mani24
پسندها
36,402

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • این زن همان زن است
    که با دو فنجان چای،
    با یک سبد سیب های دست نخورده
    خنده تعارفت می کرد...
    همان زنکه حالا ساعتی از کار افتاده است
    و عقربه ی شعرهایش
    به پای مرد دیگری نمی چرخد...
    بگو جای خالی ات را در کدام گوشه بگیرم که
    خانه ، نبودنت را باور کند ؟
    هرچه به در می گویم دهانت را ببند
    چه حرف ها که به تو نمی زند !
    -اين چراغ های مشکوک چرا
    مرا متهم می کنند?
    درخانه ای روشن دروغ می گویم
    -انگار تو دراین خانه ای
    و مجبورم به اندازه ی یک عمر
    وانمود کنم
    « آه من بسیار خوشبختم »
    سلام:gol:[نظرسنجی]-عکاسی هنری شماره 01- نوروز و طبیعت
    [نظر سنجی]-تابلـــوی هنری شمــــاره ی 7-آلات موسیقی
    میدونی وقتی دلم بی تاب میشه میرم توی خیابون .....زیر اسمون ...ازاسمون میخوام هر جا که عشقم اونجاست را پر ازباران بوسه کنه ....


    به اسمونمیگم .....من چشمامو میبندم ......اغوش عشقم رو بر من ببار .....

    به باد میگم

    عشقم همه زندگی منه .......من از ترنم نفسهای عشقم نفس میکشم ....بازدم نفسهای عشقم رو بر من نسیم بفرست که بتونم زنده بمونم ....

    به ماه میگم که من بالای سر عشقم بیدار میمونم ......تمام شب مراقبشم ....نوازشش میکنم ...

    به خورشید میگم وقتی که میخوای طلوع کنی خودم به بالین عشقم میرم و با بوسیدنش بیدارش میکنم .....

    میخوام.همه بدونن که تو همه ی دنیای منی ....

    دوستت دارم عشق من



    Click here to view the original image of 720x480px.
    برای تو در هر خاطره ام نواخته ام و مینوازم حکایت دلدادگی را .....

    مجنون من .....فصل به فصل قصه ی مهتاب حدیث عشق من و توست .....

    برای از قلبم و احساسم در ترانه ام مینویسم ....


    دوستت دارم ...

    عشق من ...
    نغمه ای ازحدیث دلتنگیم را باز گو میکنم ..دغدغه نگاه پر از خواهشم برای بازگشت تو ...

    دلم تنگ است ..

    بر من ببار ...ببار از تفسیر سکوت عشقت که مرا مجنون خود کرده است ..

    اینجا منم و یک عالمه خاطره ....خاطرات دستان تو ....نگاه تو ....چه بی تاب مرا صدا میکند .

    بی تو چه کنم ...چه کنم با این همه خاطره که در قلب من است ..

    .انتظار ...برای بازگشت تو .......مرا زبانزد خاص عاشقان کرده است ...

    این فاصله هیچ گاه نتوانست یادت را از من بگیر ...یاد توئی که عشق همیشگی ام هستی ....

    پر از حسزتم ....پر از حسرت داشتن حرارت اغوش تو ...

    به من برگردون نگاهت را ...که سخت دلتنگم ....سخت دلتنگم ...

    به من بگو چه کنم در حسرت حتی یک لحظه ترنم صدای تو ...

    پر از بارانم ..پر از باران کلام عشق ..

    باران نگاهم در نهان وجودم ...تو را میخواند ....دستان تو را ...

    نگاه انتظار دلم برای داشتن دوباره اغوشت را بازگشتی به شهر عشق باش ....که من سخت دلتنگم ...

    زندگی من ...


    میدونی وقتی دلم بی تاب میشه میرم توی خیابون .....زیر اسمون ...ازاسمون میخوام هر جا که عشقم اونجاست را پر ازباران بوسه کنه ....


    به اسمونمیگم .....من چشمامو میبندم ......اغوش عشقم رو بر من ببار .....

    به باد میگم

    عشقم همه زندگی منه .......من از ترنم نفسهای عشقم نفس میکشم ....بازدم نفسهای عشقم رو بر من نسیم بفرست که بتونم زنده بمونم ....

    به ماه میگم که من بالای سر عشقم بیدار میمونم ......تمام شب مراقبشم ....نوازشش میکنم ...

    به خورشید میگم وقتی که میخوای طلوع کنی خودم به بالین عشقم میرم و با بوسیدنش بیدارش میکنم .....

    میخوام.همه بدونن که تو همه ی دنیای منی ....

    دوستت دارم عشق من


    اسمانم را برای از تو نوشتن از خدا خواستم ....

    تمام هاله احساسم را به دور پیچک محصور کرده عشق سرودم ....

    من عاشقانه نوشتن از تو را با تمام وجودم دوست دارم .....

    اسمانم ...فاصله را با دمیدن احساس عشق مایوس میکند ......حسرت دوری دلها را به فاصله ها میبارد ....و عشق را با

    نزدیکی دلها تقدیم میکند ...

    من تو را میسرایم .....از انسوی دریاها .....زندگی من...

    امــروز یاבمــ افتــاב ..دفتــر خاطراتـــے ڪـﮧ

    خیلـــے وقتــ استــ

    چیزــےבر آטּ ننوشتـﮧ امــ

    بــا خوבمــ میگویمــ :

    " فڪرشــ را بڪـטּ یڪــ روزمیمیرــے او میمانـــב و ایـטּ בفتَــر "

    בلَمــ میســوزב براے تو


    ڪــﮧ میشڪنــے روزــےڪـﮧ مـטּ نیستمــ

    تــو ایـטּ دفتــر را میخوانــے

    خــرב میشوے وقتــے میفهمــے


    چقــבر בوستتــ داشتمــ ... !.

    دوست دارم نشستن در ساحل دریا را ....

    لحظه هایی که حرف سکوت کرده ای را دردلم دارم

    دریا را راز دارم میدانم

    هر نسیمی از دریا .....بوسه هایی دارد از جنس نوازش ....

    و اغوشی که در برمیگیرد اغوش ظریف مرا ....

    صدای دریا زمزمه هایی را از عشقش به ساحل .....برایم بازو میکند که او نیز بی تاب است ....

    دریا سکوت را به امواجش میخواند ...

    ساحل همان میعادگاه عاشقانه های من و دریاست .....

    مانی

    برای تو در هر خاطره ام نواخته ام و مینوازم حکایت دلدادگی را .....

    مجنون من .....فصل به فصل قصه ی مهتاب حدیث عشق من و توست .....

    برای از قلبم و احساسم در ترانه ام مینویسم ....


    دوستت دارم ...

    عشق من ...
    امشب، مي نشينم بالاي سر خيالت تا تو بخوابي.

    تا تو آسوده بخوابي.

    امشب، تا صبح نگاهت مي کنم. وقتي که مي خوابي، چقدر از هميشه معصوم تری!

    دلم مي خواهد چشم بدوزم به چشمان نازنينت، وقتي خوابي.

    دلم مي خواهد بنشينم کنارت، مراقب باشم که کسي، چيزي، صدايي، پرده ي نازک خواب لطيفت را پاره نکند. رويا مي بيني؟ ...

    چه زيبا لبخند مي زني

    توي خواب! چقدر چشمان زيبايت آرامش مي بخشد توي خواب! تو چقدر آرامي...!

    دلم مي خواهد هميشه از اين آرامشت قرار بگيرم. دلم مي خواهد قرار

    هميشه برقرار من باشی ...

    دوست دارم لحظه لحظه با تو بودن را .

    كنار تو شا نه به شانه قدم زدن تا گل سرخ را.

    با تو كوچه هاي بي قراري را دويدن و به خيابان خاطره رسيدن را .

    دوست دارم كنار تو در بارش يكريز غزل رفتن و دست در دست هم در تب يك هيجان تازه تر سوختن را.

    برای تو مینویسم زندگی من ........

    برای تو ئی که هر لحظه ام پراز وجود توست .....و با یاد تو میگذرد ....

    دستانت را لمس می کنم .........

    صورتت را نوازش می کنم .....

    تو را در اغوش می گیرم .....

    برایت از دلم میگویم .....

    از حرف هایی میگویم که قاصدک هایی از عشق را به همراه دارند .......
    نفسم

    عشق من ...

    چقدر بیتابم در این لحظات که نیستی و یادت را به اغوش میکشم ....

    چقدر بیتابم ...

    چقدر بیتابم این لحظات را که دوریت را به رخ عاشقانه های من میکشند ...

    ای کاش ......می امدی و نمیگذاشتی که روزگار فاصله ها برای عشقمان علم کنند ...

    ای کاش بیایی و مرا با خود به سرزمین قلبت به حصار زیبای اغوشت بری ...

    چشمانم خمار و مست از دیدار تو .........تنم گرم از اغوش تو ....

    من تو را میخواهم .....لحظه های با تو بودن را ....

    تو را ...

    عشق من ...

    دستانت را به دور گردنم حلقه کن .......بگذار لبهایمان همه ی فاصله ها را بردارند ..........

    پلکهایمان ...........نوازش کنند یکدیگر را .........ترنم هم اغوش بودنمان ..........در اسمان .....به دور از زمین .......

    در مکانی مملوء از عشق ........

    اسمان با احساسمان هم اوا میشود و ترنم عشق را با بارش باران مینوازد ..........زندگی من .....



    اسمانم را برای از تو نوشتن از خدا خواستم ....

    تمام هاله احساسم را به دور پیچک محصور کرده عشق سرودم ....

    من عاشقانه نوشتن از تو را با تمام وجودم دوست دارم .....

    اسمانم ...فاصله را با دمیدن احساس عشق مایوس میکند ......حسرت دوری دلها را به فاصله ها میبارد ....و عشق را با

    نزدیکی دلها تقدیم میکند ...

    من تو را میسرایم .....از انسوی دریاها .....زندگی من...

    میدونی وقتی دلم بی تاب میشه میرم توی خیابون .....زیر اسمون ...ازاسمون میخوام هر جا که عشقم اونجاست را پر ازباران بوسه کنه ....


    به اسمونمیگم .....من چشمامو میبندم ......اغوش عشقم رو بر من ببار .....

    به باد میگم

    عشقم همه زندگی منه .......من از ترنم نفسهای عشقم نفس میکشم ....بازدم نفسهای عشقم رو بر من نسیم بفرست که بتونم زنده بمونم ....

    به ماه میگم که من بالای سر عشقم بیدار میمونم ......تمام شب مراقبشم ....نوازشش میکنم ...

    به خورشید میگم وقتی که میخوای طلوع کنی خودم به بالین عشقم میرم و با بوسیدنش بیدارش میکنم .....

    میخوام.همه بدونن که تو همه ی دنیای منی ....

    دوستت دارم عشق من
    دلم تنگ است

    نغمه ای ازحدیث دلتنگیم را باز گو میکنم ..دغدغه نگاه پر از خواهشم برای بازگشت تو ...

    دلم تنگ است ..

    بر من ببار ...ببار از تفسیر سکوت عشقت که مرا مجنون خود کرده است ..

    اینجا منم و یک عالمه خاطره ....خاطرات دستان تو ....نگاه تو ....چه بی تاب مرا صدا میکند .

    بی تو چه کنم ...چه کنم با این همه خاطره که در قلب من است ..

    .انتظار ...برای بازگشت تو .......مرا زبانزد خاص عاشقان کرده است ...

    این فاصله هیچ گاه نتوانست یادت را از من بگیر ...یاد توئی که عشق همیشگی ام هستی ....

    پر از حسزتم ....پر از حسرت داشتن حرارت اغوش تو ...

    به من برگردون نگاهت را ...که سخت دلتنگم ....سخت دلتنگم ...

    به من بگو چه کنم در حسرت حتی یک لحظه ترنم صدای تو ...

    پر از بارانم ..پر از باران کلام عشق ..

    باران نگاهم در نهان وجودم ...تو را میخواند ....دستان تو را ...

    نگاه انتظار دلم برای داشتن دوباره اغوشت را بازگشتی به شهر عشق باش ....که من سخت دلتنگم ...

    زندگی من ...


  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا