سحر صبح
عضو جدید
با نام و یاد خدا
با سلام و عرض ادب و ارادت خدمت تمامی دوستان
دوستان نظرات جالبی را بیان کردند من با اجازه دوستان مطلبی را از دیدگاه روانشناسی بیان می کنم یکی از رویکرد های روانشناسی رویکردی است به نام روانشناسی تحلیلی کارل گوستاو یونگ هست در این دیدگاه مانند تمامی رویکرد های دیگر روانشناسی دارای مفاهیمی هست که در آن رفتار های انسان ها را اعم طبیعی و نابهنجار تببین میکند در این رویکرد مفهومی هست به نام پرسونا که زبان فارسی بهش میگن نقاب. براساس دیدگاه روانشناسی تحلیلی نقاب شخصیت آنچیزی است که شخص در انظار عمومی به نمایش می گذارد که الزاما خود او نیست شخصیتی است که ما در روابط شخصی و یا محیط های کاری خود به جامعه نشان می دهیم مثل رفتاری که یک مدیر در محل کار متناسب با وظایف و مسئولیتهایش از خود بروز می دهد یا رفتاری که یک دکتر در مطب خود در برخورد با منشی یا مراجعین از خود نشان می دهد. گفته می شوداگر تاثیر جامعه شدید باشد، ضخامت این نقاب زیادتر می شود و آدمی استقلال شخصی خود را از دست داده به شکلی که جامعه می خواسته است در می آید.
بنابراین دیگر نمی تواند هدف ها و آرزوهای واقعی خود را دنبال کند و آنها را تحقق بخشد. متاسفانه خانم نامداری وقتی در ایران بود نقابی بر روی چهره اش زده بود خیلی ضخیم شده بود و حالا که دیگر نیازی به این نقاب دیگر وجود ندارد چهره واقعی این فرد از زیر این نقاب برای همگان آشکار وهویدا شد
اما نتیجه گیری من :به نظر من در جامعه به دلایل زیادی که متاسفانه مجاز به گفتن آن نیستم افرادی زیادی از سلامت روانی برخوردار نیستند همان طور که ملاحظه می کنید وقتی از دیدگاه روانشناسی به این رفتارهار ها نگریسته می شود نتیجه این فرهنگ مریض پرور آن خواهد بود که در حق زنان و مردان آسیب پذیرتر خود - نادانسته و نخواسته - ظلم می کند و آنها را مبتلا به انواع و اقسام مشکلات روانی و رفتاری می کند آزاده نامداری یکی از آنهاست به نظر من اگه خانم نامداری نمی گفت من به حجاب جادر افتخار می کنم این چنین مورد خشم قرار نمی گرفت
منظورتون از فرهنگ مریض پرور چیه؟ اینکه در ایران حجاب قانونی هست؟ اگر از نگاه قانون نگاه کنیم این مشکل روانشناسی نمیشه. اگر بخوایم اینطور بگیم پس باید بگیم هرکی که سرعت دوست داره ولی مجبوره از ترس قانون تو جاده سرعت نره مشکل روانی داره!