آیا احساس میکنید در جایگاهی که باید می بودید نیستید؟

آیا احساس میکنید در جایگاهی که باید می بودید نیستید؟

  • بلی

    رای: 5 62.5%
  • خیر

    رای: 3 37.5%

  • مجموع رای دهندگان
    8

bobat

عضو جدید
آیا احساس میکنید در جایگاهی که باید می بودید نیستید؟ اینو از 2 جنبه دارم میپرسم. یکی جنبه شغلی و کاری و اجتماعیه. یکی هم از جنبه ازدواج.

اول بگین الان در چه موقعیت اجتماعی ای هستین و فکر میکنید باید کجا میبودید، بادلیل.

دوم قطعا از نظر ازدواج کاملا جامعه ما پریشانه چون اگر نبود نه چشم ها اینقدر هیز بود ، نه وضعیت پسرا اینطوری داغون بود ، نه دخترها وضعیتشون نامطلوب بود. اینو بگین که دوست داشتین چطوری باشه؟ چه سنی ازدواج کنین؟ اگه چه حالتی پیش میومد ماها اینقد هیز نمی شدیم و پریشان نبودیم؟ انگار همه روی سوزن نشستن هیچکسی راحت نیست کلا ، نظر بدین که چه بحثی شود این بحث
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اینکه انسان بخواد جایگاه خودش رو تعیین کنه , به نتیجه نمیرسه. وقتی برای تولد انسان چیزی ازش سئوال نمیشه و یه روز چش باز میکنه میبینه هست و یه سری انسان هم دور و برش رو گرفتن و یکی میگه من پدرتم و اون یکی میگه منم مادرتم و ........
انسان وقتی برای تولدش حق انتخاب نداشته باشه , نمیتونه جایگاه خودشم تعیین بکنه. یا شانسیه و یا علت هایی داره که ما بیخبریم.
جایگاه هر کسی همونه که شانسی بهش رسیده و اونم هی تقلا میکنه که جایگاهشو بهتر بکنه و دردسر هم از همین نکته شروع میشه و پایانی هم نداره. تو ازدواج هم شانس نقش اول رو داره و اونم اتفاق کشکی و شانسیه.
کلا بحث جایگاه بنظر من منتفی است و جای بحث نداره . مگه اینکه خاصیت زیاده خواهی انسان اونو هل بده که یه عمر خودش رو به آب و آتیش بزنه که مثلا فک کنه جایگاهش بهتر میشه که اونم نمیشه . هر که بامش بیش , برفش بیشتر
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آیا احساس میکنید در جایگاهی که باید می بودید نیستید؟ اینو از 2 جنبه دارم میپرسم. یکی جنبه شغلی و کاری و اجتماعیه. یکی هم از جنبه ازدواج.

اول بگین الان در چه موقعیت اجتماعی ای هستین و فکر میکنید باید کجا میبودید، بادلیل.

دوم قطعا از نظر ازدواج کاملا جامعه ما پریشانه چون اگر نبود نه چشم ها اینقدر هیز بود ، نه وضعیت پسرا اینطوری داغون بود ، نه دخترها وضعیتشون نامطلوب بود. اینو بگین که دوست داشتین چطوری باشه؟ چه سنی ازدواج کنین؟ اگه چه حالتی پیش میومد ماها اینقد هیز نمی شدیم و پریشان نبودیم؟ انگار همه روی سوزن نشستن هیچکسی راحت نیست کلا ، نظر بدین که چه بحثی شود این بحث

به همینی که دارم و هستم راضی ام.
بقول حافظ :
گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس

زین چمن سایه آن سرو روان ما را بس

من و همصحبتی اهل ریا دورم باد

از گرانان جهان رطل گران ما را بس


قصر فردوس به پاداش عمل می‌بخشند

ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس


بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین

کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس


نقد بازار جهان بنگر و آزار جهان

گر شما را نه بس این سود و زیان ما را بس


یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم

دولت صحبت آن مونس جان ما را بس


از در خویش خدا را به بهشتم مفرست

که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس


حافظ از مشرب قسمت گله ناانصافیست

طبع چون آب و غزل‌های روان ما را بس
 

Similar threads

بالا