جین ایر
پسندها
297

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • شب شمام خوش....ببخش دیر پیامتو دیدم فدات شم

    از هم صحبتیت خوشحال شدم

    خابای خوب ببینی

    مراقب دوس جونم دریا باش
    وکالت خوبیش اینه که اگه نتونی کار پیدا کنی خودت می تونی محضر دار شی خودت ایجاد کار کنی...چند وقت پیش با یه دختر خانوم تو ماشین اشنا شده بودم که محضردار بود......داشت کار می کرد خیلیم راضی بود
    خو حالا واسه گل رویه تو چند ماه یکبار یه دعوا الکی:w13: راه میندازیم بی مشتری نباشی:w15:....چیکار کنیم دیگه ما اسیر رفیقیم:w11::heart:
    اخ جون رفیق وکیلم داریم

    در اینده اقامون بهمون کج نیگاه کرد میام پیشت حقشو بزاری کف دستش

    دوس داری بعد اتمام درست بری سرکار؟
    سلام دریا خوشمله

    خوبم بد نیستم.......خودت چطوری عزیزم؟

    به پایه شما نمی رسیم.....

    دریا چند سالته؟......بچه کجایی؟


    سهراب گفتی: چشمها را باید شست.....شستم ولی!

    گفتی جور دیگر باید دید......دیدم ولی!

    گفتی زیر باران باید رفت......رفتم ولی!

    او نه چشم های خیس و شسته ام را نه نگاه دیگرم را

    هیچکدام را ندید

    فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت:

    دیوانه باران زده....
    رسم زمونه...........

    رفتم کنارش نشستم گفتم برا چی نمیری گلاتو بفروشی

    گفت: بفروشم که چی؟ تا دیروز می فروختم که با پولش ابجیمو ببرم دکتر

    دیشب حالش بد شد و مرد...تو می خواستی گل بخری؟

    گفتم بخرم که چی؟ تا دیروز می خریدم برای عشقم

    امروز فهمیدم باید فراموشش کنم

    اشکاشو که پاک کرد یه گل بهم داد

    با مردونگی گفت: بگیر باید از نو شروع کرد...تو بدون عشقت من بدون خواهرم

    لــــــــحظه های ســــکوتم؛ پـــــر هیاهــــــــــو ترین دقــــایق زندگیم هستند مــــــملو از آنــــــچـــه مــــی خواهم بـــــــــــــــگویم و نــــــــــــمی گـــــویم...!!! ...
    عاشقی زیباست
    برای من عشق به تو باارزش ترین کاریست که بلد میباشم
    مرا اینگونه باور کن

    نه افسونگر...نه دیوانه

    نه جامم من... نه پیمانه

    خودم افسونمو حیرت

    میه نابم چه مستانه
    من به تو خندیدم

    چون که می دانستم

    تو به چه دلهره از با غچه ی همسایه سیب را دزدیدی

    پدرم از پی تو تند دوید

    و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه

    پدر پیر من است

    من به تو خندیدم

    تا که با خنده ی تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم

    بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و

    سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک

    دل من گفت برو

    چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را

    و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من ارام ارام

    حیرت بغض تو تکرار کنان

    می دهد ازارم

    و من اندیشه کنان غرق در این پندارم

    که چه می شد اگر باغچه ی خانه ما سیب نداشت
    سلام دریا جوووووووووووووووووونم:w40:

    خوفی خوشمل خانم؟:D

    ممنون بابت درخواست دوستیت:w23:

    امیدورام بتونم رفیق خوبی واست باوشم:w05:
    سلام سلام
    میسی برا دوستی امیدوارم دوست خوبی باشم:redface::gol:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا