اهالی شهر
اهالی شهر
ای مردم شهر مرا فراموش کنید
من دگر نیستم
گذشته ای هستم خاموش
اتش را خبردهید
هدیه ای دارم برایش
بگویید بازکند اغوشش را
حماقت هایم سهم او
ولعنت برگذشته ولعنت برخاطرات
ومن از ان گذشته نیستم
فردا شاید اینده ای دگر باشم
می خواهم ازاد باشم
میخواهم سراپا فریاد شوم
ومیخواهم ببینم...