از مردن می ترسم

mohandese.motefakker

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
دوستان من بشدت از مرگ می ترسم، شاید تا چند سال پیش اصلا به مرگ فکر هم نمیکردم ولی کم‌کم این فکر افزایش یافت، اول یه بار در ماه، بعد یه بار درهفته، بعد یه بار در روز و الان میتونم بگم هر لحظه به مرگ فکر میکنم، خیلی وحشتناکه. خیلی می ترسم، دلم نمیخواد بمیرم، دلم نمیخواد نزدیکانم بمیرن، مادرم و همینطور پدرم با اینکه رابطم باهاش زیاد خوب نیست، نگرانشونم، از همه بیشتر نگران خودمم. بعضی وقتها با خودم فکر میکنم شاید همین لحظه یا شاید 30 سال بعد تو یه صبح یه روز سرد پاییزی بمیرم، بعدش چی میشه؟ نیستی مطلق؟ اینهمه خاطره، تجربه، یادگیری، همش هیچ و پوچ؟ یا اینکه میریم یه دنیای دیگه و برزخ و اینجور چیزا؟ اگه اینجور باشه هم که دخلم اومده چون نه نماز خوندم، نه روزه گرفتم تو عمرم نه چیزی، تقصیر من چیه خب کلا تو فامیل ما به این چیزا اعتقادی وجود نداره. خیلی از مرگ و مردن می ترسم به حدی که کار روزمره من مختل شده. اون لحظه که آدما جون میدن چی جوریه؟ درد داره؟ آدم رو که میذارن تو قبر خیلی تاریکه، آدم خفه میشه اونجا خب. اگه یه وقت دوباره زنده بشیم چی؟ بعدش میگن جسد آدم باد میکنه، کرم میوفته، اون موقع آدم کجاست؟ بهتر نیست بگیم جسدمونو بسوزونن؟ دوستم میگه بعد از مرگ درست مثل قبل از تولد هست. وقتی بمیری انگار اصلا وجود نداشتی. خوبیش اینه خودت هم نمیفهمی فقط واسه همیشه خاموش میشی. سوال دیگه ام اینه چرا پدر و مادرها بچه دار میشن که بچه هاشون یه روز بمیرن؟
 

M.A777

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
دوستان من بشدت از مرگ می ترسم، شاید تا چند سال پیش اصلا به مرگ فکر هم نمیکردم ولی کم‌کم این فکر افزایش یافت، اول یه بار در ماه، بعد یه بار درهفته، بعد یه بار در روز و الان میتونم بگم هر لحظه به مرگ فکر میکنم، خیلی وحشتناکه. خیلی می ترسم، دلم نمیخواد بمیرم، دلم نمیخواد نزدیکانم بمیرن، مادرم و همینطور پدرم با اینکه رابطم باهاش زیاد خوب نیست، نگرانشونم، از همه بیشتر نگران خودمم. بعضی وقتها با خودم فکر میکنم شاید همین لحظه یا شاید 30 سال بعد تو یه صبح یه روز سرد پاییزی بمیرم، بعدش چی میشه؟ نیستی مطلق؟ اینهمه خاطره، تجربه، یادگیری، همش هیچ و پوچ؟ یا اینکه میریم یه دنیای دیگه و برزخ و اینجور چیزا؟ اگه اینجور باشه هم که دخلم اومده چون نه نماز خوندم، نه روزه گرفتم تو عمرم نه چیزی، تقصیر من چیه خب کلا تو فامیل ما به این چیزا اعتقادی وجود نداره. خیلی از مرگ و مردن می ترسم به حدی که کار روزمره من مختل شده. اون لحظه که آدما جون میدن چی جوریه؟ درد داره؟ آدم رو که میذارن تو قبر خیلی تاریکه، آدم خفه میشه اونجا خب. اگه یه وقت دوباره زنده بشیم چی؟ بعدش میگن جسد آدم باد میکنه، کرم میوفته، اون موقع آدم کجاست؟ بهتر نیست بگیم جسدمونو بسوزونن؟ دوستم میگه بعد از مرگ درست مثل قبل از تولد هست. وقتی بمیری انگار اصلا وجود نداشتی. خوبیش اینه خودت هم نمیفهمی فقط واسه همیشه خاموش میشی. سوال دیگه ام اینه چرا پدر و مادرها بچه دار میشن که بچه هاشون یه روز بمیرن؟
خب عزیزم سوالت بنیادیه
من یادمه اولین باری که به مرگ فکر می کردم 7-8سالم بود،یادمه دم درب خونه یهو افتادم زمین خوابم برد!بخاطر این بود که 2-3شب درست نخوابیده بودم، بعد بابام اینا اوردم خونه ،کامل گیج و منگ بودم صبحش از خواب پا شدم اینا اومد تو ذهنم همش فکر می کردم وقتی بمیرم مثل یه خواب میمونه و بعد دوباره از خواب پا میشیم و خندمون میگیره که بخاطر یه خواب اینقدر زجر کشیدیم سختی کشیدیم استرس کشیدیم و اینها...

ببین این سوالا جوری نیست که من بهت بگم این بگه اون بگه بعد به جواب برسی،اینا یجور فرمولای تو مغزتن که خودت به جواب میرسی،هرچقدر بیشتر فکر کنی ذهنت باز تر میشه و واقعا تاثیر مثبتی میزاره (برعکس اینکه الآن استرس داری در واقع خیلی کمکت می کنه)

یه سری قاعده هست مثلا قطعا تو یه زمانی (دور از جون خودت و عزیزت) مرگ عزیزانت رو بلاخره میبینی، من دیدم، بلاخره اتفاق میفته، قبلش تصور میکنی غیر ممکنه نمیتونم تحمل کنم میمیرم، ولی بعد از 5سال حتی چهره ی اون عزیزت از ذهنت محو میشه! ، خدا از عمد قدرت فراموشی رو گذاشته که ما بتونیم زندگی رو ادامه بدیم.
یا مثلا منم به خودم می گفتم نماز و این صحبتا، که واسه خودم یجور خاصی توجیهش کردم

جالبه ولی من در مورد درد و اینها فکر نکردم، ولی مطالب علمی زیاد خوندم، توی حادثه خیلی خیلی کم احساس درد میکنی برخی مواقع کلا احساس نمیکنی.راحت ترین مرگ ، تبخیر هست ، بعد از اون مرگ در خواب یا با گاز و سم و اینها هست، اینجور مرگ ها درد ندارن.از بهترین و راحت ترین مرگ ها هم تو خواب هستش که شما با آرامش میری.
:D ببخشید همش در مورد مرگه،ولی واقعیته بلاخره من و تو هم میریم!

ولی پیشنهاد می کنم بشینی واسه خودت قواعد و قوانین بسازی و اعتقاد پیدا کنی به یک چیزی.مثلا من سوای اسلام و این صحبتا،خودم به این نتیجه رسیدم که بله قطعا دنیای دیگه ای هم هست،نتیجه گیری هم راحت بهت بگم ازینکه مثلا عدالت تو دنیا هست و تو طبیعت و ساختار دنیا دیدم، پس در عدالت پوچی بی معناست و وجود نداره مثل سرما یا فشار منفی یا سرعت منفی، من خیلی برنامه Through the wormhole رو دوست داشتم ازش چیزای زیادی یاد گرفتم، به مرور به این نتیجه رسیدم که چون عدالت حاکمه مطلقه (بعضی ها بهش میگن خدا :D ) توانایی پوچ شدن از بین میره.یعنی ما حتی اگر بخوایم هم نمیتونیم پوچ باشیم!

مثلا توی مستند ها ببین، همه میمیرن همه همدیگرو میخورن دوباره هی تبدیل میشن به هم!مثلا ماهیا یه سری موجودات ریز تو دریا رو میخورن (جذب بدنشون میشه) ماهی رو مثلا خرس میخوره! ازونور پرنده کرم میخوره مثلا فلان مار هم میاد تخم اون پرنده رو میخوره! مثلا خرس ـه میمیره، باکتری و کرم ها میخورنش! همه چیز به هم CONVERT میشه :D ما هم میمیریم و این بدنمون رو کرم ها و باکتری ها میخورنمون و جذب خاک میشیم و این خاک هم میشه بستر زندگی برای گیاهان و باز گیاهان رو حیوانات و ما میخوریم همین سبزیجاتی که جلوته!!
یه مشت کربن و آهن و منیزیم و اکسیژن و غیره هستیم که در کنار هم شدیم آدم!!
اینطوری فکر کنی که وای من خیلی مهمم من نباید خرده بشم و از بین برم چون اشرف مخلوقاتم اینهمه زحمت کشیدم از بین بره، اینجوری فکر نکن که بیراهست!همش ناراحتی و استرس بهت میده!
اینجوری بخوای نتیجه بگیری صد ها میلیارد حیوان و انسان و موجودات دیگه اومدن هر روز تلاش میکردن زندگی میکردن به بچشون غذا میدادن استرس میکشیدن دنبال لونه میگشتن مراقبت میکردن آخرم همشون مُردن و رفتن!
اینا خو همش شد پوچی!؟!
خب اینجاست که باید تلاشتو کنی پوچی رو معنی کنی، چون اگر به یک عدالتی یا اعتقادی یا چیزی داشته باشی، پوچی رو میشکنی و بهش معنا میدی. تا خیلی وقت پیش هم سرما بی معنی بود تا اینکه وقتی فهمیدن گرما چیه،براش معنی پیدا شد "نبود گرما" ! پوچی هم همینه،ما فکر می کنیم پوچی دیگه تهشه و تمامه ولی این هم معنا پذیره و تمام شدن و پوچی و پایان و... همه ی اینها معنی پیدا می کنن،بنظرم هیچ چیزی پایان نمی پذیره و اصلا نقطه ی شروع و پایانی حداقل واسه ما انسان ها نبوده و نیست. ما تصور می کنیم از یک نقطه (بیگ بنگ) تولید و به یک نقطه (مرگ) تمام میشیم.شاید چونکه هنوز نمیدونیم اون "گرما"ـه چیه....!




خلاصه هرچقدر به مرگ فکر کنی، مغزت باز تر میشه، باز تر یعنی چی؟ یعنی توانایی فکر کردن به چیزهایی که تا به الآن به ذهنت خطور نمی کرد رو پیدا می کنی! الآنم مطمئنم داری به سوالاتی فکر می کنی که قبلا اصلا برات مهم نبود یا اصلا فکرشونو نمیکردی. دنیا باحاله :D :D
 

lord70

عضو جدید
مهندس مشکل اصلی شما اینه که مطالعه نمی کنید. باید مطالعه کنید مثل همین مرگ در قران اومده. در کتاب هایی بزرگان نوشته شده است دربارش توضیح دادند. منم از مرگ میترسم به دلیل اینکه مرگ ناشناخته هست. ولی با تعریفی که از مرگ برای ما شوده راحت باهش کنار میایم. اگه قران رو مطالعه کنید یا کتاب هایی دیگه بنظرم تا حدی بسیار زیادی ترس ات کم میشه..
 

Tik TAAk

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حتما ادم خوبی نیستی که از مرگ میترسی چون معمولا ادم بدا از مرگ میترسن:d

خیرات کن ایشالله که عاقبت بخیر میشی

مرگ که ترس نداره :|
 

aozita

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
دوستان من بشدت از مرگ می ترسم، شاید تا چند سال پیش اصلا به مرگ فکر هم نمیکردم ولی کم‌کم این فکر افزایش یافت، اول یه بار در ماه، بعد یه بار درهفته، بعد یه بار در روز و الان میتونم بگم هر لحظه به مرگ فکر میکنم، خیلی وحشتناکه. خیلی می ترسم، دلم نمیخواد بمیرم، دلم نمیخواد نزدیکانم بمیرن، مادرم و همینطور پدرم با اینکه رابطم باهاش زیاد خوب نیست، نگرانشونم، از همه بیشتر نگران خودمم. بعضی وقتها با خودم فکر میکنم شاید همین لحظه یا شاید 30 سال بعد تو یه صبح یه روز سرد پاییزی بمیرم، بعدش چی میشه؟ نیستی مطلق؟ اینهمه خاطره، تجربه، یادگیری، همش هیچ و پوچ؟ یا اینکه میریم یه دنیای دیگه و برزخ و اینجور چیزا؟ اگه اینجور باشه هم که دخلم اومده چون نه نماز خوندم، نه روزه گرفتم تو عمرم نه چیزی، تقصیر من چیه خب کلا تو فامیل ما به این چیزا اعتقادی وجود نداره. خیلی از مرگ و مردن می ترسم به حدی که کار روزمره من مختل شده. اون لحظه که آدما جون میدن چی جوریه؟ درد داره؟ آدم رو که میذارن تو قبر خیلی تاریکه، آدم خفه میشه اونجا خب. اگه یه وقت دوباره زنده بشیم چی؟ بعدش میگن جسد آدم باد میکنه، کرم میوفته، اون موقع آدم کجاست؟ بهتر نیست بگیم جسدمونو بسوزونن؟ دوستم میگه بعد از مرگ درست مثل قبل از تولد هست. وقتی بمیری انگار اصلا وجود نداشتی. خوبیش اینه خودت هم نمیفهمی فقط واسه همیشه خاموش میشی. سوال دیگه ام اینه چرا پدر و مادرها بچه دار میشن که بچه هاشون یه روز بمیرن؟

چه حرفا :eek:
اگه چیزی به اسم ایمان به خدا داشته باشی ایمان به یه قدرت برتر خیلی کمکت خاهد کرد که افکار منفیو از خودت دور کنی و به جای اون مثبت فکر کنی از خدا بخا به عزیزانت عمر طولانی بده به جای فکر کردن به مرگ و نبودنشون هرچقدر بیشتر به افکار منفی دامن بزنی بیشتر جذبشون خاهی کرد پس حتما یه فکری کن... مطمعننا اخر این زندگی نیستی و نابودی نیس مگه چند تا ادم در طول تاریخ اومدن از طرف خدا عیسی موسی محمد همه این ادیان میگه زندگی پس از مرگ ادامه داره فکر میکنی هر سه این دین خرافه و الکی هست یعنی حالا اگه بهشتو جهنمی هم باشه به نظرت خدا فقط میگه نماز و روزه بدبختی ما اینه از خدا فقط همینو بهمون یاد دادن مطمعن باش جواب یه لبخند محبت امیز به یه کودک رو هم خدا بهت میده محبت به پدرو مادر بخشیدن ادمادوروبرت این که دست چند نفرو گرفتی دروغ گفتی چقدر. همه اینا هست پس اگه تو همه این چیزا نمرت منفی دخلت اومده ولی خب یکی از خوبی های نماز و روزه یا ادم های خوب نماز خون خداپرست اینه مثل منو شما دچار این افکار نمیشن چون ایمان خیلی قوی به قدرت برتر هستی دارن البته ادم ها خوب خداپرست ما خداپرست قاتلو دروغگو و حقهباز کم نداریم به نظرت کسی مثل ادیسون بعد مرگ به خاطر نماز نخوندن میره جهنم پیامبری که گفته نماز واجب همون گفته علم اموزی واجب همون گفته اگه بر شما سخت نمیشد مسواک زدن هم واجب میکردم پس میبینی دینداری چیزی جز انسان بودن نیست عبادت چیزی جز ارامش برای خود ما نیست ....موفق باشی
 

حسین72

عضو جدید
سلام
دوستان من بشدت از مرگ می ترسم، شاید تا چند سال پیش اصلا به مرگ فکر هم نمیکردم ولی کم‌کم این فکر افزایش یافت، اول یه بار در ماه، بعد یه بار درهفته، بعد یه بار در روز و الان میتونم بگم هر لحظه به مرگ فکر میکنم، خیلی وحشتناکه. خیلی می ترسم، دلم نمیخواد بمیرم، دلم نمیخواد نزدیکانم بمیرن، مادرم و همینطور پدرم با اینکه رابطم باهاش زیاد خوب نیست، نگرانشونم، از همه بیشتر نگران خودمم. بعضی وقتها با خودم فکر میکنم شاید همین لحظه یا شاید 30 سال بعد تو یه صبح یه روز سرد پاییزی بمیرم، بعدش چی میشه؟ نیستی مطلق؟ اینهمه خاطره، تجربه، یادگیری، همش هیچ و پوچ؟ یا اینکه میریم یه دنیای دیگه و برزخ و اینجور چیزا؟ اگه اینجور باشه هم که دخلم اومده چون نه نماز خوندم، نه روزه گرفتم تو عمرم نه چیزی، تقصیر من چیه خب کلا تو فامیل ما به این چیزا اعتقادی وجود نداره. خیلی از مرگ و مردن می ترسم به حدی که کار روزمره من مختل شده. اون لحظه که آدما جون میدن چی جوریه؟ درد داره؟ آدم رو که میذارن تو قبر خیلی تاریکه، آدم خفه میشه اونجا خب. اگه یه وقت دوباره زنده بشیم چی؟ بعدش میگن جسد آدم باد میکنه، کرم میوفته، اون موقع آدم کجاست؟ بهتر نیست بگیم جسدمونو بسوزونن؟ دوستم میگه بعد از مرگ درست مثل قبل از تولد هست. وقتی بمیری انگار اصلا وجود نداشتی. خوبیش اینه خودت هم نمیفهمی فقط واسه همیشه خاموش میشی. سوال دیگه ام اینه چرا پدر و مادرها بچه دار میشن که بچه هاشون یه روز بمیرن؟
دوست عزیز واقعا باید خوشحال باشی که الان این سوالات به ذهنت اومد وتو رو درگیر خودش کرده.به نظر من این یه تلنگر از جانب خداست. حتی در یه حدیثی از حضرت علی(ع) داریم که میگه بسیار به مرگ فکر کنید به اینکه از کجا امده ایید وبه کجا میروید.
بعضی سوالات رو با خوندن کتب مختلف ویا پرسیدن از اهل فن به جواب میرسی(مثل سوالی که در مورد برزخ داری).در مورد کتب هم بهترینش موجود اونم قرانه.
در مورد نخواندن نماز ونگرفتن روزه هم باید بگم که هیچ وقت دیر نیست میتونی از همین حالا شروع کنی.در ضمن اینها حق الله هست وخداوند از حق الله میگذره ولی از حق ناس خیر.پس سعی کن حق کسی رو ضایع نکنی یا اگر کردی طلب حلالیت کنی ازش.
در مورد لحظه مرگ هم تا اونجایی فکر میکنم تقربا همه میدونن روح از جسم جدا میشه واین جسم شماست که در قبر نه روحتان.
در مورد اینکه چرا پدر مادرها بچه دار میشه وبعد بچه هاشون میمیرن هم باید بگم بچه های امانتی ازجانب خدا برای والدین هستند واین امانت وسیله ایی برای ازمایش اونها.همین طوری که اعضا وجوارح شما اماناتی نزد شما هستند ودر ان دنیا در برابرشان مسئولید.
این توضیحاتی که من دادم شکل ساده این قضیه.برای درک بیشتر این موضوع یه سری به ایات قران وافرادی که در این زمینه اطلاعات کافی دارند بزن
 

oneunited

عضو جدید
کاربر ممتاز
من زیاد بهش فکر نمی کنم،ولی خوب همه از مرگ می ترسن چیز کاملا طبیعی هست. من خودم سعی می کنم تو مدتی که زندگی می کنم حداقل تا جایی که می تونم کسیو آزار ندم و اذیت نکنم.

و تا جایی که امکان داره از بودن کنار خانواده و دوستان لذت ببرم ،اگر همون طوری که می گن روز جزایی باشه،لااقل طوری زندگی نکردم که بعدا حسرت یخورم!

اگه مومن نیستی لااقل آزاذه باش،این چیزیه که سعی می کنم باشم
 

Uchiha Itachi

عضو جدید
سلام، عجیبه برخلاف شما من از مرگ نمی ترسم! خودم گاهی اوقات تعجب می کنم چرا!
 

Ice Dream

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نظر من زندگی به مراتب از مرگ وحشتناک تره... فک کن اینهمه استرس و تشنج یه جا تموم می شه... چیش بده؟ اگه زندگی بخواد زیاد طولانی بشه دیگه حوصله آدم سر میره... من فقط نگرانیم اینه وقتی من نیستم علم بشر تا کجاها پیشرفت می کنه... آرزوم این بود می تونستم ببینم... مثلا می تونن به کهکشانهای دیگه سفر کنن؟ می تونن تو زمان حرکت کنن؟ می تونن از سرعت نور بگذرن؟ اما اینکه مثلا هزارسال با زندگی سروکله بزنم تو دنیایی که نصفشو جنگ و فلاکت گرفته خیلی مسخره س... حتی به قیمت رسیدن به این آرزو!
در مورد خونواده هم بنظر من فکر مرگ کسایی که دوس داری وحشتناکتره تا فکر مرگ خودت! ولی تجربه ثابت کرده این دردها کم کم شدتشون کم می شه! البته از من بپرسن ترجیحم اینه زودتر بمیرم!
آزار نده خودتو با این فکرا... مهم اینه وقتی داری می میری بدونی خوب عمل کردی! بالاخره که همه می میرن.... ما آدما زیاد خودمونو دست بالا گرفتیم... فکر کن چه موجوداتی تو چرخه زندگی نقش غذا رو بازی می کنن!باز خوبه ما وقتی کامل مردیم تبدیل به غذا می شیم :D
 

lord70

عضو جدید
به نظر من زندگی به مراتب از مرگ وحشتناک تره... فک کن اینهمه استرس و تشنج یه جا تموم می شه... چیش بده؟ اگه زندگی بخواد زیاد طولانی بشه دیگه حوصله آدم سر میره... من فقط نگرانیم اینه وقتی من نیستم علم بشر تا کجاها پیشرفت می کنه... آرزوم این بود می تونستم ببینم... مثلا می تونن به کهکشانهای دیگه سفر کنن؟ می تونن تو زمان حرکت کنن؟ می تونن از سرعت نور بگذرن؟ اما اینکه مثلا هزارسال با زندگی سروکله بزنم تو دنیایی که نصفشو جنگ و فلاکت گرفته خیلی مسخره س... حتی به قیمت رسیدن به این آرزو!
در مورد خونواده هم بنظر من فکر مرگ کسایی که دوس داری وحشتناکتره تا فکر مرگ خودت! ولی تجربه ثابت کرده این دردها کم کم شدتشون کم می شه! البته از من بپرسن ترجیحم اینه زودتر بمیرم!
آزار نده خودتو با این فکرا... مهم اینه وقتی داری می میری بدونی خوب عمل کردی! بالاخره که همه می میرن.... ما آدما زیاد خودمونو دست بالا گرفتیم... فکر کن چه موجوداتی تو چرخه زندگی نقش غذا رو بازی می کنن!باز خوبه ما وقتی کامل مردیم تبدیل به غذا می شیم :D

این یه خط اخر رو که نوشتی بخونه بیشتر میترسه:D
 

Ice Dream

عضو جدید
کاربر ممتاز
این یه خط اخر رو که نوشتی بخونه بیشتر میترسه:D
خودمم یکم حس کردم :biggrin:
چرا بابا؟ چه اشکالی داره؟ روند طبیعی هرچیز رو اگه قبول کنی خیلی همه چیز برات راحتتر می شه... ینی آدم یه چیزایی رو باید بپذیره دست خودش نیست... الان اگه ادامه بدم ترسناکتر می شه :biggrin:
 

mohandese.motefakker

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستان از جوابهاتون ممنونم،

بنظر شما یک فرد Y که هنوز بدنیا نیومده و قرار ده سال دیگه بدنیا بیاد الان وجود داره؟ اگه نه پس کجاست؟
حال فرض کنیم و ده سال بعد Y به دنیا اومد، و بعد از 76 سال مُرد. این Y کجا میره؟ آیا نیستی Y قبل و بعد از تولد یکی هست؟ این هویت، بینایی، درک و شعوری که داریم بعد از مرگ کامل (مثل قبل از تولد) به نیستی و عدم وجود تبدیل میشه؟

آیا نیستی قبل از تولد و پس از مرگ برای خود شخص یکسان هستند؟

در یک تولیدی جوجه کشی، ماهانه هزاران جوجه بدنیا میان و کشته میشن، طبیعتا هر کدام از این جوجه ها وجودی مستقل از هم دارن و بعد از مرگ به نیستی کامل میرسن. چیزی که من رو میترسونه همین هست، نیستی مطلق، اینکه تمام تلاشهام، لحظه لحظه زندگی من بی معنی و پوچ باشه چون سرانجام مثل یکی از ده ها هزار جوجه ای که تو ماشین جوجه کشی بدنیا میان میمیرم و نیست و نابود میشم گویی هرگز نبودم فارغ از اینکه چگونه زندگی کردم و رو محیط خودم چه اثری داشته ام.

کسانی که دین و دنیای پس از مرگ رو ساخته اند (اگر فرض رو بر این بذاریم که دنیای پس از مرگی وجود نداره) انسانهای باهوشی بودند. چرا که تنها راه برای مجاب کردن جوامع به زندگی و پویایی، پاک کردن این ذهنیت از فکر مردم هست که بعد از مرگ نیست و نابود بشوند. این فرضیه دنیای پس از مرگ رفته رفته توسط افراد و جوامع مختلف تکامل یافت تا اینکه توسط پیامبر اسلام به اوج تکامل خودش رسید طوریکه به سختی بشه ردش کرد. درست مثل پدری که پولی تو جیبش نداره و برای جلوگیری از طغیان و نا امیدی فرزندانش به اونا وعده و وعید میده.
 

F.A.R.Z.A.D

متخصص مباحث اجرایی معماری , متخصص نرم افزار Archi
کاربر ممتاز
دوستان از جوابهاتون ممنونم،

بنظر شما یک فرد Y که هنوز بدنیا نیومده و قرار ده سال دیگه بدنیا بیاد الان وجود داره؟ اگه نه پس کجاست؟
حال فرض کنیم و ده سال بعد Y به دنیا اومد، و بعد از 76 سال مُرد. این Y کجا میره؟ آیا نیستی Y قبل و بعد از تولد یکی هست؟ این هویت، بینایی، درک و شعوری که داریم بعد از مرگ کامل (مثل قبل از تولد) به نیستی و عدم وجود تبدیل میشه؟

آیا نیستی قبل از تولد و پس از مرگ برای خود شخص یکسان هستند؟

در یک تولیدی جوجه کشی، ماهانه هزاران جوجه بدنیا میان و کشته میشن، طبیعتا هر کدام از این جوجه ها وجودی مستقل از هم دارن و بعد از مرگ به نیستی کامل میرسن. چیزی که من رو میترسونه همین هست، نیستی مطلق، اینکه تمام تلاشهام، لحظه لحظه زندگی من بی معنی و پوچ باشه چون سرانجام مثل یکی از ده ها هزار جوجه ای که تو ماشین جوجه کشی بدنیا میان میمیرم و نیست و نابود میشم گویی هرگز نبودم فارغ از اینکه چگونه زندگی کردم و رو محیط خودم چه اثری داشته ام.

کسانی که دین و دنیای پس از مرگ رو ساخته اند (اگر فرض رو بر این بذاریم که دنیای پس از مرگی وجود نداره) انسانهای باهوشی بودند. چرا که تنها راه برای مجاب کردن جوامع به زندگی و پویایی، پاک کردن این ذهنیت از فکر مردم هست که بعد از مرگ نیست و نابود بشوند. این فرضیه دنیای پس از مرگ رفته رفته توسط افراد و جوامع مختلف تکامل یافت تا اینکه توسط پیامبر اسلام به اوج تکامل خودش رسید طوریکه به سختی بشه ردش کرد. درست مثل پدری که پولی تو جیبش نداره و برای جلوگیری از طغیان و نا امیدی فرزندانش به اونا وعده و وعید میده.

سلاممم.

یه مسئله ای که وجود داره اینه که همیشه بین وجود و موجود خلط میشه.مرگ دلیل بر عدم وجود نیست.حتی موجودیت هم از بین نمیره.یه جسدی میشه که جایی چال شده.کاری به اون جسد چال شده نداریم ولی درک عالم وجود خیلی مشکله.

جالب نیست برای شما و همه ،اینکه ما نسبت به وجودمون آگاهی داریم؟اینکه ما چرا به وجود یا عدممون فکر میکنیم.

تو قرن نوزدهم مارتین هایدیگر که بزرگترین فیلسوف این قرن بحساب میاد تو اون کتاب معروف خودش یعنی هستی و زمان در مورد وجود و مسثله انسان بحث میکنه .ته بحث انسان شناسیش که عمیق ترین انسان شناسی تو غرب بحساب میاد انتهاش به اضطراب میرسه.اضطراب از عدم و نیستی.یعنی همین مسئله ای که شما مطرح کردید.
چون تو اون بحث دازاین خودش انسان رو آویزون بین وجود و عدم میدونه.همین معلق بودن اضطراب میاره.
همین اضطراب در بوجود اومدن دو جنگ جهانی خیلی تاثیر گذار بود.

علت اصلی این ترس و این اضطراب این پرسش کلیشه ای و غلط از وجوده.
شما همین آگاهی و این معرفت هستید.این اگاهی و معرفت که معدوم نمیشه.
 

F.A.R.Z.A.D

متخصص مباحث اجرایی معماری , متخصص نرم افزار Archi
کاربر ممتاز
به نظر من زندگی به مراتب از مرگ وحشتناک تره... فک کن اینهمه استرس و تشنج یه جا تموم می شه... چیش بده؟ اگه زندگی بخواد زیاد طولانی بشه دیگه حوصله آدم سر میره... من فقط نگرانیم اینه وقتی من نیستم علم بشر تا کجاها پیشرفت می کنه... آرزوم این بود می تونستم ببینم... مثلا می تونن به کهکشانهای دیگه سفر کنن؟ می تونن تو زمان حرکت کنن؟ می تونن از سرعت نور بگذرن؟ اما اینکه مثلا هزارسال با زندگی سروکله بزنم تو دنیایی که نصفشو جنگ و فلاکت گرفته خیلی مسخره س... حتی به قیمت رسیدن به این آرزو!
در مورد خونواده هم بنظر من فکر مرگ کسایی که دوس داری وحشتناکتره تا فکر مرگ خودت! ولی تجربه ثابت کرده این دردها کم کم شدتشون کم می شه! البته از من بپرسن ترجیحم اینه زودتر بمیرم!
آزار نده خودتو با این فکرا... مهم اینه وقتی داری می میری بدونی خوب عمل کردی! بالاخره که همه می میرن.... ما آدما زیاد خودمونو دست بالا گرفتیم... فکر کن چه موجوداتی تو چرخه زندگی نقش غذا رو بازی می کنن!باز خوبه ما وقتی کامل مردیم تبدیل به غذا می شیم :D
تا همینجاش با پیشرفت علم(فرض قبول کنیم اینی که تا الان بهش رسیدن علم باشه) چه گلی به سر بشریت زدن که بخوان از این به بعد بزنن.همین یه سیاره رو لجن کشیدن کافیه بزاریم بقیه سیاره ها و کهکشهان ها دست نخورده باقی بمونه:)
 

سیّد

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من انقدر تصادف با ماشین و موتور کردم ترسم ریخته .... همونطور که از اومدنم چیزی یادم نمیاد رفتنم هم همینجوریه .... " انسان ها در خوابند هر گاه مردند بیدار می شوند " پیامبر اعظم ص
 

Uchiha Itachi

عضو جدید
دوستان از جوابهاتون ممنونم،

بنظر شما یک فرد Y که هنوز بدنیا نیومده و قرار ده سال دیگه بدنیا بیاد الان وجود داره؟ اگه نه پس کجاست؟
حال فرض کنیم و ده سال بعد Y به دنیا اومد، و بعد از 76 سال مُرد. این Y کجا میره؟ آیا نیستی Y قبل و بعد از تولد یکی هست؟ این هویت، بینایی، درک و شعوری که داریم بعد از مرگ کامل (مثل قبل از تولد) به نیستی و عدم وجود تبدیل میشه؟

آیا نیستی قبل از تولد و پس از مرگ برای خود شخص یکسان هستند؟

در یک تولیدی جوجه کشی، ماهانه هزاران جوجه بدنیا میان و کشته میشن، طبیعتا هر کدام از این جوجه ها وجودی مستقل از هم دارن و بعد از مرگ به نیستی کامل میرسن. چیزی که من رو میترسونه همین هست، نیستی مطلق، اینکه تمام تلاشهام، لحظه لحظه زندگی من بی معنی و پوچ باشه چون سرانجام مثل یکی از ده ها هزار جوجه ای که تو ماشین جوجه کشی بدنیا میان میمیرم و نیست و نابود میشم گویی هرگز نبودم فارغ از اینکه چگونه زندگی کردم و رو محیط خودم چه اثری داشته ام.

کسانی که دین و دنیای پس از مرگ رو ساخته اند (اگر فرض رو بر این بذاریم که دنیای پس از مرگی وجود نداره) انسانهای باهوشی بودند. چرا که تنها راه برای مجاب کردن جوامع به زندگی و پویایی، پاک کردن این ذهنیت از فکر مردم هست که بعد از مرگ نیست و نابود بشوند. این فرضیه دنیای پس از مرگ رفته رفته توسط افراد و جوامع مختلف تکامل یافت تا اینکه توسط پیامبر اسلام به اوج تکامل خودش رسید طوریکه به سختی بشه ردش کرد. درست مثل پدری که پولی تو جیبش نداره و برای جلوگیری از طغیان و نا امیدی فرزندانش به اونا وعده و وعید میده.

شاید بشر طی دهه های آینده موفق بشه که در رابطه با پس از مرگ هم به نتایجی برسد من این موضوع رو بعید نمی دونم. به عنوان مثال من خودم تصور می کنم دانشمندان پیشرو فیزیک بین پنجاه تا صد سال آینده به نتایج قابل توجهی در ضمینه پس از مرگ برسن که شاید تصورش الان خیلی سخت باشد (مثل گرد بودن زمین زمان کپلر).
اما اگر راستش رو بخواهید همه مثل شما از مرگ نمی ترسن، به نظر من ترس شما یک موضوع عادی نیست. می تونم مثلاً براتون افرادی رو مثال بزنم که در دنیا حتی در جامعه ما اعتقاد خاصی ندارن و حتی بنده افرادی رو دیدم که جهان دیگر رو هم حتی باور ندارن اما من در این افراد حداقل تا جایی که از افرادی رو که دیدم افسردگی و یا نگرانی از مرگ ندیدم و تفاوتی احساس نکردم (البته از درونشون فقط خدا اطلاع داره و این قضاوت بنده صرفاً به ظاهر بوده.).
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
واقعن بعد مرگ چی میشیم ما؟
این همه تلاش کن واسه زندگی غصه بخور بخند گریه کن آخرش هیچ!!!!
که چی بشه اصلن؟
یه سری ادم بیان تو دنیایی که خودشون دلشون نمیخاسته این دنیارو بعد کلی اذیت و ازار ببینن که مثلن ادم خوبی بوده یا بدی بوده بعد بره به سزای عملش برسه..بعدش که به سزای عملش رسید چی میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
میره تو آشغال دونی زندگی میکنه؟
این همه آدم اومدن و مردن و رفتن..کجا هستن الان؟
هدف از آفرینش چی بود من موندم توش!
 

mihua

عضو جدید
کاربر ممتاز
هم باید ترسید و هم نباید ترسید :smile:
چون اگر نترسیم،،، بیخیال اوامر خدا میشیم !
و اگر هم بترسیم، یعنی ترسمون و... بیشتر از امیدواری به رحمت خدا باشه، باز هم جور دیگه ای گمراه میشیم
 
آخرین ویرایش:

M.A777

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستان از جوابهاتون ممنونم،

بنظر شما یک فرد Y که هنوز بدنیا نیومده و قرار ده سال دیگه بدنیا بیاد الان وجود داره؟ اگه نه پس کجاست؟
حال فرض کنیم و ده سال بعد Y به دنیا اومد، و بعد از 76 سال مُرد. این Y کجا میره؟ آیا نیستی Y قبل و بعد از تولد یکی هست؟ این هویت، بینایی، درک و شعوری که داریم بعد از مرگ کامل (مثل قبل از تولد) به نیستی و عدم وجود تبدیل میشه؟
آیا نیستی قبل از تولد و پس از مرگ برای خود شخص یکسان هستند؟
در یک تولیدی جوجه کشی، ماهانه هزاران جوجه بدنیا میان و کشته میشن، طبیعتا هر کدام از این جوجه ها وجودی مستقل از هم دارن و بعد از مرگ به نیستی کامل میرسن. چیزی که من رو میترسونه همین هست، نیستی مطلق، اینکه تمام تلاشهام، لحظه لحظه زندگی من بی معنی و پوچ باشه چون سرانجام مثل یکی از ده ها هزار جوجه ای که تو ماشین جوجه کشی بدنیا میان میمیرم و نیست و نابود میشم گویی هرگز نبودم فارغ از اینکه چگونه زندگی کردم و رو محیط خودم چه اثری داشته ام.
کسانی که دین و دنیای پس از مرگ رو ساخته اند (اگر فرض رو بر این بذاریم که دنیای پس از مرگی وجود نداره) انسانهای باهوشی بودند. چرا که تنها راه برای مجاب کردن جوامع به زندگی و پویایی، پاک کردن این ذهنیت از فکر مردم هست که بعد از مرگ نیست و نابود بشوند. این فرضیه دنیای پس از مرگ رفته رفته توسط افراد و جوامع مختلف تکامل یافت تا اینکه توسط پیامبر اسلام به اوج تکامل خودش رسید طوریکه به سختی بشه ردش کرد. درست مثل پدری که پولی تو جیبش نداره و برای جلوگیری از طغیان و نا امیدی فرزندانش به اونا وعده و وعید میده.
واقعن بعد مرگ چی میشیم ما؟
این همه تلاش کن واسه زندگی غصه بخور بخند گریه کن آخرش هیچ!!!!
که چی بشه اصلن؟
یه سری ادم بیان تو دنیایی که خودشون دلشون نمیخاسته این دنیارو بعد کلی اذیت و ازار ببینن که مثلن ادم خوبی بوده یا بدی بوده بعد بره به سزای عملش برسه..بعدش که به سزای عملش رسید چی میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
میره تو آشغال دونی زندگی میکنه؟
این همه آدم اومدن و مردن و رفتن..کجا هستن الان؟
هدف از آفرینش چی بود من موندم توش!
کلن بی خیال از دین و خدا، بنظرم قبل از بوجود اومدنمون (اگر دنیا بر اساس عدالته و اگر خدایی وجود داره که عادله) قطعا از ما سوال پرسیدن که آیا این Opportunity (موقعیت) رو میخواید یا خیر که مثلا موقتن یه دوره ای تست میشید بعد اگر خوب بودید نهایت لذت رو فراهم میکنیم واستون؟ نسبت موفقیت هم گذاشتن 90 به 10 یعنی بیشتر به نفعتون هست کار بد کنید 1دونه نوشته میشه کار خوب 10تا !
اینکه الان یادمون نمیاد بخاطر اینه اون سوالات رو زمانی ازمون پرسیدن که مثلا میگم "روح" بودیم.یا یک جنس دیگه ای،بعد از مردنمون شاید یادمون بیاد
مثل وقتی از خواب پا میشی چیز زیادی یادت نمیاد،ولی فردا که میخوابی،اون خوابهایی که قبلا یادت نمیومدن یادت میان!!! خیلی واسه من اتفاق افتاده!! یا مثلا تو خواب میرم مرحله 2 یا 3 چون قبلا 1 رو رفتم،از موقعی که ذخیره شده ادامه می دم :D

بعد هم اینکه بریم تو آشغال دونی و بعدش هیچ و پوچه هم من قبول ندارم! اگر قرار بود هیچ و پوچ باشه، اصلا دلیلی وجود نداشت که قوانین فیزیک با این دقت در جهان نوشته بشه یا مثلا فاصله زمین از خورشید دقیقا مقداری باشه که با 2درصد جا به جای به کل حیات نابود می شد یا خیلی مسائل دیگه.مثل این میمونه که من (خالق) برم بهترین ماشین جهان رو بسازم که با بنزین کار کنه،ولی باک بنزین واسش نزارم کلا پمپ بنزین نزارم!! خو مگه نفهمم؟! مگه احمقم؟! (نامرده هرکی بگه آره هستی :D )

واسه همین بعید میبینم یکی بیاد اینهمه جهان بسازه این همه دقت کنه تو ساختش این همه موجود بسازه واسه هیچ و پوچ.آخه واقعا جهان روی عدالت داره پیش میره.منظورم روابط بین انسان ها نیست.منظورم کل معادلات فیزیک و نجوم هستش واقعا طبق قانون هستن و نظم دارن هیچ چیز گوتره ای نیست!
خب اگر 1ذره اعتماد کنیم به اینکه ممکنه شاید یک درصد یکی باشه که عادل باشه، قطعا همینجوری ما رو گوتره ای نیافریده که بیایم زجر بکشیم بریم.چون اگر بیایم زجر بکشیم بریم عدالت خودش میره زیر سوال مگه الکیه؟!
شنیدین مثلا میگن حاکمی که شب رو سیر بخوابه ولی یک نفر از مردمش از گرسنگی بمیره،جوابگو هست و گناهی بر گردنشه، خب اگر خدایی وجود داره که گناهکاره و گذاشته عده ای بیان زجر بکشن و هیچ و پوچ بشن، خب این خدا گناهکار میشه! و یک انسان یا خدای ناقص توانایی ساختن جهانی رو نداره که بی نقص باشه.
یعنی شما نمیتونی با علم ناقص فیزیکت یک ماشین بی نقص بسازی.واسه همین میگم اگر هر مطلب از زیست یا فیزیک یا هرچیزی که دوست داری بخونید و رسیدید به ریشه و اصلش و در ریشه اش یک نظام بی نقص دیدید، مثل همین جهان که واقعا نظام مند هست، برای همین باید خالقی یا عادلی باشه که حتما بی نقص باشه.
پس قطعا نباید پوچی ای وجود داشته باشه.


مثل یک معادله ی ساده ی دیفرانسیل. اگر جواب 1-1 برابر پوچی (0) هست.پس چطور میشه جواب 2-3 بشه پوچی یا صفر؟ یعنی یک نفر اومد مثلا 5تا دونه زجر کشید ولی 1دونه خوشی اونهم ناقص بُرد، بعد مُرد و پوچ شد، معادلش میشه 1-5 = 0 !!!! خب معادله ناقصه و بهم میریزه! خب کسیکه توانایی ساختن یک معادله ساده از زندگی آدما نداره، که عادل و بی نقص نیست دیگه!!.خب کسیکه ناعادل و ناقص ـه چطور میتونه یک Universe Stable بسازه که داخلش 10تریلیون کهکشان هست و در هر کهکشان 100میلیارد ستاره هست یعنی در کل 100,000,000,000,000,000,000,000,000,000 ستاره وجود داره که همگی بلا استثناء از قوانین حاکم بر فیزیک پیروی می کنند! خب اگر شاید یک درصد چنین شخصی وجود داره، پس فکر کنم میشه یکم بهش اعتماد کرد که بی نقص باشه و معادله ی زدگی ما آدم ها رو هم بی نقص و عادلانه بسازه.علاوه بر اینکه خودش در ادیان مختلف ادعا کرده که ما رو بیش از حد دوست داره، یک کار ثوابمون رو ده برابر پاداش میده، و اینجا فقط بصورت تستی هستیم و اصل لذت اون دنیاست... خب این ادعای خودش هست. اگر دوست داشتید به حرف هاش اعتماد کنید، پس ذره ای نگران این نباشید که اعمالتون پوچ و بی مصرف بشه یا اینکه ناعادلانه داره باهاتون برخورد میشه.کمی صبر کنید تا معادلتون با 10برابر به نفعتون، حل بشه.

این رو هم ساده بگم اگر دوست دارید بدونید طرف چقدر باهوش هست؟ » واسه ساخت 1عدد پیچ اون هم با نسبت مثبت 20% استاندارد،به 4صفحه A4 محاسبات سخت ریاضیات و فیزیک لازمه، خودتون حساب کنید طرف چقدر باهوش بوده که تونسته اون همه ستاره بسازه ، بنظرتون چقدر محاسبه و ورق کاغذ و خودکار واسه ساخت اونها لازمه؟

چند نفر بودن یه جوون 25ساله دیدن با آی کیو 160 و فقط 8سال سابقه برنامه نویسی و چندسال تولیدی قطعات، اومدن اعتماد کردن به این، تمام دار و ندارشون رو دادن سرمایه گذاری کردن واسه ایشون.شد بیل گیتس، سرمایه گذارا میلیاردر شدن. یه استاد دانشگاه بود 2تا دانشجو داشت که داشتن رو یک برنامه نویسی Search جدید کار میکردن، بهشون اعتماد کرد از وقت و سرمایش زد، اون دو نفر صاحبان Google بودن که الآن قیمت گوگل 320میلیارد دلار (1100 هزار میلیارد تومن) برآورد شده.
شما چقدر میتونی به اون خالق اعتماد کنی با اون آی کیو و اون سابقه هایی که داره و زندگی و مرگ و آینده ات رو بهش بسپاری؟!


هدف من خدا باوری و الله پرستی نیست، فقط دارم یک برآورد ساده از هوش و سابقه یک نفر می کنم و اینکه آیا میشه زندگیمون رو سپرد دستش و بهش اعتماد کرد یا خیر؟ همین.قصدم اینه این شکلی بهتون امید بدم.
 

mihua

عضو جدید
کاربر ممتاز
ﻧﯿﻤﻪ شبی تعدادی دوست برای تفریح ﺑﻪ ﻗﺎﯾﻖ ﺳﻮﺍﺭﯼ رفتند.

ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺳﻮﺍﺭ شدن ﻣﺸﺮﻭﺏ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻧﻮﺷﯿﺪﻧﺪ،
ﻭﺍﺭﺩ ﻗﺎﯾﻖ ﺷﺪﻧﺪ، ﭘﺎﺭﻭﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﭘﺎﺭﻭ ﺯﺩﻥ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﺪﺕ ﻫﺎﯼ ﺯﯾﺎﺩ ﭘﺎﺭﻭ ﻣﯽ ﺯﺩﻧﺪ .

ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺳﭙﯿﺪﻩ ﺯﺩ ﻭ ﻧﺴﯿﻢ ﺧﻨﮑﯽ ﻭﺯﯾﺪ ﻗﺪﺭﯼ ﺑﻪ ﻫﻮﺵ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ:
ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ ﭼﻘﺪﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﯾﻢ، ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺐ ﺭﺍ ﭘﺎﺭﻭ ﺯﺩﻩ ﺍﯾﻢ !

ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺏ ﺍﺯ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭﺳﺖ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎﯾﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﺷﺐ ﭘﯿﺶ ﺑﻮﺩﻧﺪ! . ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺩﺭﯾﺎﻓﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ :
ﺁﻧﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺐ ﺭﺍ ﭘﺎﺭﻭ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻭﻟﯽ ﯾﺎﺩﺷﺎﻥ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻃﻨﺎﺏ ﻗﺎﯾﻖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺎﺣﻞ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﻨﺪ !

ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﻗﯿﺎﻧﻮﺱ ﺑﯽ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ، ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻗﺎﯾﻘﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﺎﺣﻞ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺭﻧﺞ ﺑﺒﺮﺩ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﺰﻧﺪ، ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﮐﺠﺎ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺭﺳﯿﺪ .

ﻗﺎﯾﻖ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﺗﻮ ﺑﻪ ﮐﺠﺎ ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ؟

ﺁﯾﺎ ﺑﻪ ﺑﺪﻧﺖ ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ؟
ﺑﻪ ﺍﻓﮑﺎﺭﺕ؟
ﻭ ﯾﺎ ﺑﻪ ﻋﻮﺍﻃﻔﺖ؟

ﺑﺪﻥ، ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻭ ﻋﻮﺍﻃﻒ،
ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﺳﺎﺣﻞ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻨﺪ.

ﺩﺭ ﺣﺎﻟﺖ ﻣﺴﺘﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻤﺮﺕ ﺭﺍﭘﺎﺭﻭ ﺑﺰﻧﯽ، ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﯽ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﯽ ﻧﻬﺎﯾﺖ، ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻧﺴﯿﻢ ﺧﻨﮏ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪء ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺑﻮﺯﺩ ﻭ ﺧﺮﺩ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻟﻤﺲ ﮐﻨﺪ،
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﺷﻌﻪﺍﯼ ﺍﺯ ﻧﻮﺭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﻮﯼ ﻭ ﻧﮕﺎﻩﮐﻨﯽ، ﺩﺭﺧﻮﺍﻫﯽ ﯾﺎﻓﺖ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﭘﺎﺭﻭ ﺯﺩﻩﺍﯼ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺎﺣﻠﯽ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﯼ
ﺁنﻭﻗﺖ ﺍﯾﻦ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺳﺎﺩﻩ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﻗﺎﯾﻖ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﯽ.
ﺑﯿاموز باز کردن قایق را.






