از Presentation لذت ببرید -مخصوص *.ppt -فایل تو کو... ؟؟

وضعیت
موضوع بسته شده است.

spow

اخراجی موقت
واقعا فوق العاده بود!!!
ارزش این فایلی که دوست من گذاشتی خیلی خیلی بالاتر از اون چیزی که با گزینه تشکر بشه قدردانی کرد!!!
واعا ممنون!!!

ممنون دوست عزیز
این کمترین کاریه که میشد کرد ;)

منم یه چنتا لینک گذاشتم که امید وارم لذت ببرید
http://www.persianupload.com/8354426
منظور از خانواده چیست؟
http://www.persianupload.com/8188513
علت گریه خانومها...
http://www.persianupload.com/8025835
نقاشی های بسیار زیبا از هنر مندان جهان( من که لذت بردم)

کارت درسته رفیق
اینجا مال خودتونه خوشحال میشم بیشتر ببینمت عزیز
ممنون ;)
 

spow

اخراجی موقت
سلام دوستان عزیز
با فریدون مشیری چگونه اید؟
شاعری با خصوصیات بسیار والا
ببینید



فريدون مشيری

(۱۳۷۹ - ۱۳۰۵)

فريدون مشيری در سی‌ام شهريور ۱۳۰۵ در تهران به دنيا آمد. جد پدری‌اش بواسطه ماموريت اداری به همدان منتقل شده بود و از سرداران نادر شاه بود. پدرش ابراهيم مشيري افشار فرزند محمود در سال ۱۲۷۵ شمسي در همدان متولد شد و در ايام جواني به تهران آمد و از سال ۱۲۹۸ در وزارت پست مشغول خدمت گرديد. او نيز از علاقه‌مندان به شعر بود و در خانوده او هميشه زمزمه اشعار حافظ و سعدي و فردوسي به گوش مي‌رسيد. مشيري سالهاي اول و دوم تحصيلات ابتدايي را در تهران بود و سپس به علت ماموريت اداري پدرش به مشهد رفت و بعد از چند سال دوباره به تهران بازگشت و سه سال اول دبيرستان را در دارالفنون گذراند و آنگاه به دبيرستان اديب رفت.

به گفته خودش: ” در سال ۱۳۲۰ كه ايران دچار آشفتگي‌هايي بود و نيروهاي متفقين از شمال و جنوب به كشور حمله كرده و در ايران بودند ما دوباره به تهران آمديم و من به ادامه تحصيل مشغول شدم. دبيرستان و بعد به دانشگاه رفتم. با اينكه در همه دوران كودكي‌ام به دليل اينكه شاهد وضع پدرم بودم و از استخدام در ادارات و زندگي كارمندي پرهيز داشتم ولي مشكلات خانوادگي و بيماري مادرم و مسائل ديگر سبب شد كه من در سن ۱۸ سالگي در وزارت پست و تلگراف مشغول به كار شوم و اين كار ۳۳ سال ادامه يافت. در همين زمينه شعري هم دارم با عنوان عمر ويران “ . مادرش اعظم السلطنه ملقب به خورشيد به شعر و ادبيات علاقه‌مند بوده و گاهي شعر می گفته، و پدر مادرش، ميرزا جواد خان مؤتمن‌الممالك نیز شعر مي‌گفته و نجم تخلص مي‌كرده و ديوان شعری دارد كه چاپ نشده است.


مشيري همزمان با تحصيل در سال آخر دبيرستان، در اداره پست و تلگراف مشغول به كار شد، و در همان سال مادرش در سن ۳۹ سالگي درگذشت كه اثري عميق در او بر جا گذاشت. سپس در آموزشگاه فني وزارت پست مشغول تحصيل گرديد. روزها به كار می‌پرداخت و شبها به تحصيل ادامه می‌داد. از همان زمان به مطبوعات روي آورد و در روزنامه‌ها و مجلات كارهايي از قبيل خبرنگاري و نويسندگي را به عهده گرفت. بعدها در رشته ادبيات فارسي دانشگاه تهران به تحصيل ادامه داد. اما كار اداري از يك سو و كارهاي مطبوعاتي از سوي ديگر، در ادامه تحصيلش مشكلاتي ايجاد مي‌كرد .


مشيري اما كار در مطبوعات را رها نكرد. از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۱ مسئول صفحه شعر و ادب مجله روشنفكر بود. اين صفحات كه بعدها به نام هفت تار چنگ ناميده شد، به تمام زمينه‌هاي ادبي و فرهنگي از جمله نقد كتاب، فيلم، تئاتر، نقاشي و شعر مي‌پرداخت. بسياري از شاعران مشهور معاصر، اولين بار با چاپ شعرهايشان در اين صفحات معرفي شدند. مشيري در سال‌هاي پس از آن نيز تنظيم صفحه شعر و ادبي مجله سپيد و سياه و زن روز را بر عهده داشت .

فريدون مشيري در سال ۱۳۳۳ ازدواج كرد. همسر او اقبال اخوان دانشجوي رشته نقاشي دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران بود. او هم پس از ازدواج، تحصيل را ادامه نداد و به كار مشغول شد. فرزندان فريدون مشيري، بهار ( متولد ۱۳۳۴) و بابك (متولد ۱۳۳۸) هر دو در رشته معماري در دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران و دانشكده معماري دانشگاه ملي ايران تحصيل كرده‌اند.

مشيري سرودن شعر را از نوجواني و تقريباً از پانزده سالگي شروع كرد. سروده‌هاي نوجواني او تحت تاثير شاهنامه‌خواني‌هاي پدرش شکل گرفته كه از آن جمله، اين شعر مربوط به پانزده سالگي اوست :
چرا كشور ما شده زيردست
چرا رشته ملك از هم گسست
چرا هر كه آيد ز بيگانگان
پي قتل ايران ببندد ميان
چرا جان ايرانيان شد عزيز
چرا بر ندارد كسي تيغ تيز
برانيد دشمن ز ايران زمين
كه دنيا بود حلقه، ايران نگين
چو از خاتمي اين نگين كم شود
همه ديده‌ها پر ز شبنم شود



انگيزه سرودن اين شعر واقعه شهريور ۱۳۲۰ بوده است. اولين مجموعه شعرش با نام تشنه توفان در ۲۸ سالگي با مقدمه محمدحسين شهريار و علي دشتي به چاپ رسيد (نوروز سال ۱۳۳۴). خود او در باره این مجموعه مي‌گويد: ” چهارپاره‌هايي بود كه گاهي سه مصرع مساوي با يك قطعه كوتاه داشت، و هم وزن داشت، هم قافيه و هم معنا. آن زمان چندين نفر از جمله نادر نادرپور، هوشنگ ابتهاج (سايه)، سياوش كسرايي، اخوان ثالث و محمد زهري بودند كه به همين سبك شعر مي‌گفتند و همه از شاعران نامدار شدند، زيرا به شعر گذشته ما بي‌اعتنا نبودند. اخوان ثالث، نادرپور و من به شعر قديم احاطه كامل داشتيم، يعني آثار سعدي، حافظ، رودكي، فردوسي و ... را خوانده بوديم، در مورد آنها بحث مي‌كرديم و بر آن تكيه مي‌كرديم. “



مشيری توجه خاصی به موسيقي ايراني داشت و در پي‌ همين دلبستگي طی سالهای ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ عضويت در شوراي موسيقي و شعر راديو را پذيرفت، و در كنار هوشنگ ابتهاج، سيمين بهبهاني و عماد خراساني سهمي بسزا در پيوند دادن شعر با موسيقي، و غني ساختن برنامه گلهاي تازه راديو ايران در آن سالها داشت. ” علاقه‌ به موسيقي در مشيري به گونه‌اي بوده است كه هر بار سازي نواخته مي‌شده مايه آن را مي‌گفته، مايه‌شناسي‌اش را مي‌دانسته، بلكه مي‌گفته از چه رديفي است و چه گوشه‌اي، و آن گوشه را بسط مي‌داده و بارها شنيده شده كه تشخيص او در مورد برجسته‌ترين قطعات موسيقي ايران كاملاً درست و همراه با دقت تخصصي ويژه‌ای همراه بوده است. اين آشنايي از سالهاي خيلي دور از طريق خانواده مادري با موسيقي وتئاتر ايران مربوط بوده است. فضل‌الله بايگان دايي ايشان در تئاتر بازي مي‌كرد و منزل او در خيابان لاله‌زار (كوچه‌اي كه تماشاخانه تهران يا جامعه باربد در آن بود) قرار داشت و درآن سالهايي كه از مشهد به تهران مي‌آمدند هر شب موسيقي گوش مي‌كردند . مهرتاش، مؤسس جامعه باربد، و ابوالحسن صبا نيز با فضل‌الله بايگان دوست بودند و شبها به نواختن سه‌تار يا ويولون مي‌پرداختند، و مشيري كه در آن زمان ۱۴-۱۵ سال داشت مشتاقانه به شنيدن اين موسيقي دل مي‌داد.“



فريدون مشيری در سال ۱۳۷۷ به آلمان و امريکا سفر کرد، و مراسم شعرخوانی او در شهرهای کلن، ليمبورگ و فرانکفورت و همچنين در ۲۴ ايالت امريکا از جمله در دانشگاه‌های برکلی و نيوجرسی به طور بی‌سابقه‌ای مورد توجه دوستداران ادبيات ايران قرار گرفت. در سال ۱۳۷۸ طی سفری به سوئد در مراسم شعرخوانی در چندين شهر از جمله استکهلم و مالمو و گوتبرگ شرکت کرد.



اینم لینک چندتا فیلم وسخنرانی
لینک
روحش شاد ویادش گرامی :cry:
موفق باشید ;)
 
آخرین ویرایش:

spow

اخراجی موقت
سلام دوستان عزیز:gol:
اینم داستانی کوتاه وتاثیرگذار
به خدا فرصت پیدا نمیکنم وگرنه همشونو تبدیل میکردم
ممنون
موفق باشید ;)

البته بنده به اتفاق خانوم تصميم گرفتيم براي استفاده از آب و هواي تميز، اينجا رو پيش خريد کنيم. عجله اي هم براي تحويل گرفتن نداريم. ولي دلمون مي خواد تا بهار نقل مکان کنيم تا...
آجراوّل؛
-خدمتتون عرض کنم اين برجي که من مي‌سازم ،زلزله که سهله،بمب اتم هم نمي‌تونه
تکونش بده.



"مرد نيشخند تلخي مي‌زنه"
چند وقتيه سقف اتاق نشت کرده. شبايي که بارون مي‌ياد از صداي چک چک آب خوابمون نمي‌بره


آجر دوّم؛
-البته بنده به اتفاق خانوم تصميم گرفتيم براي استفاده از آب و هواي تميز، اينجا رو پيش خريد کنيم.عجله اي هم براي تحويل گرفتن نداريم.ولي دلمون مي‌خواد تا بهار نقل مکان کنيم تا از محيط سرسبزاينجا استفاده ببريم.


"خنده تلخ مرد روي صورتش محو ميشه"
مهلتي که صاحبخونه براي تخليه داده تموم شده،بايد بگردم دنبال خونه وگرنه....


آجر سوّم؛
-شما اينجا در طبقات از هر نوع امکانات رفاهي از قبيل استخر،سونا و جکوزي که البته به نظر شخص بنده از ملزومات هر خونه ايه برخورداريد.

"مرد با يه دست به آجرا فشار مي‌ياره که به سيمان بچسبه و با دست ديگه سرشو مي‌خارونه"
چند روزيه که صاحبخونه آب گرمو بسته.ديروز مادر زهرا يه تشت آب گرم کرد و زهرا رو توي حياط شست.بچه حسابي سرما خورد.


آجر....م
-ما حتي به فکر اين کوچولوي ناز هم هستيم.يه پارک قشنگ با انواع وسايل بازي تو فضاي بيروني اين برج ساخته ميشه تا اين خانوم کوچولو حوصلش سر نره.


"نگاه مرد به عروسک توي بغل دختر خشک ميشه"
هفته پيش بچهً همسايه سرعروسکي که مادر زهرا با کهنه پارچه‌ها دوخته بود رو کند.زهرا شبا، تو خواب، بهونشو مي‌گيره و گريه مي‌کنه. بهش قول دادم حقوقمو گرفتم براش يه عروسک بخرم.


آجر آخر؛
- شما شايستهً بهترينها هستيد، بهتون قول مي‌دم از انتخابتون پشيمون نمي‌شيد. اين خونه در خور شما و خانواده ي محترم شماست.


"مرد نگاهي به ديوار کوچکي که ساخته مي‌ندازه"
*******
"آسمون يک دم مي‌باره، وارد کوچه ميشه، زهرا به سمتش مياد، سرخي چشماش حکايت از گريه داره، ولي قطرات اشکش توي قطرات بارون گمشده.
بابا آقاي مرادي وسايلمونو ريخت بيرون، گفت شما لياقت نداريد که خونه داشته باشيد، بايد مثل کولي‌ها زندگي کنيد.
"مرد نگاهي به دستاي طاول زده ش مي‌کنه
توي ذهنش دستاي مرد خريدار نمايان مي‌شه"
:gol:
 

spow

اخراجی موقت
سلام دوستان عزیز :gol:
شما چقدر بازیگری بلدید
متنو بخونید
موفق باشید ;)


مرد هر روز دير سر کار حاضر مي‌شد، وقتي مي‌گفتند: چرا دير مي‌آيي؟
جواب مي‌داد: يک ساعت بيشتر مي‌خوابم تا انرژي زيادتري براي کار کردن داشته باشم، براي آن يک ساعت هم که پول نمي‌گيرم!
يک روز رئيس او را خواست و براي آخرين بار اخطار کرد که ديگر دير سر کار نيايد...
مرد هر وقت مطلب آماده براي تدريس نداشت به رئيس آموزشگاه زنگ مي‌زد تا شاگرد ها آن روز براي کلاس نيايند و وقتشان تلف نشود!
يک روز از پچ پچ‌هاي همکارانش فهميد ممکن است براي ترم بعد دعوت به کار نشود...
مرد هر زمان نمي‌توانست کار مشتري را با دقت و کيفيت، در زماني که آنها مي‌خواهند تحويل دهد، سفارش را قبول نمي‌کرد و عذر مي‌خواست!
يک روز فهميد مشتريانش بسيار کمتر شده‌اند...

مرد نشسته بود. دستي به موهاي بلند و کم پشتش مي‌کشيد.
به فکر فرو رفت...
بايد کاري مي‌کرد. بايد خودش را اصلاح مي‌کرد!
ناگهان فکري به ذهنش رسيد. او مي‌توانست بازيگر باشد:
از فردا صبح، مرد هر روز به موقع سرکارش حاضر مي‌شد، کلاس‌هايش را مرتب تشکيل مي‌داد و همه سفارشات مشتريانش را قبول مي‌کرد!
او هر روز دو ساعت سر کار چرت مي‌زد!
وقتي براي تدريس آماده نبود در کلاس راه مي‌رفت، دست‌هايش را به هم مي‌ماليد و با اعتماد به نفس بالا مي‌گفت: خوب بچه‌ها درس جلسه قبل را مرور مي‌کنيم!!
سفارش‌هاي مشتريانش را قبول مي‌کرد اما زمان تحويل بهانه‌هاي مختلفي مي‌آورد تا کار را ديرتر تحويل دهد: تا حالا چند بار مادرش مرده بود، دو سه بار پدرش را به خاک سپرده بود و ده‌ها بار به خواستگاري رفته بود...
حالا رئيس او خوشحال است که او را آدم کرده، مدير آموزشگاه راضي است که استاد کلاسش منظم شده و مشتريانش مثل روزهاي اول زياد شده‌اند!!
اما او ديگر با خودش «صادق » نيست.
او الان يک بازيگر است همانند خيلي از مردم!!
_________________
هيچ چيز ويرانگرتر از اين نيست كه متوجه شويم ، كسي كه به آن اعتماد داشته ايم عمري فريبمان داده است
:gol:;)
 

spow

اخراجی موقت
سلام دوستان عزیز :gol:
معبدها :eek:
جایی مثل دیر - تکیه - مسجد :cool::que::warn:
با قدمتی بیش از اینها :biggrin::biggrin:
فایل رو ببینید تا همه چیز مشخص بشه :D
موفق باشید ;)
 
آخرین ویرایش:

pesare shad

عضو جدید
کاربر ممتاز
بازم سلام ، من اومدم

بازم سلام ، من اومدم

این هم تصاویری زیبا از بعضی اماکن و مناطق کشور ها مختلف که اگه امکانش واسه من بود حداقل به بعضی هاش یه سری میزدم، دلم آب افتاد:biggrin:
http://www.persianupload.com/9677380
آلاسکا
http://www.persianupload.com/4307480
آرژانتین
http://www.persianupload.com/6859767
دوبی
http://www.persianupload.com/1132634
فرانسه
http://www.persianupload.com/2768934
و ایتالیا
 
  • Like
واکنش ها: spow

spow

اخراجی موقت
سپاس از تمامی دوستانی که مطالب پربارشان خستگی کار وزندگی رو ازرو دوش ما برمیداره
ممنون دوستان عزیز
 

spow

اخراجی موقت
سلام دوستان عزیز :gol:
شما همانی هستید که می اندیشید
اندیشه بزرگترین ووالاترین نعمت وقابلیت انسان هست :eek:
شما چگونه میاندیشید
اندیشه هایتان همیشه سبز باشد
موفق باشید
;););)






 
آخرین ویرایش:

bmd

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام دوستان عزیز :gol:
شما همانی هستید که می اندیشید
اندیشه بزرگترین ووالاترین نعمت وقابلیت انسان هست :eek:
شما چگونه میاندیشید
اندیشه هایتان همیشه سبز باشد
موفق باشید
;););)

مرسي.. يعني عالي بود.
فقط يه نكته .من هميشه فكر ميكردم مسايل فيزيكي بدن مثل بيماري و ... به مسايل عاطفي محض كه به روح وابستست, بستگي داره... ولي انگار عاطفه و احساس نيز سبب تاثير و ايجاد و يا عدم ايجاد حالت هاي فيزيكي و فابل لمس ميشند. اونم از طريق اين نورو چيچي ها
عمو اسپاو من چند صفحه از پستات رو به دلايل موجه پروندم ولي هر كدوم رو كه بخونم با تنكس اعلام ميكنم. البته واقعا تشكر ميكنم. نه اينكه علامتگزاري كنم فقط
 

pesare shad

عضو جدید
کاربر ممتاز
داریوش کبیر (بیو گرافی تاریخی)

داریوش کبیر (بیو گرافی تاریخی)

در مورد قبل و زمان سلطنت و بعد از داریوش
اطلاعات کم و مختصری ارائه شده طوری که از حوصله شما خارج نشود;)


http://www.persianupload.com/5222907
 
  • Like
واکنش ها: spow

bmd

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اینم از من داشته باشین خدا کنه تکراری نباشه

رمز پيروزي حاجي اسپاو , تو تبليغات گستردش نهفته است. فايل زيبا و غير تكراري بود .
دست شما درد نكنه! ماهم تقريبا تو جايگاه همون شتريم. فقط اسمش فرق ميكنه..
 

Nedanino

عضو جدید
20

20

سلام دوستان عزیز :gol:
شما همانی هستید که می اندیشید
اندیشه بزرگترین ووالاترین نعمت وقابلیت انسان هست :eek:
شما چگونه میاندیشید
اندیشه هایتان همیشه سبز باشد
موفق باشید
;););)






دوست عزیزم واقعا به نظر من رو دست مطالبت نیست . نمرت 20 گلم . راستی بابت فریدون مشیری هم ممنون می دونی که چه قدر شعراشو دوست دارم . فکر کنم من بیشتر از همه خوشحال شدم که راجع بهش اون همه اطلاعات دادی . مرررررررررررسی:gol::gol::gol:
 

Lord HellisH

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دوست عزیزم واقعا به نظر من رو دست مطالبت نیست . نمرت 20 گلم . راستی بابت فریدون مشیری هم ممنون می دونی که چه قدر شعراشو دوست دارم . فکر کنم من بیشتر از همه خوشحال شدم که راجع بهش اون همه اطلاعات دادی . مرررررررررررسی:gol::gol::gol:


نه، من بیشتر خوشحال شدم!! :biggrin::biggrin:
 

bmd

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام دوستان عزیز :thumbsup2:
بشتابيد بشتابيد:w02:
آموزش كاراگاهي و كشف جرايم :w22:
5روش براي شناختن انسان هاي دروغگو :w18:
این فایل ها حاوي دو mp3 فارسي ميباشد كه با استفاده از متد دكتر پاول آمريكايي :w15::w15:
شما رو قادر به شناسايي دروغگو ميكند:w20::w20:
حتما اینو ببینید واقعا فوق العاده است :w15:
:cry::smoke:
:sweatdrop::sweatdrop::sweatdrop::sweatdrop:

:w13:
ممنون
:w27:
 

پیوست ها

  • durughgu1.rar
    890.1 کیلوبایت · بازدیدها: 0
  • durughgu2.rar
    1.6 مگایابت · بازدیدها: 0
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا