...

نباشد!!!

این ها به چه کارم می آیند؟!

سرم که روی شانه ات باشد

هیچ چیز نمی خواهم

نه از زمین، نه از زمان

شانه ات بس است!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بـــــارهــــا گفتم به تو ؛

چـشمــها ،

بــــرای ِ نـــگاه اسـت …

امّــــا ..

تـــــو ..

هــــر روز بـــا آنـها ..

حـــادثــه مــی آفــــریـــــنی !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

تا اخرین قدم در باران دیگر راهی نیست.

شاید اخرین دیدار.

شاید دورترین نگاه.

شاید تلخترین سلام.

شایدهم..!

فقط دیدارودیگر هیچ..!

خیس شدن زیر باران.

یا زیر اشك من.

در حسرت دیدار تو.

و صدایت.​
 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم از سنگ شده است
گریه نکن

شرمنده ات می شوم...


 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
من هم شبی به خاطره تبدیل میشوم
خط میخورم زهستی و تعطیل میشوم
من هم شبی به خواب زمین میروم فرو
بر دوش خاک حامله تحمیل میشوم
من هم شبی قسم به خدا مثل قصه ها
با فصل تلخ خاتمه تکمیل میشوم
قابیل مرگ، نعش مرا میکشد به دوش
کم کم شبیه قصه هابیل میشوم
حک میکند غروب، مرا شاعری به سنگ
از اشک و آه و خاطره تشکیل میشوم
یک شب شبیه شاپرکی می پرم ز خاک
در آسمان به آیینه تبدیل میشوم



 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با تو نیستم
تو نخوان
با خودم زمزمه میکنم

.

.
.

من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام


فقط کمی

تو را کم اورده ام

یادت هست؟ میگفتم در سرودن تو ناتوانم؟ واژه کم می اورم برای گفتن دوستت دارمها؟

حالا تـــمــــــــام واژه ها در گلویم صف کشیده اند

با این همه واژه چه کنم؟

تکلیف اینهمه حرف نگفته چه می شود؟

باید حرفهایم را مچاله کنم و بر گرده باد بیاندازم

باید خوب باشم

من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام

فقط کمی

بی حوصله ام

آسمان روی سرم سنگینی میکند

روزهایم کش امده

هر چه خودم را به کوچه بی خیالی میزنم

باز سر از کوچه دلتنگی در میاورم

روزها تمام ابرهای اندوه در چشمان منند ولی نمی بارند

چون

من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام

تمام خنده هایم را نذر کرده ام که گریه ام نگیرد

اما شبها..

وای از شبها

هوای آغوشت دیوانه ام میکند

موهایم بد جوری بهانه دستانت را میگیرند

تک تک نجواهای شبانه ات لا به لای موهایم مانده اند


کاش لا اقل میشد فقط شب بخیر شبها را بگویی تا بخوابم

لالایی ها پیشکش

من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام

فقط نمیدانم چرا هی آه میکشم

آه

و

آه

و بازم آه

خسته شدم از این همه آه

شبها تمام آه ها در سینه منند

ان قدر سوزناک هستند که می توانم با این همه آه دنیا را خاکستر کنم

اما حیف که قول داده ام


من خوبم ....من آرامم......
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

آن گاه که با توام ،
چون گلی هستم که گلبرگهای زندگی را شکوفا می کند .
آن گاه که با توام ،
چون امواج دریا هستم ،
که توفنده و سرکش بر ساحل می کوبند .
آن گاه که با توام ،
گویی هر آنچه که زیباست ما را در بر گرفته است .
این ها تنها ذره ای ناچیز از احساس والای با تو بودن است .
شاید واژه " عشق " را ساخته اند
تا احساسی چنین عمیق و هزار سو را بیان کند .
اما باز هم این واژه کافی نیست .
با این همه چون هنوز بهترین است
بگذار بگویم و باز بگویم که
بیش از عشق بر تو عاشقم ...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در لحظاتی که دور از تو هستم
انقدر دل تنگم که همش به هر بهانه ای
میگردم تا راهی پیدا کنم تا کنارت باشم
اما هر بار که انقدر دل تنگت میشومپتا میایم
نیستی یا وقت رفتند میشود
ببخش که امروز دیر رسیدم
اخر میدانی نمیخواستم بیایم ولی میشناسی مرا
دور از تو نمیتوانم
اری
کم اورده ام این هم بی تو بودنها را
و نمیتوانم هیچ بگویم تنها ارام اشک میریزم
و برای اینکه ناراحت نشوی با صدای بلند برایت حسابی میخندم
تا شادت کنم
وقتی کنارت هستم نمیدانم
چرا به اوج اسمان مرا میبریپولی دور از تو تحمل نمیتوانم بکنم
کم اورده ام دور بودن از تو را
کمی کاش کنارم بودی و ارام موهایم را نوازش میکردی
تا دل تنگیم کم شود
دوستت دارم واژه غریبیست
که هر بار تکرارش میکنم
حس میکنم به ان معتاد شده ام که تنها برای تو
بنویسم و برایت بیان کنم
 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
من را میان بغض هایت زنجیر مکن

دلم با تو آرام نیست

...


 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دوستت دارم
این را خود
میدانی
میدانی کهچقدر برایم عزیز هستی
در کنارت ارام هستم
اما نمیدانم
تو نیز بودن با مرا میخواهی
گاهی میگویی میخواهی
ولی گاهی نشان میدهی نمیخواهی
چه سخت هست
بین دو راهی گیر کنی
گلی را پرپر کنی
هی بگویی
دوستم دارد
دوستم ندارد
و هر بار هر کدامشان برنده میشود
و باز هم نمیدانم
چه حسی داری
 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای نارفیق ... به کدامین گناه ناکرده .. تازیانه میزنی بر اعتمادم ؟
زیر پایم را زود خالی کردی ....سلام پر مهرت را باور کنم .. یا پاشیدن زهر خیانت را ؟



 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
درگیر رویای توام .. من‌و دوباره خواب کن
دنیا اگه تنهام گذاشت .. تو من‌و انتخاب کن


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عميق ترين درد زندگي مردن نيست .
بلکه ناتمام ماندن قشنگترين داستان زندگي است که مجبوري آخرش را با جدايي به سرانجام برساني
عميق ترين درد زندگي مردن نيست
بلکه نداشتن يک همراه واقعيست که در سخت ترين شرايط همدم تو باشد
عميق ترين درد زندگي مردن نيست
بلکه به دست فراموشي سپردن قشنگ ترين احساس زندگي است
عميق ترين درد زندگي مردن نيست
بلکه يخ بستن وجود آدمها و بستن چشمهاست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نيمه شب بود و غمي تازه نفس
ره خـوابــم زد و مـــانــدم بــيــدار


ريــخــت از پــرتـو لــرزنـده شـمــع

ســايـــه دسـتــه گلـي بـــر ديـوار


هـمـه گـل بود ولي روح نداشـت
سايـه*اي مـضـطـرب و لــرزان بود


چهره*اي سرد و غم انگيز و سياه

گــويـيـا مــرده ء سـرگــردان بـــود


شمع خاموش شد از تـنـدي بـاد
اثــر از ســايــه بـــر ديــوار نـمــانـد


كس نپرسيد كجا رفت ؟ كه بود ؟

كــه دمـي چـنـد در ايـنـجا گذرانـد


ايــن منـم خستـه درين كلبه تنگ
جسم درمانده*ام از روح جـداست


مــن اگــر سايــه ء خـويـشم يـا رب

روح آواره مـن كـيـست ؟ كجاست ؟
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

شعرهایت چنان تکانم داد


که گویی هیچ نزیسته ام

کولی پشتی ام را بادها به غارت برده اند

و قلبم در جایش خشک شده است.

گلوله هایت

قبل از شلیک اصابت کرد

و پاهایم

قبل از رفتن قطع شد

به راستی، من از کدامین سرایم؟!

سرای تو... شاملو....شریعتی....

می دانم

فروغ بچگی هایم را پر می کند

و فریدون ترانه هایم را

و تو..... نمی دانم

اما باور دارم

تو مرا از نو متولد می کنی .
 

Similar threads

بالا