یارانراد
پسندها
3,813

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • من امشب اومدم...معلوم نیس دوباره بیام و کی بیام....

    شعرتون قشنگ بود آفرین
    مراقب دست هایت باش
    نکند نا گاه بر سیاهی چنگ زند و تاریک شود
    مراقب پاهایت باش
    نکند بر پوشالها پا بگذارد
    مراقب چشمهایت باش
    انها را به دیدن زیبایی ها به
    دیدن نادیده ها عادت ده
    مراقب ذهنت باش
    خوراکش را از اسمان از اسمانی ها طلب کن
    مراقب قلبت باش
    هر لحظه وابستگی یا تاریکی
    تو را از خودت سالها دوررررررررررررررر می کند:cry:
    عاشقم من عاشقی بیقرارم
    کس ندارد خبر از دل زارم
    آرزویی جز تو در سر ندرم
    من به لبخندی از تو خرسندم
    مهر تو ای مه آرزو مندم
    بر تو پایبندم از تو وفا خواهم
    من ز خدا خواهم تا ز رهم بازم جان
    تا به تو پیوستم از همه بگسستم
    بر تو فدا سازم جان تا به تو پیوستم
    از همه بگسستم بر تو فدا سازم جان


    اخ خدا
    حال من امشب چشه؟
    کفش دوزکاا برین تو دمااغش
    :دی
    من دارم میرم لالا میشم
    مزاحمم نشو...
    بوگندوی جوراب پاره:پی
    چه زیباست !

    من هم از شما ممنونم برای درخواست
    خوشوقتم :) :gol:
    سلام دوست گرامی
    شرکت در کتابخوانی برای همه ازاد است
    خوشحال میشیم شما هم ما رو همراهی کنید : ) :gol:
    انقدر غرق تنهایی ام
    که حتی از ادمهایی که نمی دانند و زخم میزنند و می شکنند
    شکایتی ندارم
    چشم هایم را می بندم
    خودم را به نشنیدن و ندیدن میزنم
    و می گویم کاش روزی
    بدانند و بفهمند.
    در دادگاه تنهایی
    تنها
    خودم را محاکمه می کنم
    و با صدای بلند از خودم میپرسم
    چرا تنهایی را دست کم گرفتم؟
    و بال هایش را ندیدم
    بال هایی که مرا بی کرانه ها می برد
    انقدر غرق تنهایی ام
    که.............................
    بیدارند
    تمام برگ ها تمام کوهها تمام گنجشک ها و تمام انچه که ندیه ایم و نبوایده ایم و لمس نکردیم
    همه و همه بیدارند
    حتی ذرات معلق در هوا
    بیدارند
    جز
    من و تو
    که
    در پی بیداری می گردیم

    ما هم بیدار بودیم
    بسان درختان و باد ها بسان سیارات و حشرا ت و......
    ذره ایی سرتاسر نور بودیم یا روحی لطیف
    که از بی کرانگی جدا شده باشد
    فکر می کنم شبیه دغالی که همیشه بر افروخته بود
    بیدار بودیم
    دره ایی بودیم کامل
    که
    خیر و شر را در ما سرشتند
    و ناگاه
    از دو قلب پاک
    از نگاه دو روح که در هم تنیده شدند
    و
    یک
    عشق را
    خلق کردند

    از سینه ایی به سوی خانه ایی گرم و تاریک روان شدیم
    و رخ داد
    ان حادثه
    کهکشانی و انفجار عظیم
    که من تو
    در ان خانه های گرممان
    نزدیک قلب مادر و برکت پدر
    کامل شدیم
    از خانه
    بیرون امدیم
    متولد شدیم
    و
    و
    نمی دانیم
    که چه شد
    بسوی بییداری دعوت شدیم
    چشمهایم را بسته ام

    کاش

    بتوانم

    کاش بگذاری

    با نگاه تو

    زیبایی های جهان را ببینم
    ﻣﻨﺎﺟﺎﺕ ﺯﯾﺒﺎی ﺩﮐﺘﺮ ﭼﻤﺮﺍﻥ :

    ﺧﺪﺍﯾﺎ ...
    ﺍﺯ ﺑﺪ ﮐﺮﺩﻥ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﺖ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﻪ ﺩﺭﮔﺎﻫﺖ ...
    ﺍﻣﺎ ﺷﮑﺎﯾﺘﻢ ﺭﺍ ﭘﺲ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ ...
    ﻣﻦ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻡ ...
    ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﺪﯼ ﺭﺍ ﺧﻠﻖ ﮐﺮﺩﯼ ﺗﺎ ﻫﺮ ﺯﻣﺎﻥ ﮐﻪ ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺍﺯ
    ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﺖ ...
    ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ ...
    ﮔﺎﻫﯽ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﮐﻨﺎﺭﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ ...
    ﻣﻌﻨﺎﯾﺶ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﻢ ...
    ﻣﻌﻨﺎﯾﺶ ﺍﯾﻨﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ ﺯﺩﯼ ﺗﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺎﺷﻢ ﻭ ﺧﻮﺩﺕ ...
    ﺑﺎ ﺗﻮ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ ...
    ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﭼﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ...
    ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ؛ ﺧﺪﺍﯼ ﺧﻮﺏ ﻣﻦ
    خدایا
    تکلیف کسی که می خواهد
    درست زندگی کند
    تکلیف کسی که می خواهد جا نزند
    چیست؟
    سلام دوست گرامی؛
    برایتان سالی سرشار از شادمانی،موفقیت،خیر و برکت را آرزومندم.

    من میرم آقا داداش
    باگوشی سخته آنلاین بمونم
    شبتون بخیر ونیکی
    التماس دعا
    خدانگهدار
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا