ای افتاب به شب مبتلا خدا حافظ
غریب واره دیر اشنا خداحافظ
به قله ات نرسانیده بخت کوتاهم
بلند پایه بالا بلا خداحافظ
تو ابتدای خوش ماجرای من بودی
ای انتها ماجرا خداحافظ
به بسترت نرسیده کوزه های عطش
سراب تفته چشمه نما خداحافظ
میان ماندن و رفتن درنگ میکشدم
بگو سلام بگویم یا خداحافظ
اگر چه با تو سرشتند سرنوشت مرا
ولی برای همیشه تورا خداحافظ