soudabe
پسندها
851

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام خوبی قربونت برم مرسی که بهم سر می زنی
    الانم امدم تهرانم که تونستم پیام بدم وگرنه دانشگاه زیاد نمی تونم از اینترنت استفاده کنم
    منتظر پیام های بعدیت هستم خیلی دوستون دارم قربونت
    سودابه جان.........من از صبح اینجام........دیگه برم......

    خوش باشی عزیز...........



    عصری میام جوونی................اونجا می بینمتون..........


    خب فعلا...بای
    الهی..........باشه چشم........عصری میام................ببخش که همکارای تنبلی داری.......
    شکر خدا بهترم............هی میگذره این زندگی..............

    حالم خیلی بهتره .............نگران نباشید
    با جوونی هم خیلی سرتون شلوغه ..................از اونجا چه خبر.............
    سلام.................حال شما............رسیدن بخیر..............


    نه بابا این چه حرفیه..........هرجا هستی.................موفقق و پیروز باشی...........و البته سلامت


    چشم که گشود ...

    دلتنگ خانه بهشتی خود شد

    و گریست ...

    دستی پاهایش را گرفت

    چرخاند ...

    تا دنیای وارونه ما را ببیند

    و یاد بگیرد

    که دنیای ما

    با آنچه در بهشت کوچک خود

    آموخته بود

    فرق دارد ...!
    سلام گلم
    مرسی تو چطوری؟
    عملش نزدیکه...
    راستی اون دوستت چی شد؟ پروژه میخواست
    سلام
    میای ..........میری.............
    یه سلامی هم به دوستای قدیمی بکنی بد نیست.......




    شوخی بود........هرجا هستی خوش باشی........


    :Dسلام خانوم حاله نور دار خوب هستين الحمد الله و بركاته همينجوري محض خنده يه پي ام گذاشتم:دي
    صدای تیک تاک ساعت
    صدای مرگ لحظه هاست
    عقربه ها ٬
    خودکشی کرده اند
    ثانیه های بی تو را
    اینجا...
    قتلِ عامِ زمان های نبودن توست !
    ـ می بینی!
    چه ساده هدر می رویم؟!
    زمانی‌ست که از کلمات خسته‌ام

    گروه گروه هجوم می‌آورند

    می‌نشینند در سرم

    مثل دسته‌ی پرندگان

    بر سرِ درختی



    دست بر دست می‌کوبم

    بانگ برمی‌کشم

    می‌پرند و پراکنده می‌شوند



    یک پرنده‌ی خاموش اما

    نه می‌ترسد نه می‌رود

    نه آوازش را می‌خواند
    زندگي زيباست اي زيباپسند زنده انديشان به زيبايي رسند آنقدر زيباست اين بي بازگشت كز برايش مي توان از جان گذشت
    من دارم میرم سودابه جان یه کار واجب دارم..
    فعلا بای عزیز ببخشید


    خدایا...

    مردمانی را دیدم که تسبیح به دست گرفته و دانه دانه ذکر تو را می شمردند به عادت آنگونه با شتاب و متصل نام تو را می خواندند که گویی در معامله ای از تو چیزی ستانده اند و اکنون بهای آن را می پردازند!
    و اندیشیدم که آیا در هر بار خواندن نامت ، بزرگی و لطفت را نیز در ذهن تداعی می کنند؟!
    مردمانی را دیدم که کاغذی دعا به بهایی می خریدندو چون نسخه ای از فروشنده چند بار و چگونه خواندنش را برای رفع حاجت طلب می کردند!
    و اندیشیدم که آیا ترا می خوانیم تا بستانیم یا ترا می خوانیم چون دوستت داریم؟!

    مهربانترین...

    به ما بیاموز
    که دل آدمی عصاره وجود اوست ،حرمت دل ها را از یاد نبریم

    به ما بیاموز
    که دوست داشتن را فراموش نکنیم و آنانکه دوستمان دارند را از خاطر نبریم

    به ما بیاموز
    که سوگند راست بودن دروغمان را نام تو نسازیم

    به ما بیاموز
    که به ناحق کردن حق دیگری عادت نکنیم

    و به من بیاموز
    که دوستی ام را بندی به پای دوستان نسازم و در همه حال دوستشان بدارم. حتی اگر فراموشم کنند ...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا