عاشق
عاشق
عاشقش بودم و دربند
دربند نگاهی شدم از لبه خیس پنجره
گیلاسها برایم رقصیدند
به دنبالش تاسرایش اما براه دل
گذر کردم از گذرها واوگذر کرد ازمن
دگر چنار نبودم
پزمرده ای همچون لاله بی اب
وقصد سفر کردم از چشم یار
لحظه ها دگر درد داشت
رنج سفر اواره ام کرد
لاله وحشی از من گریخت
ومن از خدا...