تو نمیدونی ... تو نمیدونی من ... چقد گریه کردم ... چقد دنبال بدبختیاش دوییدم ... چقد له شدم ... باور نکنی شاید ... همیشه وقتی بچه ها تو کلاس اسمتو صدا می زدن من قلبم میریخت ... حالا نمی دونم با چه رویی میگه من میخوام باهات حرف بزنم ... دوس دارم خرخره شو بجوئم که نتونه دیگه حرف بزنه ... خیلی بده که یکی هر وقت دلش خواست بیاد زندگیتو به هم بریزه ... بعد تو فقط در جوابش لال شی ... دوس دارم ببینمش حرف بزنه من خنکش کنم ...