آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
باور کن


در حياط کوچک من
گنجشکک کوچک باران زده
از سرما نلرزيد
مگر آنکه دانست
اينجا بعد از باران
آفتابی نخواهد روئيد.

زير باران بيا قدم بزنيم
حرف نشنيده اي بهم بزنيم
و زباران كمي بياموزيم
كه بباريم وحرف كم بزنيم . . .
 

MEMOL...

عضو جدید
کاربر ممتاز
باران بارید ...

من خواب بودم

همه خواب بودند

ولی باران بارید !

بی حضور من

بی حضور ما

ما ماندیم در حسرت دیدن باران ...

حالا گریه بارانم برای تو !

تو هم ندیدی باران را

ببین اشک هایم ...
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
ستایشگر بارون

ای ستایشگر بارون
ای امید نا امیدی
بگو از کجای این شب
به ترانه هام رسیدی
بگو از صدای خَستَم
چَنتا غربتو شنیدی
میون اینهمه عاشق
چرا تنها منو دیدی
ای صمیمی تر از آفتاب
دستای سَردَمو دریاب
اومدی با من بمونی
از یه رویاء ، مث یه خواب
اگه خوابه ، اگه رویاء
بزار رویائی بمونم
حس کنم تو رو کنارم
تو رو از خودم بِدونم .

 

R@mtin.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
همه بغضشون گرفته چرا بارون نمیاد؟

لیلی مرد از غم دوری، چرا مجنون نمیاد؟

روی ماهش کجا پنهون شده، اون رفته کجا؟

چرا از اون ور ابرا دیگه بیرون نمیاد؟

نیتت رو واسه فال قهوه کردم ولی حیف

عکس چشمهای قشنگت توی فنجون نمیاد

منو کشتی تو با اون خنجر دوریت عجبه!

چرا از این دل دیوونه یه کم خون نمیاد؟

مگه تو بی خبری موم رو پریشون میکنم؟!

دل تو حتی واسه موی پریشون نمیاد

تو دلم فقط یه بار مهمونی بود تو اومدی

درها رو بستم از اون وقت، دیگه مهمون نمیاد

صدای بارون قشنگه به شیشه که میخوره

اما با غم نجیب روی ناودون نمیاد

عمریه اسیرتم، اسیر اون چشمای ناز

یه ملاقاتی واسم یه بار به زندون نمیاد

نمیگه کسی واسه مرمتش فکری کنیم

هیچ کسی سراغ این کلبه ویرون نمیاد

گاهی وقتا انقدر آب و هوام ابری میشه

که قد اشکهای من از رود کارون نمیاد

اون که برای دیدنش ستاره میشمری، اهل نازه!

پس با یه خواهش آسون نمیاد
 

MEMOL...

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلتنگ باران بودم ...

بارانی که شرم مرا از گریستن پنهان می کند ...

خورشید به من و اندوهم خندید !

خندیدم به خورشید

خورشیدی که هستی باران از اوست ...

دیدم پر زدن دلتنگی ام در خنده خورشید

خندیدم بی آنکه از فردایم وامی برای دیروزم بگیرم !

خندیدم بی باران ...

بی دلتنگی باران، به خورشید خندیدم ...!
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه قدر سخت است
سال های سال به
انتظارت باریدن
همچو باران
از سر ابر
از ته دل ...
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز




1



شميم عَطر باقي مانده از تو


يکي دو سطر باقي مانده از تو


به باران هاي بي تو، دل نبستيم


من و اين چتر* باقي مانده از تو






2


من و
گنجشک هاي بي پروبال
من و ايـن سايـه هاي گيج پامال
قدم خـواهيـم زد، يـک عـمر، بـي تـو
من
و
با
را
ن
و
اين
چتر
کهن
سا
ل​
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
باران






1


من و تو


عاشقي


گيتار


باران


دعا کن لااقل اين بار باران-


بشويد اشک را از گونه هامان


ببند اين چتر را، بگذار باران...


2


به من هرچند خنديدي که: باران...


خودت با چشم خود ديدي که باران...


نمي گيرم ولي از آسمان چشم


ندارم هيچ ترديدي که باران...
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
گنجشک ها







1


تو که هر شب غزل مي خواني از من


نگاهت مي شود باراني از من


مترسک نيستم، گنجشک ها را


چرا بيهوده مي ترساني از من؟


2


بگو گنجشک ها از من نترسند


از اين يک تکّه پيراهن نترسند


بگو کاري ست زخم عشق، امّا


براي عشق از مردن نترسند
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز


باران آمد
و نغمه هاي سرد زمستان را
بر گونه هاي تب كرده ام سرود
باران آمد
و طرح لبخندم را
جان دوباره اي بخشيد
دوباره باران
بر جاي جاي بودنم بارید

و سايه هاي مردد را
از پيشاني ام زدود
و چه باران زيباست
آنگاه كه ميبارد
بر لاي لاي گرم دلتنگي
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه یک شب نه هر شب دلم بی قراره
می خواد مثل بارون بباره بباره
شب مرد تنها پر از یاد یاره
پر از گریه ی تلخ بی اختیاره
شب مرد تنها شب بی تو مردن
شب غربت و دل به مستی سپردن
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]چقدر شعر نوشتیم برای باران [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]غافل از آن دل دیوانه [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]که بارانی بود....}}[/FONT]
 

MEMOL...

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم را به دریا زدم

دریا از عشقم لبریز شد

و زمین را آب برد ...

بی خانمان شدم !

آواره ی آسمان ...
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز



به پابوس پاییز:


نه آنچنان بخور و نه نخور تا نگویند : نخورده و یا زیاده خورده ای.
نه آنچنان بیامیز که توان رهیدن از کف بدهی و نه آنچنان دور شو که شادی شناسه را نچشی.
آرام باش و در مسیر خود همچون امواج از دریا رانده شده ؛ سر خود بر سر صخره سنگ ساحل نزن.
آرام باش و در میانه ره سپار.

باران هر سال میبارد.
خشکی تابستان و چهره ی فریب بهاری را گذر که کنی
به باران میرسی.
به فصل نو شدن روح خشک درختان به خشکی سرسپرده
به فصل تر شدن تن خواب آلود زمین
به فصل خنکای جان و روح من و تو
به فصل باران خیز پاییز.

آرام باش و در میانه ره سپار.
باران هر سال میبارد.
به باران میرسی ؛
به پابوس پاییز.
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلت به سنگینی ابرهایی است که بالای سرت زار میزنند...
هیچ نمی بینی و نمی شنوی ، تنت را بر میداری و زیر باران می روی ؛
دستانت که رو به آسمان فرا میروند بی آنکه بخواهی سرت پایین می افتد ...
شاید از سنگینی چشمهایت.....دعا میکنی ... دعا دعا دعا...
سرت را که بالا میگیری هدیه هفت رنگ آسمان چشمانت را پر میکند؛
بوی خدا ....
کاش می دانستی و یقین داشتی خداوند تو را هم خواهد بوسید و
هدیه ات خواهد داد ....

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]و دوباره دلت می گیرد.... تا باران بعدی چقدر فاصله است ؟؟؟[/FONT]
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو اون کوه بلندی
که سر تا پا غروره
کشیده سر به خورشید
غریب و بی عبوره
تو تنها تکیه گاهی
برای خستگی هام
تو می دونی چی می گم
تو گوش می دی به حرفام
به چشم من
به چشم من
تو اون کوهی
پر غروری ، بی نیازی ، با شکوهی
طعم بارون ، بوی دریا ،‌ رنگ کوهی
تو همون اوج غریب قله هایی
تو دلت فریاد اما بی صدایی
تو مثل قله های مه گرفته
منم اون ابر دل تنگ زمستون
دلم می خواد بذارم سر رو شونه ات
ببارم نم نم دلگیر بارون
تو اون کوه بلندی
که سر تا پا غروره
کشیده سر به خورشید
غریب و بی عبوره
تو تنها تکیه گاهی
برای خستگی هام
تو می دونی چی می گم
تو گوش می دی به حرفام ...
 

زيگفريد

عضو جدید
کاربر ممتاز
كاش بارانی ببارد قلبها را تر كند

بگذرد از هفت بند ما صدا را تر كند

قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه ها

رشته رشته مویرگهای هوا را تر كند

بشكند در هم طلسم كهنه ی این باغ را

شاخه های خشك بی بار دعا را تر كند

مثل طوفان بزرگ نوح در صبحی شگفت

سرزمین سینه ها تا نا كجا را تر كند

چترها تان را ببندید ای به ساحل مانده ها

شاید این باران كه می بارد- شما را تر كند

:gol: :gol:
 
بالا