این رو هم خودم اضافه کنم که؛

به‌ عزم‌ مرحلۀ عشق‌، پيش‌ نِه‌ قدمي‌ كه‌ سودها ! كني‌ ار اين‌ سفر تواني‌ كرد

حضرت حافظ...
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
کلن بی خیال از دین و خدا، بنظرم قبل از بوجود اومدنمون (اگر دنیا بر اساس عدالته و اگر خدایی وجود داره که عادله) قطعا از ما سوال پرسیدن که آیا این Opportunity (موقعیت) رو میخواید یا خیر که مثلا موقتن یه دوره ای تست میشید بعد اگر خوب بودید نهایت لذت رو فراهم میکنیم واستون؟ نسبت موفقیت هم گذاشتن 90 به 10 یعنی بیشتر به نفعتون هست کار بد کنید 1دونه نوشته میشه کار خوب 10تا !
اینکه الان یادمون نمیاد بخاطر اینه اون سوالات رو زمانی ازمون پرسیدن که مثلا میگم "روح" بودیم.یا یک جنس دیگه ای،بعد از مردنمون شاید یادمون بیاد
مثل وقتی از خواب پا میشی چیز زیادی یادت نمیاد،ولی فردا که میخوابی،اون خوابهایی که قبلا یادت نمیومدن یادت میان!!! خیلی واسه من اتفاق افتاده!! یا مثلا تو خواب میرم مرحله 2 یا 3 چون قبلا 1 رو رفتم،از موقعی که ذخیره شده ادامه می دم :D

بعد هم اینکه بریم تو آشغال دونی و بعدش هیچ و پوچه هم من قبول ندارم! اگر قرار بود هیچ و پوچ باشه، اصلا دلیلی وجود نداشت که قوانین فیزیک با این دقت در جهان نوشته بشه یا مثلا فاصله زمین از خورشید دقیقا مقداری باشه که با 2درصد جا به جای به کل حیات نابود می شد یا خیلی مسائل دیگه.مثل این میمونه که من (خالق) برم بهترین ماشین جهان رو بسازم که با بنزین کار کنه،ولی باک بنزین واسش نزارم کلا پمپ بنزین نزارم!! خو مگه نفهمم؟! مگه احمقم؟! (نامرده هرکی بگه آره هستی :D )

واسه همین بعید میبینم یکی بیاد اینهمه جهان بسازه این همه دقت کنه تو ساختش این همه موجود بسازه واسه هیچ و پوچ.آخه واقعا جهان روی عدالت داره پیش میره.منظورم روابط بین انسان ها نیست.منظورم کل معادلات فیزیک و نجوم هستش واقعا طبق قانون هستن و نظم دارن هیچ چیز گوتره ای نیست!
خب اگر 1ذره اعتماد کنیم به اینکه ممکنه شاید یک درصد یکی باشه که عادل باشه، قطعا همینجوری ما رو گوتره ای نیافریده که بیایم زجر بکشیم بریم.چون اگر بیایم زجر بکشیم بریم عدالت خودش میره زیر سوال مگه الکیه؟!
شنیدین مثلا میگن حاکمی که شب رو سیر بخوابه ولی یک نفر از مردمش از گرسنگی بمیره،جوابگو هست و گناهی بر گردنشه، خب اگر خدایی وجود داره که گناهکاره و گذاشته عده ای بیان زجر بکشن و هیچ و پوچ بشن، خب این خدا گناهکار میشه! و یک انسان یا خدای ناقص توانایی ساختن جهانی رو نداره که بی نقص باشه.
یعنی شما نمیتونی با علم ناقص فیزیکت یک ماشین بی نقص بسازی.واسه همین میگم اگر هر مطلب از زیست یا فیزیک یا هرچیزی که دوست داری بخونید و رسیدید به ریشه و اصلش و در ریشه اش یک نظام بی نقص دیدید، مثل همین جهان که واقعا نظام مند هست، برای همین باید خالقی یا عادلی باشه که حتما بی نقص باشه.
پس قطعا نباید پوچی ای وجود داشته باشه.


مثل یک معادله ی ساده ی دیفرانسیل. اگر جواب 1-1 برابر پوچی (0) هست.پس چطور میشه جواب 2-3 بشه پوچی یا صفر؟ یعنی یک نفر اومد مثلا 5تا دونه زجر کشید ولی 1دونه خوشی اونهم ناقص بُرد، بعد مُرد و پوچ شد، معادلش میشه 1-5 = 0 !!!! خب معادله ناقصه و بهم میریزه! خب کسیکه توانایی ساختن یک معادله ساده از زندگی آدما نداره، که عادل و بی نقص نیست دیگه!!.خب کسیکه ناعادل و ناقص ـه چطور میتونه یک Universe Stable بسازه که داخلش 10تریلیون کهکشان هست و در هر کهکشان 100میلیارد ستاره هست یعنی در کل 100,000,000,000,000,000,000,000,000,000 ستاره وجود داره که همگی بلا استثناء از قوانین حاکم بر فیزیک پیروی می کنند! خب اگر شاید یک درصد چنین شخصی وجود داره، پس فکر کنم میشه یکم بهش اعتماد کرد که بی نقص باشه و معادله ی زدگی ما آدم ها رو هم بی نقص و عادلانه بسازه.علاوه بر اینکه خودش در ادیان مختلف ادعا کرده که ما رو بیش از حد دوست داره، یک کار ثوابمون رو ده برابر پاداش میده، و اینجا فقط بصورت تستی هستیم و اصل لذت اون دنیاست... خب این ادعای خودش هست. اگر دوست داشتید به حرف هاش اعتماد کنید، پس ذره ای نگران این نباشید که اعمالتون پوچ و بی مصرف بشه یا اینکه ناعادلانه داره باهاتون برخورد میشه.کمی صبر کنید تا معادلتون با 10برابر به نفعتون، حل بشه.

این رو هم ساده بگم اگر دوست دارید بدونید طرف چقدر باهوش هست؟ » واسه ساخت 1عدد پیچ اون هم با نسبت مثبت 20% استاندارد،به 4صفحه A4 محاسبات سخت ریاضیات و فیزیک لازمه، خودتون حساب کنید طرف چقدر باهوش بوده که تونسته اون همه ستاره بسازه ، بنظرتون چقدر محاسبه و ورق کاغذ و خودکار واسه ساخت اونها لازمه؟

چند نفر بودن یه جوون 25ساله دیدن با آی کیو 160 و فقط 8سال سابقه برنامه نویسی و چندسال تولیدی قطعات، اومدن اعتماد کردن به این، تمام دار و ندارشون رو دادن سرمایه گذاری کردن واسه ایشون.شد بیل گیتس، سرمایه گذارا میلیاردر شدن. یه استاد دانشگاه بود 2تا دانشجو داشت که داشتن رو یک برنامه نویسی Search جدید کار میکردن، بهشون اعتماد کرد از وقت و سرمایش زد، اون دو نفر صاحبان Google بودن که الآن قیمت گوگل 320میلیارد دلار (1100 هزار میلیارد تومن) برآورد شده.
شما چقدر میتونی به اون خالق اعتماد کنی با اون آی کیو و اون سابقه هایی که داره و زندگی و مرگ و آینده ات رو بهش بسپاری؟!


هدف من خدا باوری و الله پرستی نیست، فقط دارم یک برآورد ساده از هوش و سابقه یک نفر می کنم و اینکه آیا میشه زندگیمون رو سپرد دستش و بهش اعتماد کرد یا خیر؟ همین.قصدم اینه این شکلی بهتون امید بدم.


خب این حرفایی که گفتی و من قبول دارم.
بعدش چی میشه؟میگم من کار بد کردم به سزای عملم هم رسیدم.بعدش چی میشه؟این همه قانون واسه چیه؟
 

M.A777

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب این حرفایی که گفتی و من قبول دارم.
بعدش چی میشه؟میگم من کار بد کردم به سزای عملم هم رسیدم.بعدش چی میشه؟این همه قانون واسه چیه؟
بعدش اوضاع بر وفق مرادت میشه:) همونجور که تو دوست داری،هر لحظه اش...
خب کار بد کنی نتیجه بدی ببینی دیگه خیالت راحته که درس عبرت گرفتی و نیاز نیست کسی این درس رو بزور بهت بده! :D
این همه قانون واسه اینه که موجودات زنده بتونن بدون ترس از فروپاشی یهویی جهان و احساس بی صاحابی، با اعتماد قدم بزارن زندگی کنن، امیدوار خانواده تشکیل بدن، و تلاش کنن و اثرات مثبت بجا بزارن و گذشته ای پاک از خودشون به جا بزارن تا به قول خدا پاداش خوبی هم نصیبشون بشه.همش بُرد بُرد هست.مثال واضحش » "امید به زندگی حتی در موش ها"
کلن قضیه سر اینه "... خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد"
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعدش اوضاع بر وفق مرادت میشه:) همونجور که تو دوست داری،هر لحظه اش...
خب کار بد کنی نتیجه بدی ببینی دیگه خیالت راحته که درس عبرت گرفتی و نیاز نیست کسی این درس رو بزور بهت بده! :D
این همه قانون واسه اینه که موجودات زنده بتونن بدون ترس از فروپاشی یهویی جهان و احساس بی صاحابی، با اعتماد قدم بزارن زندگی کنن، امیدوار خانواده تشکیل بدن، و تلاش کنن و اثرات مثبت بجا بزارن و گذشته ای پاک از خودشون به جا بزارن تا به قول خدا پاداش خوبی هم نصیبشون بشه.همش بُرد بُرد هست.مثال واضحش » "امید به زندگی حتی در موش ها"
کلن قضیه سر اینه "... خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد"
نمیدونم شائدم تو درست میگی
 

Uchiha Itachi

عضو جدید
ﻧﯿﻤﻪ شبی تعدادی دوست برای تفریح ﺑﻪ ﻗﺎﯾﻖ ﺳﻮﺍﺭﯼ رفتند.

ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺳﻮﺍﺭ شدن ﻣﺸﺮﻭﺏ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻧﻮﺷﯿﺪﻧﺪ،
ﻭﺍﺭﺩ ﻗﺎﯾﻖ ﺷﺪﻧﺪ، ﭘﺎﺭﻭﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﭘﺎﺭﻭ ﺯﺩﻥ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﺪﺕ ﻫﺎﯼ ﺯﯾﺎﺩ ﭘﺎﺭﻭ ﻣﯽ ﺯﺩﻧﺪ .

ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺳﭙﯿﺪﻩ ﺯﺩ ﻭ ﻧﺴﯿﻢ ﺧﻨﮑﯽ ﻭﺯﯾﺪ ﻗﺪﺭﯼ ﺑﻪ ﻫﻮﺵ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ:
ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ ﭼﻘﺪﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﯾﻢ، ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺐ ﺭﺍ ﭘﺎﺭﻭ ﺯﺩﻩ ﺍﯾﻢ !

ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺏ ﺍﺯ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭﺳﺖ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎﯾﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﺷﺐ ﭘﯿﺶ ﺑﻮﺩﻧﺪ! . ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺩﺭﯾﺎﻓﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ :
ﺁﻧﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺐ ﺭﺍ ﭘﺎﺭﻭ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻭﻟﯽ ﯾﺎﺩﺷﺎﻥ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻃﻨﺎﺏ ﻗﺎﯾﻖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺎﺣﻞ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﻨﺪ !

ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﻗﯿﺎﻧﻮﺱ ﺑﯽ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ، ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻗﺎﯾﻘﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﺎﺣﻞ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺭﻧﺞ ﺑﺒﺮﺩ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﺰﻧﺪ، ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﮐﺠﺎ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺭﺳﯿﺪ .

ﻗﺎﯾﻖ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﺗﻮ ﺑﻪ ﮐﺠﺎ ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ؟

ﺁﯾﺎ ﺑﻪ ﺑﺪﻧﺖ ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ؟
ﺑﻪ ﺍﻓﮑﺎﺭﺕ؟
ﻭ ﯾﺎ ﺑﻪ ﻋﻮﺍﻃﻔﺖ؟

ﺑﺪﻥ، ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻭ ﻋﻮﺍﻃﻒ،
ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﺳﺎﺣﻞ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻨﺪ.

ﺩﺭ ﺣﺎﻟﺖ ﻣﺴﺘﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻤﺮﺕ ﺭﺍﭘﺎﺭﻭ ﺑﺰﻧﯽ، ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﯽ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﯽ ﻧﻬﺎﯾﺖ، ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻧﺴﯿﻢ ﺧﻨﮏ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪء ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺑﻮﺯﺩ ﻭ ﺧﺮﺩ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻟﻤﺲ ﮐﻨﺪ،
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﺷﻌﻪﺍﯼ ﺍﺯ ﻧﻮﺭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﻮﯼ ﻭ ﻧﮕﺎﻩﮐﻨﯽ، ﺩﺭﺧﻮﺍﻫﯽ ﯾﺎﻓﺖ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﭘﺎﺭﻭ ﺯﺩﻩﺍﯼ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺎﺣﻠﯽ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﯼ
ﺁنﻭﻗﺖ ﺍﯾﻦ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺳﺎﺩﻩ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﻗﺎﯾﻖ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﯽ.
ﺑﯿاموز باز کردن قایق را.






این رو هم خودم اضافه کنم که؛

به‌ عزم‌ مرحلۀ عشق‌، پيش‌ نِه‌ قدمي‌ كه‌ سودها ! كني‌ ار اين‌ سفر تواني‌ كرد

حضرت حافظ...

سلام، ببخشید چه نوع مشروبی خورده بودن؟
 

mansourblogfa

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه حرفا :eek:
اگه چیزی به اسم ایمان به خدا داشته باشی ایمان به یه قدرت برتر خیلی کمکت خاهد کرد که افکار منفیو از خودت دور کنی و به جای اون مثبت فکر کنی از خدا بخا به عزیزانت عمر طولانی بده به جای فکر کردن به مرگ و نبودنشون هرچقدر بیشتر به افکار منفی دامن بزنی بیشتر جذبشون خاهی کرد پس حتما یه فکری کن... مطمعننا اخر این زندگی نیستی و نابودی نیس مگه چند تا ادم در طول تاریخ اومدن از طرف خدا عیسی موسی محمد همه این ادیان میگه زندگی پس از مرگ ادامه داره فکر میکنی هر سه این دین خرافه و الکی هست یعنی حالا اگه بهشتو جهنمی هم باشه به نظرت خدا فقط میگه نماز و روزه بدبختی ما اینه از خدا فقط همینو بهمون یاد دادن مطمعن باش جواب یه لبخند محبت امیز به یه کودک رو هم خدا بهت میده محبت به پدرو مادر بخشیدن ادمادوروبرت این که دست چند نفرو گرفتی دروغ گفتی چقدر. همه اینا هست پس اگه تو همه این چیزا نمرت منفی دخلت اومده ولی خب یکی از خوبی های نماز و روزه یا ادم های خوب نماز خون خداپرست اینه مثل منو شما دچار این افکار نمیشن چون ایمان خیلی قوی به قدرت برتر هستی دارن البته ادم ها خوب خداپرست ما خداپرست قاتلو دروغگو و حقهباز کم نداریم به نظرت کسی مثل ادیسون بعد مرگ به خاطر نماز نخوندن میره جهنم پیامبری که گفته نماز واجب همون گفته علم اموزی واجب همون گفته اگه بر شما سخت نمیشد مسواک زدن هم واجب میکردم پس میبینی دینداری چیزی جز انسان بودن نیست عبادت چیزی جز ارامش برای خود ما نیست ....موفق باشی

دینداری چیزی جز انسان بودن نیست عبادت چیزی جز ارامش برای خود ما نیست ;)
 

Uchiha Itachi

عضو جدید
دینداری چیزی جز انسان بودن نیست عبادت چیزی جز ارامش برای خود ما نیست ;)

سلام، برادر بلاگفا! :D
قبول ندارم که عبادت جز آرامش نیست در زندگی هر فردی فراز و نشیب های زیادی پیش میاد که متوجه حضور مستقیم خدا در زندگی میشه طوری که فردی که خدا رو احساس کرده رو نمی شد با هیچ منطق بشری توجیه کرد که آفریننده ای نیست که عبادت شود چرا که این موضوع برای او مثل دیدن روز و توجیه شب بودن در همان زمان است. مختصر بگم من فکر می کنم عبادت ارتباط با خالق و یا حداقل تلاشی برای آن است نه یک متعادل کننده الکترو شیمیایی بدن :)
 

Similar threads

بالا