hadi.blue.chem
پسندها
328

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام،ممنون،خوبم. شما خوبین؟
    تو یکی از دانشگاه های تبریز، شما چی؟ ترم چندین ؟ از رشته تون راضی هستین؟
    salam.chetori?
    omidvaram halet khub bashe.ye modate(9mah o 7ruze) del o damaghe hich kario nadaram!kam miam bashgah.baram 2a kon.
    جواب يكي از سوالات جا موند:دي
    فيزيك كاربردي خوندم عزيزم
    سلام سلام:gol:
    خوبم مرسي ... كارشناسي ... رشته م رو دوست ندارم ديگه ادامه نميدم ...
    فداي سرت من اينقدر از اين تجربه ها دارم :دي
    سلام عزيزم ... اميدوارم هميشه خوب باشي ...:gol:

    من امتحان نداشتم درسم تموم شده ... شما امتحانات رو خوب دادي؟ چه خبرا؟
    سلاااااااااااااااااااااااااااام...خوبی؟کجایی؟نیستی....
    هر جا هستی شادو سلامت باشی..



    هنوز
    به زندگی عادت نکرده است
    و رنج می برد
    از ایستادنش روی زمین
    که سیاره را سنگین تر می کند ...

    می خواهد بخار شود
    بادکنکی شود
    گره خورده با نخی
    به انگشت کودکی ...

    هنوز
    به زندگی عادت نکرده است ...
    وقتی شروع می کند به دویدن
    بی آنکه از جغرافی
    چیزی بداند
    تمام زمین را
    دور می زند
    آنچنان تنگ
    مرگ را در آغوش می فشارد
    که گویی نخستین معشوقش را !

    هنوز
    به زندگی عادت نکرده است
    و هر صبح
    نگاه که می کند به من
    گویی در نگاهش معجزه ای رخ داده است ...!

    " شبنم آذر "
    سلام . ممنون . خوبم . اميدوارم شما هم خوب باشيد .
    به همچنين
    سلام سلام

    پيامم رو بخاطر اين بستم كه يه مدت نيستم اما خب انگار بچه ها ناراحت شدن ديگه بازش كردم ...

    موفق و شاد باشي عزيزم ...:gol:
    سلام عزیزم...خوبی؟کم پیدایی...همیشه به یادتیم...هر جا هستی خوش باشی گلم...


    از درز دنيا نگاه مي کنم
    خانه هايي با پرده هاي کشيده
    رهگذراني سر در گريبان
    با سايه هاي کشيده ...

    از درز دنيا نگاه مي کنم
    کوچه
    تا دو سوي عالم
    بي خواب است ...

    چندي است دنيا
    مرا به کناري نهاده است
    و نمي بيند
    از درز دنيا نگاه مي کنم ...

    .

    .

    .

    در پناه خداي مهربون باشي هميشه عزيزم ...



    گاهی گمان نمی كنی و می شود ...

    گاهی نمی شود ... نمی شود ... نمی شود !

    گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست ...

    گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود ...

    گاهی گدای گدايی و بی نصیب ...

    گاهی تمام شهر گدای تو می شود ...!


    baran
    salam.khubi?ye modate ke nayumadambashgah,goftamalan ke umadam ye hali azat beorsam


    دلا محیا شو
    محرم حسین می آید ...
    ندای مکتب انسان پرورش به گوش آید ...
    دلا محیا شو
    که کاروان حسین رهسپار سوی خداست ...
    ز مردگی به درآ !
    تا تو را بیاموزد
    چگونه بودن را ...
    چگونه مردن را ...
    .
    .
    .
    التماس دعا ...


    گفت با هر سختي، آساني ست

    با هر رنج، شادي

    در دل هر غم، نشاط

    راست مي گفت او ...

    و من

    تا نرنجيدم نخنديدم ...!!!


    محمد جعفری(آزاد)
    هم اكنون نيازمند راي شما هستيم :

    بهترين آواتار را چي كسي دارد؟


    عمريست

    دريا...دريا...باران

    به خورد تو داده اند

    و تو

    هنوز جنگل نشده ای !

    وقتی سرنوشت تو: کوير است

    حتی آسمان هم

    در برنامه ی آتی

    اعتباری برای رویش تو تخصيص

    نمی دهد ...!!!


    فرشته مه نگار


    گریزی نیست ...

    همیشه بی آنکه بخواهی

    اتفاق خودش را می اندازد

    وسط زندگی ات !

    بعد هم می رود

    تو می مانی و اینهمه چه کنم ...

    با ذهنی که مدام تکرار می کند:

    "حالا که اتفاقی نیفتاده

    دوست نداشت بماند، رفت...همین!"

    حالم از ذهنی که زیاد حرف می زند به هم می خورد !

    می روم تا اتفاق کمی آرام بگیرد ...

    به قول خودش

    فردا همه چیز را فراموش خواهیم کرد !

    می روم با یک آرزو

    کاش هیچ وقت نمی گفتم:

    کاش ...


    س.بارانی
    سلام:gol: خوبم ممنون ...

    خوبی شما؟ چه خبرا؟ کم پیدا شدیا
    قوربانام گوزل اوغلان
    اللاه سنی ساخلاسین
    سلام هادی جان.. مرسی باش ووردون آللاه سنی سلامت ائله سین..
    گئجن دا خئیرا قالسین
    بای


    دخترک در برابر دفتر خاطراتش نشست ...

    آرام آنها را ورق زد ...

    صحنه ها پی در پی اجرا می شدند ...

    کارگردان ناتوانی بود که از مونتاژصحنه ها برنمی آمد !

    بادی وزید ...

    برگها به سرعت ورق خوردند ...

    مثل سالهایی که سریع و بی سر وصدا از پیش چشمانش عبور کردند ...

    و او غرق در اوهام دنیا

    رفتن هیچ کدام را حس نکرد ...


    ....


    خدایی دید ...

    نوری دید ...

    تسبیح... گل...پرنده...درخت...

    و حالا اشرف مخلوقات : انسان !

    اشرفی که کنار ادات ایمان

    گل...پرنده ... درخت

    احساس حقارت می کرد !


    ...


    باران بارید ...

    خاطراتش را شست و با خود برد !

    او ماند ...

    بغض ماند ...

    تنهایی ماند ...

    و

    نوری که در خاطراتش گم شد ...!


    NasibeH
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا